الگوی حفظ نظم اجتماعی اقتضا می کند تا آنچه مربوط به آداب و سنت ها و ارزش های یک جامعه برمی گردد در حوزه فرهنگی تقویت شده و برای حفظ آن از ابزار های لازم الاجرا استفاده شود و حجاب از این قانون مستثنی نیست.
به گزارش شهدای ایران، الگوی حفظ نظم اجتماعی اقتضا می کند تا آنچه مربوط به آداب و سنت ها و ارزش های یک جامعه برمی گردد در حوزه فرهنگی تقویت شده و برای حفظ آن از ابزار های لازم الاجرا استفاده شود و حجاب از این قانون مستثنی نیست.
بدون شک حجاب یکی از مساله های اجتماعی ایران معاصر بوده است که شیوه های و کنش های ساختار حکومت منحوس پهلوی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مواجه با آن می تواند دستخوش مطالعات جامعه شناختی مفصل گردد. سیاست ها و راهبردها و چگونگی اقدامات حکمرانان و واکنش های مردم و نخبگان و رسانه ها در مواجهه با این مساله از مباحث دامنه داری است که بحث و بررسی آن نیازمند مطالعات گسترده است و می تواند آسیب شناسی دقیقی از مسیر طی شده ارائه دهد. اما آنچه مسلم است اینکه حجاب همواره یکی از ارزش های سنتی بومی شده در خانواده های ایرانی بوده و خدشه به اصالت و بایسته های آن، مقاومت سخت مردم را در پی داشته که می توان به تلاش و مبارزه متدینین با سیاست کشف حجاب رضا خانی اشاره کرد که منجر به حادثه غمبار کشتار مردم در مسجد گوهر شاد و نامه تند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس و مدیر وقت حوزه علمیه قم به رضا شاه شد. مقاومت هایی که رنج های ناگفته ای را بر زنان و دختران ایران زمین متحمل کرد و البته این سیاست آتاتورکی را با شکست مواجه کرد و با خلع رضا شاه و تبعید به سیبری فتیله اش پایین کشیده شد.
در دوران حکومت محمد رضا شاه هم همواره حجاب یکی از مسائل اجتماعی مورد بحث بود اما او شکست سیاست پدر را با چشمان خود دید و همواره سعی می کرد به گونه ای حرکت کند تا مقاومت مرجعیت اعلی شیعه را در مقابل خود نداشته باشد. به مسجد سپهسالار برای عزاداری می رفت و اما در کاخ خود جشن های آنچنانی می گرفت و بنیاد فرح پهلوی را با عنوان فرهنگ سازی محملی برای تولید روح مدرنیته در ایران کرده بود. شعر و نمایش و تئاتر و فیلم و جشنواره و جشن مسیر ریل گذاری سیاست های ملوکانه در راستای ترویج فرهنگی اسلامی و ترویج ملی گرایی باستانی با ذائقه غرب گرایی از فرق سر تا نوک پا شده بود.
در این دوران که نظام تربیت دینی غائب بزرگ عرصه فرهنگی کشور شده بود، مسیر جوانان به پیشاهنگی و سپاه دانش منتهی می شد و روز به روز متدینین به صورت یک قشر لاغر نشان دار مهجور تر می شدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی اما زمینه و زمانه عوض شد و وارونگی ارزشی رخ داده و حرکت در مسیر اسلامی سازی نظام سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و.... آغاز شد. مسیری که علاوه بر تلاش های فکری حوزه های علمیه نیازمند ادبیات سازی ترویجی و تاب آوری اجتماعی مردم بود.
مسیر اسلامی سازی جامعه اما هموار نبود و در کنار نظریه های درون دینی متفاوت، نظریه های برون دینی متفاوتی هم ارائه می شد. به این معنا که در برخی مسائل همچون نوع حکومت علاوه بر افرادی که از منظر دینی و آیات و روایات و بر مسیر اجتهاد دینی نظریه ارائه می دادند، دیگرانی هم بودند که از منظر مبانی سوسیالیستی و عمدتا لیبرالیستی تئوری و تز ارائه می دادند و البته این امام خمینی(ره) بود که در قالب یک نظریه پرداز دینی که دارای شاخصه های کلان مدیریتی( همچون ارتباط با قاطبه مردم، انگیزه سازی و جهت دهی و شناخت جریان های معارض و معاند) بود می توانست راهگشایی کند و همانگونه که در کلان کار "اسلام محمدی(س)" " اجتهاد جواهری مبتنی بر زمان و مکان" "جمهوری اسلامی ایران" "ولایت مطلقه فقیه" را نظریه پردازی کرده و در حوزه ساخت اجتماعی معماری کرد در حوزه مسائل دیگر نیز راهبری کرد و به عنوان نمونه در حوزه اعتراض ملی گرایان در مورد اجرای احکام الهی به خصوص حدود و قصاص، سخت ایستادگی کرد.
در حوزه حفظ حدود الهی در حوزه اجتماعی هم همواره امام خمینی(ره) یکی از شاخص ترین عالمان دینی بودکه نسبت به مقام زن، حفظ جایگاه زنان و کرامت زنان، توجه به عنصر عالی عفت و تحریص و تشویق مردم به حجاب و ضرورت وضع قوانین در جهت حفظ این ارزش های الهی توجه داشت.
الگوی حفظ نظم اجتماعی اقتضا می کند تا آنچه مربوط به آداب و سنت ها و ارزش های یک جامعه برمی گردد در حوزه فرهنگی تقویت شده و برای حفظ آن از ابزار های لازم الاجرا استفاده شود، به عبارت دیگر تفاوت حقوق با اخلاق این است که در حقوق قانون لازم الاجرا بوده و ضمانت های دنیوی دارد و ناقض آنها معاقب خواهد بود. لهذا می بینیم که در حوزه حفظ حجاب در قوانین کیفری، وضع قانون شده و برای متخلفین مجازات در نظرگرفته شده است. این رویه که در مرای و منظر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب بوده است و نه تنها مورد ردع قرار نگرفته است بلکه بسیاری از مراجع معظم تقلید نسبت به آن تاکید کرده اند و خواستار حفظ نظامات اجتماعی از سوی ساختارهای موجود شده اند.
پس می توان در حوزه قانون گذاری بیان داشت که عنوان شدن حجاب به عنوان یکی از اصول زیست اجتماعی از سوی دستگاه تقنینی و قضایی مسلم شمرده شده و حسب قوانین مختلف قوه مجریه دارای وظایف مشخصی در این حوزه شناخته شده است. پس از منظر قانونی و وضع قوانین موجود اینکه افرادی در حوزه حجاب اختیاری و اجباری سخن می گویند بدانند که در حوزه قانونی این امر مسلم شده است و باید به توابع آن ملتزم باشیم. اما ممکن است از دیگر سو گفته شود که ممکن است بتوان برداشت های دیگری از منابع دینی داشت و یا اینکه از باب آسیب شناسی اجتماعی به ضروت های دیگری برسیم و مصالح، امر دیگری را اقتضا کند که این داستان دیگری است و وارد حوزه نظریه پردازی می شود. اما اشکال بر افرادی که اتفاقا برخی به گمان خود با انگیزه های دینی در مسیر اختیاری بودن حجاب گام برداشته و در تریبون های عمومی از دغدغه خود سخن گفته اند، هست که ای کاش زمان را بهتر شناخته و سخن خود را در جایی که امکان بحث و بررسی نخبگان و ساز و کار نقد و بررسی داشت مطرح می کردند. مشکل امروز ما این است که سخن هایی که باید در صحن و مدرس مدارس علمیه بحث شود از سوی عده ای به صحنه جامعه کشیده می شود و متدینین را با چالش و دیگران را با توجیه همراه می سازد. امری که به نظر می رسد موجب جا به جایی ارزش ها و اولویت بندی مسائل و اصلی شدن مسائل حاشیه ای می شود.
نگارنده در مراوده با افرادی که قائل به حجاب اختیاری هستند گفت و شنودهای متعددی داشته ام که بیشتر آنها از حوزه مسائل اجتماعی به این مساله نگاه می کنند و بر ناکارآمدی رفتارهای قانونی و تاکید بر حوزه فرهنگی سخن می گویند، در حالی که یک نکته در حوزه اجتماعی مغفول واقع شده است و اینکه بد حجابی دارای مراحل و سطوح مختلفی است و حتی با نگاه اجتماعی نیز نمی توان در جامعه اسلامی سخن از حجاب اختیاری صرف زد.
واقعيت اين است که امروز بدحجابي با معاني گوناگوني همچون مدگرايي که ناشي از رواج فرهنگ مصرف گرايي است، پيوند خورده است که ضرورت دارد بين بدحجابي تلفيق شده با مد يا بدحجابي معمولي تفکيک قائل شويم به اين گونه که بد حجابي ساده ناشي از سهل انگاري ديني و تربيت سوء خانوادگي بوده اما بدحجابي که به صورت مد نمود پيدا مي کند ناشي از اوج گرفتن فرهنگ مصرف گرايي، تاثير گرفتن از شبکه هاي ماهواره اي و انفعال فکري است که گاهي با ترويج و تبليغ نمادهاي گرايشات فاسد فکري مانند شيطان پرستي،هيپي و رپ همراه مي گردد.
در اين ميان مي توان گفت سئوالاتي که بعضي در فقه درباره حق حاکميت در برخورد انتظامي با بد حجابي و يا اينکه حجاب مسئله شخصي است يا اجتماعي، دنبال مي کنند فقط درباره صورت نخست يعني بدحجابي صرف است اما آنجا که بدحجابي نشاني از خودنمايي جنسيتي، تظاهر به فرهنگ ضد ديني( نه غير ديني) مي گردد و ملاحظات فرهنگي و سياسي در پشتيباني از اين مقوله به عنوان ابزار تهاجم فرهنگي ديده مي شود که قصد استحاله نظام ديني را در سر مي پروراند، بايد با ديدي عميق تر به طرح مسئله از دريچه فقه نگريست.
پس بايد اذعان کرد که امروزه مسئله حجاب در کشور ما در قالبي ساده قابل تفسير نيست بلکه پيوندهاي گوناگوني با مسائل گوناگون فرهنگي،تربيتي،اقتصادي، تحصيلي، هنري، ورزشي و... پيدا کرده است که البته بدون سرکشيدن به اين حوزه ها و اصلاح زير ساخت هاي آن، امکان حل مسئله وجود ندارد. در مواجهه يا مقابله با بدحجابي نبايد از نظر دور داشت که توجه به علل اين پديده در اجتماع ما بسيار لازم مي نمايد، به عبارت ديگر با گشت هاي ارشاد، تذکرات لساني، اجراي قانون ها و آيين نامه هاي حجاب در دانشگاه ها و نظارت صحيح بر آن، مي توان از موج بد پوششي در کشور کاست اما اگر در صدد باشيم تا ريشه هاي اين مشکل را بشناسيم و مانند يک طبيب به درمان آن بپردازيم و زمينه هاي بازگشت بيماري را در شخص بخشکانيم، دقت نظر و عمل بيشتري را طلب مي کند. در علت يابي مشکل بد حجابي بايد سري به فضاي فکري جامعه بزنيم و انديشه هاي فرويدي در دانشگاه ها و تاثير آن بر نسل دانشجو، انديشه هاي مصرف گرايانه، آزادي گرايانه و گرايش فکري به تمدن غربي محک زده شود و بر رواج افکاري ايراني- اسلامي تاکيد و در اصلاح متون درسي گام موثر برداشته شود.
در فضاي عمومي جامعه نيز بر ارزش هاي اسلامي مانند آراستگي ظاهري تاکيد گردد و فضاي معنوي در جهت رشد و تعالي طراحي گردد و الگو هاي جامع و کامل در جهت رفع همگرايي و چشم و هم چشمي در ترويج بد حجابي ترويج گردد.
در فضاي رسانه اي با تاکيد مستمر و غير مستقيم بر ارزشي بودن حجاب، گرايش وارونه ارزشي غرب به برهنگي و آزادي جنسي در برنامه ها و محصولات هنري نمود پيدا کند تا اشخاص حجاب را براي خود خلاف اصل و محدوديت تلقي نکنند.
در فضاي خانوادگي نيز که مهمترين و تاثير گذار ترين نهاد فرهنگي است، سعي بر آموزش روش زندگي و تربيت صحيح ديني شده و التزام به احکام شرعي از سنين پايين به درستي تبيين و فرد براي تعامل کامل و صحيح براي ورود در جامعه، آموزش داده شود.
*رسا
بدون شک حجاب یکی از مساله های اجتماعی ایران معاصر بوده است که شیوه های و کنش های ساختار حکومت منحوس پهلوی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مواجه با آن می تواند دستخوش مطالعات جامعه شناختی مفصل گردد. سیاست ها و راهبردها و چگونگی اقدامات حکمرانان و واکنش های مردم و نخبگان و رسانه ها در مواجهه با این مساله از مباحث دامنه داری است که بحث و بررسی آن نیازمند مطالعات گسترده است و می تواند آسیب شناسی دقیقی از مسیر طی شده ارائه دهد. اما آنچه مسلم است اینکه حجاب همواره یکی از ارزش های سنتی بومی شده در خانواده های ایرانی بوده و خدشه به اصالت و بایسته های آن، مقاومت سخت مردم را در پی داشته که می توان به تلاش و مبارزه متدینین با سیاست کشف حجاب رضا خانی اشاره کرد که منجر به حادثه غمبار کشتار مردم در مسجد گوهر شاد و نامه تند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس و مدیر وقت حوزه علمیه قم به رضا شاه شد. مقاومت هایی که رنج های ناگفته ای را بر زنان و دختران ایران زمین متحمل کرد و البته این سیاست آتاتورکی را با شکست مواجه کرد و با خلع رضا شاه و تبعید به سیبری فتیله اش پایین کشیده شد.
در دوران حکومت محمد رضا شاه هم همواره حجاب یکی از مسائل اجتماعی مورد بحث بود اما او شکست سیاست پدر را با چشمان خود دید و همواره سعی می کرد به گونه ای حرکت کند تا مقاومت مرجعیت اعلی شیعه را در مقابل خود نداشته باشد. به مسجد سپهسالار برای عزاداری می رفت و اما در کاخ خود جشن های آنچنانی می گرفت و بنیاد فرح پهلوی را با عنوان فرهنگ سازی محملی برای تولید روح مدرنیته در ایران کرده بود. شعر و نمایش و تئاتر و فیلم و جشنواره و جشن مسیر ریل گذاری سیاست های ملوکانه در راستای ترویج فرهنگی اسلامی و ترویج ملی گرایی باستانی با ذائقه غرب گرایی از فرق سر تا نوک پا شده بود.
در این دوران که نظام تربیت دینی غائب بزرگ عرصه فرهنگی کشور شده بود، مسیر جوانان به پیشاهنگی و سپاه دانش منتهی می شد و روز به روز متدینین به صورت یک قشر لاغر نشان دار مهجور تر می شدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی اما زمینه و زمانه عوض شد و وارونگی ارزشی رخ داده و حرکت در مسیر اسلامی سازی نظام سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و.... آغاز شد. مسیری که علاوه بر تلاش های فکری حوزه های علمیه نیازمند ادبیات سازی ترویجی و تاب آوری اجتماعی مردم بود.
مسیر اسلامی سازی جامعه اما هموار نبود و در کنار نظریه های درون دینی متفاوت، نظریه های برون دینی متفاوتی هم ارائه می شد. به این معنا که در برخی مسائل همچون نوع حکومت علاوه بر افرادی که از منظر دینی و آیات و روایات و بر مسیر اجتهاد دینی نظریه ارائه می دادند، دیگرانی هم بودند که از منظر مبانی سوسیالیستی و عمدتا لیبرالیستی تئوری و تز ارائه می دادند و البته این امام خمینی(ره) بود که در قالب یک نظریه پرداز دینی که دارای شاخصه های کلان مدیریتی( همچون ارتباط با قاطبه مردم، انگیزه سازی و جهت دهی و شناخت جریان های معارض و معاند) بود می توانست راهگشایی کند و همانگونه که در کلان کار "اسلام محمدی(س)" " اجتهاد جواهری مبتنی بر زمان و مکان" "جمهوری اسلامی ایران" "ولایت مطلقه فقیه" را نظریه پردازی کرده و در حوزه ساخت اجتماعی معماری کرد در حوزه مسائل دیگر نیز راهبری کرد و به عنوان نمونه در حوزه اعتراض ملی گرایان در مورد اجرای احکام الهی به خصوص حدود و قصاص، سخت ایستادگی کرد.
در حوزه حفظ حدود الهی در حوزه اجتماعی هم همواره امام خمینی(ره) یکی از شاخص ترین عالمان دینی بودکه نسبت به مقام زن، حفظ جایگاه زنان و کرامت زنان، توجه به عنصر عالی عفت و تحریص و تشویق مردم به حجاب و ضرورت وضع قوانین در جهت حفظ این ارزش های الهی توجه داشت.
الگوی حفظ نظم اجتماعی اقتضا می کند تا آنچه مربوط به آداب و سنت ها و ارزش های یک جامعه برمی گردد در حوزه فرهنگی تقویت شده و برای حفظ آن از ابزار های لازم الاجرا استفاده شود، به عبارت دیگر تفاوت حقوق با اخلاق این است که در حقوق قانون لازم الاجرا بوده و ضمانت های دنیوی دارد و ناقض آنها معاقب خواهد بود. لهذا می بینیم که در حوزه حفظ حجاب در قوانین کیفری، وضع قانون شده و برای متخلفین مجازات در نظرگرفته شده است. این رویه که در مرای و منظر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب بوده است و نه تنها مورد ردع قرار نگرفته است بلکه بسیاری از مراجع معظم تقلید نسبت به آن تاکید کرده اند و خواستار حفظ نظامات اجتماعی از سوی ساختارهای موجود شده اند.
پس می توان در حوزه قانون گذاری بیان داشت که عنوان شدن حجاب به عنوان یکی از اصول زیست اجتماعی از سوی دستگاه تقنینی و قضایی مسلم شمرده شده و حسب قوانین مختلف قوه مجریه دارای وظایف مشخصی در این حوزه شناخته شده است. پس از منظر قانونی و وضع قوانین موجود اینکه افرادی در حوزه حجاب اختیاری و اجباری سخن می گویند بدانند که در حوزه قانونی این امر مسلم شده است و باید به توابع آن ملتزم باشیم. اما ممکن است از دیگر سو گفته شود که ممکن است بتوان برداشت های دیگری از منابع دینی داشت و یا اینکه از باب آسیب شناسی اجتماعی به ضروت های دیگری برسیم و مصالح، امر دیگری را اقتضا کند که این داستان دیگری است و وارد حوزه نظریه پردازی می شود. اما اشکال بر افرادی که اتفاقا برخی به گمان خود با انگیزه های دینی در مسیر اختیاری بودن حجاب گام برداشته و در تریبون های عمومی از دغدغه خود سخن گفته اند، هست که ای کاش زمان را بهتر شناخته و سخن خود را در جایی که امکان بحث و بررسی نخبگان و ساز و کار نقد و بررسی داشت مطرح می کردند. مشکل امروز ما این است که سخن هایی که باید در صحن و مدرس مدارس علمیه بحث شود از سوی عده ای به صحنه جامعه کشیده می شود و متدینین را با چالش و دیگران را با توجیه همراه می سازد. امری که به نظر می رسد موجب جا به جایی ارزش ها و اولویت بندی مسائل و اصلی شدن مسائل حاشیه ای می شود.
نگارنده در مراوده با افرادی که قائل به حجاب اختیاری هستند گفت و شنودهای متعددی داشته ام که بیشتر آنها از حوزه مسائل اجتماعی به این مساله نگاه می کنند و بر ناکارآمدی رفتارهای قانونی و تاکید بر حوزه فرهنگی سخن می گویند، در حالی که یک نکته در حوزه اجتماعی مغفول واقع شده است و اینکه بد حجابی دارای مراحل و سطوح مختلفی است و حتی با نگاه اجتماعی نیز نمی توان در جامعه اسلامی سخن از حجاب اختیاری صرف زد.
واقعيت اين است که امروز بدحجابي با معاني گوناگوني همچون مدگرايي که ناشي از رواج فرهنگ مصرف گرايي است، پيوند خورده است که ضرورت دارد بين بدحجابي تلفيق شده با مد يا بدحجابي معمولي تفکيک قائل شويم به اين گونه که بد حجابي ساده ناشي از سهل انگاري ديني و تربيت سوء خانوادگي بوده اما بدحجابي که به صورت مد نمود پيدا مي کند ناشي از اوج گرفتن فرهنگ مصرف گرايي، تاثير گرفتن از شبکه هاي ماهواره اي و انفعال فکري است که گاهي با ترويج و تبليغ نمادهاي گرايشات فاسد فکري مانند شيطان پرستي،هيپي و رپ همراه مي گردد.
در اين ميان مي توان گفت سئوالاتي که بعضي در فقه درباره حق حاکميت در برخورد انتظامي با بد حجابي و يا اينکه حجاب مسئله شخصي است يا اجتماعي، دنبال مي کنند فقط درباره صورت نخست يعني بدحجابي صرف است اما آنجا که بدحجابي نشاني از خودنمايي جنسيتي، تظاهر به فرهنگ ضد ديني( نه غير ديني) مي گردد و ملاحظات فرهنگي و سياسي در پشتيباني از اين مقوله به عنوان ابزار تهاجم فرهنگي ديده مي شود که قصد استحاله نظام ديني را در سر مي پروراند، بايد با ديدي عميق تر به طرح مسئله از دريچه فقه نگريست.
پس بايد اذعان کرد که امروزه مسئله حجاب در کشور ما در قالبي ساده قابل تفسير نيست بلکه پيوندهاي گوناگوني با مسائل گوناگون فرهنگي،تربيتي،اقتصادي، تحصيلي، هنري، ورزشي و... پيدا کرده است که البته بدون سرکشيدن به اين حوزه ها و اصلاح زير ساخت هاي آن، امکان حل مسئله وجود ندارد. در مواجهه يا مقابله با بدحجابي نبايد از نظر دور داشت که توجه به علل اين پديده در اجتماع ما بسيار لازم مي نمايد، به عبارت ديگر با گشت هاي ارشاد، تذکرات لساني، اجراي قانون ها و آيين نامه هاي حجاب در دانشگاه ها و نظارت صحيح بر آن، مي توان از موج بد پوششي در کشور کاست اما اگر در صدد باشيم تا ريشه هاي اين مشکل را بشناسيم و مانند يک طبيب به درمان آن بپردازيم و زمينه هاي بازگشت بيماري را در شخص بخشکانيم، دقت نظر و عمل بيشتري را طلب مي کند. در علت يابي مشکل بد حجابي بايد سري به فضاي فکري جامعه بزنيم و انديشه هاي فرويدي در دانشگاه ها و تاثير آن بر نسل دانشجو، انديشه هاي مصرف گرايانه، آزادي گرايانه و گرايش فکري به تمدن غربي محک زده شود و بر رواج افکاري ايراني- اسلامي تاکيد و در اصلاح متون درسي گام موثر برداشته شود.
در فضاي عمومي جامعه نيز بر ارزش هاي اسلامي مانند آراستگي ظاهري تاکيد گردد و فضاي معنوي در جهت رشد و تعالي طراحي گردد و الگو هاي جامع و کامل در جهت رفع همگرايي و چشم و هم چشمي در ترويج بد حجابي ترويج گردد.
در فضاي رسانه اي با تاکيد مستمر و غير مستقيم بر ارزشي بودن حجاب، گرايش وارونه ارزشي غرب به برهنگي و آزادي جنسي در برنامه ها و محصولات هنري نمود پيدا کند تا اشخاص حجاب را براي خود خلاف اصل و محدوديت تلقي نکنند.
در فضاي خانوادگي نيز که مهمترين و تاثير گذار ترين نهاد فرهنگي است، سعي بر آموزش روش زندگي و تربيت صحيح ديني شده و التزام به احکام شرعي از سنين پايين به درستي تبيين و فرد براي تعامل کامل و صحيح براي ورود در جامعه، آموزش داده شود.
*رسا