بيژن حيدري، داور مشهور کشورمان که دکتر و جراح ارتوپد است و چندي قبل دربي تهران را قضاوت کرد، ديروز به جاي سوت زدن بازي پيکان و صنعت نفت آبادان در بيمارستان بعثت همدان مشغول مداواي مصدومان حادثه زلزله کرمانشاه بود.
شهدای ایران:حضور در اتاق عمل واجبتر از قضاوت فوتبال بودبيژن حيدري، داور مشهور کشورمان که دکتر و جراح ارتوپد است و چندي قبل دربي تهران را قضاوت کرد، ديروز به جاي سوت زدن بازي پيکان و صنعت نفت آبادان در بيمارستان بعثت همدان مشغول مداواي مصدومان حادثه زلزله کرمانشاه بود. اين داور فوتبال قضاوت اين هفته خود را در تماس با فدراسيون لغو کرد تا در بيمارستان همدان به درمان آسيبديدگان بپردازد. حرکت زيباي حيدري سبب شد تا در گفتوگويي با او درباره حضورش در اتاق عمل به جاي زمين چمن صحبت کنيم.
آقاي دکتر از شما به عنوان داور بازي پيکان و صنعت نفت نام برده ميشد، اما اين قضاوت را لغو کرديد تا با توجه به پزشک بودنتان به درمان مصدومان حادثه زلزله سرپل ذهاب بپردازيد، حرکت قشنگي بود و پيام زيادي داشت.
حرکت بزرگي نبود و دوست هم نداشتم که رسانهاي شود. همه دوستان ما دارند کمک ميکنند و از خيلي چيزهايي که دارند ميگذرند. من هم با توجه به شغلم كه طبابت است، تنها کمکي که ميتوانستم انجام دهم و كمك كوچكي است، حضور در بيمارستان بعثت همدان است که پذيراي مصدومان اعزامي زلزله از استان کرمانشاه است كه اين خيلي واجبتر است. تا الان حدود 100 نفر به اين بيمارستان اعزام شدهاند و تصميم گرفتهام تا در کنار ساير همکاران مجموعه بيمارستان مشغول به درمان شوم. به همين خاطر پس از اينکه ابلاغ داوري بازي پيکان و صنعت نفت آبادان را اول هفته به من دادند در تماس با آقاي اصفهانيان رياست کميته داوران خواستار لغو آن شدم و ايشان هم با آغوش باز قبول کردند تا من هم بتوانم در بيمارستان کمکي که از دستم برميآيد، براي درمان زلزلهزدگان انجام دهم.
حضور در اتاق عمل واجبتر از قضاوت فوتبال بوديعني در اين شرايط حضور در اتاق عمل را به حضور در مستطيل سبز ترجيح داديد؟
خوشحالم که اينجا هستم. از يکشنبه شب که زلزله اتفاق افتاد و من شيف بودم، از همان شب در بيمارستان مشغول خدمترساني به مردم آسيبديده هستم. آنها در يک لحظه خيلي چيزهايشان را از دست دادند، از عزيزانشان گرفته تا امکانات مادي و اين خيلي سخت است. ما هر وقت چيزي را گم ميکنيم، براي چند وقت مستاصل ميشويم. حالا فكر كنيد کساني که از مناطق زلزلهزده به بيمارستان اعزام ميشوند عزيزانشان يا خيلي چيزهاي ديگري را از دست دادهاند، چه حالي دارند. فکر کردم به جاي داوري بازي، بودن در بيمارستان خيلي مثمرثمرتر است.
حتماً در صحبتي که با آسيبديدگان داشتهايد در جريان اين زلزله مهيب بيشتر قرار گرفتهايد و به سختي شرايط آنها پي بردهايد. صحبتي در اينباره داريد؟
عادت دارم مانند فوتبال در کار پزشکي هم با بيماران يک رابطه خارج از پزشک و بيمار داشته باشم. با اکثر مصدوماني که به بيمارستان همدان آمدهاند، صحبت کردهام، اکثرشان اهل سرپل ذهاب و قصرشيرين هستند. از کسي که سرباز بوده يا فردي که در مهماني بوده و اين اتفاق افتاده تا کسي که در راهروها هنگام زلزله بوده، همه نوع آدم در بين مصدومان داشتهايم. نقطه اشتراک صحبتهايي که همه اين مصدومان دارند، اين است که همه چيز در يک لحظه اتفاق افتاد. آنها ميگفتند که آوار روي پايمان بود و آنسو خانوادههايمان زير آوار بودند و نميتوانستيم کمکشان کنيم و کاري از دستمان برنميآمد. صحبتهاي دردناک و متأثرکنندهاي داشتند که واقعاً شنيدنش هر انساني را دگرگون ميکند.
سختترين لحظهاي که بيشتر از همه شما را تحت تأثير قرار داد، چه بود؟
شرايط مصدومان با توجه به مصيبتي که گرفتار شدهاند، آدم را متأثر ميکند. مادري بود که عمل جراحي روي وي انجام داديم، اما فرزند ديگرش که همراش آمده بود به ما گفت که مادرش خبر ندارد دو پسرش فوت شدهاند. اين خيلي متأثرکننده بود. مصدوم ديگري بود که هشت عضو خانوادهاش را از دست داده بود، اين هم خيلي سخت است. در اينطور مواقع آدم بايد احساساتش را کنترل کند تا بتواند كاري درست براي بيمار انجام دهد. شرايط طوري است که تمام کارمان را با يک بغض انجام ميدهيم. البته اين کار هر روز ما در بيمارستان است، اما اين شرايط با توجه به زلزله خيلي سختتر و احساسيتر است و فشار روانيمان را بيشتر ميكند.
با توجه به اينکه در برخورد با مصدومان بيشتر به خواستههايشان واقف هستيد، چه خواستهاي از مسئولان داريد؟
ما هر کاري بكنيم، باز هم نميتوانيم بار رواني عظيمي را که بر اين افراد به خاطر زلزله تحميل شده، جبران کنيم. هيچ وقت نميتوانيم غم و اندوه آنها را برطرف کنيم، اما ميتوانيم حداقل آن را کاهش دهيم. خواهشي كه دارم اين است كه به اين مردم توجه ويژه شود و اينطور نباشد که وعدهها در حد شعار باقي بماند و بعد از آن فراموش شوند. فصل سرما نزديک است، خيلي از اين افراد مشکل مسکن دارند، مشکل تغذيه دارند، برخي از آنها محصل و دانشجو هستند و با توجه به بار رواني بالاي اين حادثه، بايد مشاورههايي به اين افراد داده شود تا بتوانند به زندگي عادي برگردند. اينها دقيقاً مانند تيم فوتبالي هستند که چند گل دريافت کرده و بايد با زدن يک گل به بازي برگردد. به همين خاطر بايد به آنها کمک کنيم تا يکبار ديگر به زندگي برگردند. اميدوارم به وعدهها عمل شود و آسيبديدگان با غم و اندوه کمتري به زندگي بازگردند.
آقاي دکتر از شما به عنوان داور بازي پيکان و صنعت نفت نام برده ميشد، اما اين قضاوت را لغو کرديد تا با توجه به پزشک بودنتان به درمان مصدومان حادثه زلزله سرپل ذهاب بپردازيد، حرکت قشنگي بود و پيام زيادي داشت.
حرکت بزرگي نبود و دوست هم نداشتم که رسانهاي شود. همه دوستان ما دارند کمک ميکنند و از خيلي چيزهايي که دارند ميگذرند. من هم با توجه به شغلم كه طبابت است، تنها کمکي که ميتوانستم انجام دهم و كمك كوچكي است، حضور در بيمارستان بعثت همدان است که پذيراي مصدومان اعزامي زلزله از استان کرمانشاه است كه اين خيلي واجبتر است. تا الان حدود 100 نفر به اين بيمارستان اعزام شدهاند و تصميم گرفتهام تا در کنار ساير همکاران مجموعه بيمارستان مشغول به درمان شوم. به همين خاطر پس از اينکه ابلاغ داوري بازي پيکان و صنعت نفت آبادان را اول هفته به من دادند در تماس با آقاي اصفهانيان رياست کميته داوران خواستار لغو آن شدم و ايشان هم با آغوش باز قبول کردند تا من هم بتوانم در بيمارستان کمکي که از دستم برميآيد، براي درمان زلزلهزدگان انجام دهم.
حضور در اتاق عمل واجبتر از قضاوت فوتبال بوديعني در اين شرايط حضور در اتاق عمل را به حضور در مستطيل سبز ترجيح داديد؟
خوشحالم که اينجا هستم. از يکشنبه شب که زلزله اتفاق افتاد و من شيف بودم، از همان شب در بيمارستان مشغول خدمترساني به مردم آسيبديده هستم. آنها در يک لحظه خيلي چيزهايشان را از دست دادند، از عزيزانشان گرفته تا امکانات مادي و اين خيلي سخت است. ما هر وقت چيزي را گم ميکنيم، براي چند وقت مستاصل ميشويم. حالا فكر كنيد کساني که از مناطق زلزلهزده به بيمارستان اعزام ميشوند عزيزانشان يا خيلي چيزهاي ديگري را از دست دادهاند، چه حالي دارند. فکر کردم به جاي داوري بازي، بودن در بيمارستان خيلي مثمرثمرتر است.
حتماً در صحبتي که با آسيبديدگان داشتهايد در جريان اين زلزله مهيب بيشتر قرار گرفتهايد و به سختي شرايط آنها پي بردهايد. صحبتي در اينباره داريد؟
عادت دارم مانند فوتبال در کار پزشکي هم با بيماران يک رابطه خارج از پزشک و بيمار داشته باشم. با اکثر مصدوماني که به بيمارستان همدان آمدهاند، صحبت کردهام، اکثرشان اهل سرپل ذهاب و قصرشيرين هستند. از کسي که سرباز بوده يا فردي که در مهماني بوده و اين اتفاق افتاده تا کسي که در راهروها هنگام زلزله بوده، همه نوع آدم در بين مصدومان داشتهايم. نقطه اشتراک صحبتهايي که همه اين مصدومان دارند، اين است که همه چيز در يک لحظه اتفاق افتاد. آنها ميگفتند که آوار روي پايمان بود و آنسو خانوادههايمان زير آوار بودند و نميتوانستيم کمکشان کنيم و کاري از دستمان برنميآمد. صحبتهاي دردناک و متأثرکنندهاي داشتند که واقعاً شنيدنش هر انساني را دگرگون ميکند.
سختترين لحظهاي که بيشتر از همه شما را تحت تأثير قرار داد، چه بود؟
شرايط مصدومان با توجه به مصيبتي که گرفتار شدهاند، آدم را متأثر ميکند. مادري بود که عمل جراحي روي وي انجام داديم، اما فرزند ديگرش که همراش آمده بود به ما گفت که مادرش خبر ندارد دو پسرش فوت شدهاند. اين خيلي متأثرکننده بود. مصدوم ديگري بود که هشت عضو خانوادهاش را از دست داده بود، اين هم خيلي سخت است. در اينطور مواقع آدم بايد احساساتش را کنترل کند تا بتواند كاري درست براي بيمار انجام دهد. شرايط طوري است که تمام کارمان را با يک بغض انجام ميدهيم. البته اين کار هر روز ما در بيمارستان است، اما اين شرايط با توجه به زلزله خيلي سختتر و احساسيتر است و فشار روانيمان را بيشتر ميكند.
با توجه به اينکه در برخورد با مصدومان بيشتر به خواستههايشان واقف هستيد، چه خواستهاي از مسئولان داريد؟
ما هر کاري بكنيم، باز هم نميتوانيم بار رواني عظيمي را که بر اين افراد به خاطر زلزله تحميل شده، جبران کنيم. هيچ وقت نميتوانيم غم و اندوه آنها را برطرف کنيم، اما ميتوانيم حداقل آن را کاهش دهيم. خواهشي كه دارم اين است كه به اين مردم توجه ويژه شود و اينطور نباشد که وعدهها در حد شعار باقي بماند و بعد از آن فراموش شوند. فصل سرما نزديک است، خيلي از اين افراد مشکل مسکن دارند، مشکل تغذيه دارند، برخي از آنها محصل و دانشجو هستند و با توجه به بار رواني بالاي اين حادثه، بايد مشاورههايي به اين افراد داده شود تا بتوانند به زندگي عادي برگردند. اينها دقيقاً مانند تيم فوتبالي هستند که چند گل دريافت کرده و بايد با زدن يک گل به بازي برگردد. به همين خاطر بايد به آنها کمک کنيم تا يکبار ديگر به زندگي برگردند. اميدوارم به وعدهها عمل شود و آسيبديدگان با غم و اندوه کمتري به زندگي بازگردند.