تنها دو روز پس از اقدام تاریخی دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، شاید عجیبترین اقدام دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان، استعفا از ادامهی فعالیتها بود؛ اسعفایی که بیش از چیز میزان علاقهی دولت بازرگان به حفظ ارتباط با امریکا را نشان میداد.
به گزارش شهدای ایران تیتر اول روزنامههای پانزدهم آبان ماه 1358، خبر از استعفای دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان میداد و این در حالی بود که بسیاری از مردم انقلابی کشور، از شناسایی و انهدام باند جاسوسی در لباس دیپلماتهای آمریکایی، خوشحال بودند و اقدام دانشجویان اتفاقا مورد تائید حاکمیت جمهوری اسلامی نیز قرار گرفته بود.
شاید بتوان یکی از سنگینترین ضربههای ممکن پس از تسخیر لانهی جاسوسی به مجموعهی نظام انقلاب اسلامی از نگاه دشمنان بیرونی و فعالین دولتی متمایل به حفظ رابطه با آمریکا را همین استعفای ضربالعجلی دانست؛ هرچند که شورای انقلاب بلافاصله با دستور امام(ره) تا برگزاری انتخابات، کار را به دست گرفت و تمام نیروی بازرگان برای فشار به تغییر تصمیم در ماجرای سفارت آمریکا نیز بی اثر ماند.
اختلاف اصلی امام و دولت موقت چه بود؟
رهبر معظم انقلاب در بیست و ششمین سالگرد رحلت ملکوتی امام خمینی(ره) در مرقد مطهر آن فقید میفرمایند: «امام با مستکبرین سر آشتی نداشت. واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار می برد، هم از بن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اول انقلاب کسانی بودند که توجه نمیکردند که آمریکا عقبهی تغذیهکنندهی رژیم طاغوتی است که بهوسیلهی ملت ایران برافتاد. ملت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، اما کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکاییها، با فعالیت آنها - حتی فعالیت برخی از نهادهای آمریکایی - در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدهی دولت موقت با امام بزرگوار سر این قضیه بود؛ ما از نزدیک میدیدیم. آنها توجه نمیکردند که آمریکا تغذیهکنندهی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است اما آن دستگاه تغذیهکننده هنوز باقی است، فعال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجه نمی کردند.»
یکی از قسمت هایی که امام خمینی در نامه مورخ ۶/۱/۶۸ خود به زبان می آورد مخالفتش با نخست وزیری بازرگان است. دو سوالی که شاید ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده باشد چرایی قبول نخست وزیری بازرگان و دلایل پشیمانی امام از این انتصاب است:
«والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
ماجرای پاره کردن نامهی بازرگان توسط امام(ره)
در صفحه ۳۳ کتاب برداشتهایی از امام خمینی خاطره ای ذکر شده است که میتواند دلایل بسیاری از این اختلافات بین امام(ره) و بازرگان را روشن کند: «بازرگان نامهای به امام نوشت که با بسمالله شروع نشده بود. به جای انقلاب اسلامی هم از لفظ انقلاب ایران استفاده کرده بود. امام درجا نامه را پاره کردند و فرمودند: «بگویید به ایشان فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب، انقلاب اسلامی است. انقلاب در ایران کار نکرد. این اسلام بود که کار کرد.»
حمایتهای بازرگان از مجاهدین خلق آن قدر افراطگرایانه و مخالف منافع اسلام و ملت بود که صدای سیدمحمد خاتمی را نیز درآورد وی در سرمقاله روزنامه کیهان با انتقاد از بازرگان میگوید: «آقای بازرگان، ضمن تاسف از خونهایی که ریخته میشود و اثاث و داراییهایی که از بیتالمال به هدر میرود به دفاع از جوانان جانباز!! و نونهالانی برخواستند که جگر کودکانشان و امید مملکت هستند به همان نظم و نسق که در بلندگوهای تبلیغاتی امپریالیسم خبری، میشنویم و بدین ترتیب از کسانی دفاع به عمل میآید که خشنترین شکل آشوب را به فرمان رهبران خائن و فراری خود در متن انقلاب ناب و منحصر به فرد ایران برپا میکنند… امروز آقای بازرگان براشفته میشوند که حتی چرا به اینان آمریکایی میگویند آن هم به داعیه سخنگویی از سوی موکلین و از تریبون مجلس شورای اسلامی که هنوز در آتش سوگ نمایندگان عزیزی میسوزد که به دست همین جوانان پاکباز! و نونهالانی که مایه امید مردمی هستند به شهادت رسیدند.»
روایت آیت الله خامنهای از فشارهای بازرگان به انقلاب
رهبر معظم انقلاب در جایی دیگر نیز درباره مشکلاتی که دولت موقت برای آینده انقلاب ایجاد کرده بود میگوید: «ما میگفتیم وزرا باید کسانی باشند که هم انقلابی باشند، [هم] ضد امپریالیست باشند و هم مسلمان و عمیقاً معتقد به اسلام باشند… ما میگفتیم مثلاً فلان وزیر را قبول نداریم و… و رئیس دولت موقت به ما میگفت اگر اینها را شما قبول نکنید، من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما را در مقابل تهدید به استعفا از طرف رئیس دولت موقت. آنهم کی؟ ۲۰ روز پس از تشکیل دولت.»
درایت امام در قبول استعفای دولت موقت را می توان از نامه سال ۶۴ بازرگان به امام به وضوح درک کرد. امام مسئولیت دولت را از کسی می گیرد که قدرت تحلیل جامعه ایران را به اندک اندازه ای ندارد چرا که در اوج اقتدار، قدرت و محبوبیت امام می نویسد: «رهبری انقلاب نه تنها از مواضع اولیه خویش عدول میکنند بلکه هیچگونه مشروعیت و مقبولیتی نزد مردم ندارند.» این ادبیات بعدها در نامه حاج احمد خمینی به آیتالله پسندیده نیز مورد اشاره و گلایه ایشان قرار میگیرد. ساده اندیشی، عدم بصیرت در انتخاب افراد پیرامونی، بیکفایتی فکری و سیاسی منجر به سقوط دولت موقت میشود. دولتی که میتوانست با حمایت بی دریغ امام یکی از قدرتمندترین قدرتهای ایران باشد.
*خبرنامه دانشجویان
شاید بتوان یکی از سنگینترین ضربههای ممکن پس از تسخیر لانهی جاسوسی به مجموعهی نظام انقلاب اسلامی از نگاه دشمنان بیرونی و فعالین دولتی متمایل به حفظ رابطه با آمریکا را همین استعفای ضربالعجلی دانست؛ هرچند که شورای انقلاب بلافاصله با دستور امام(ره) تا برگزاری انتخابات، کار را به دست گرفت و تمام نیروی بازرگان برای فشار به تغییر تصمیم در ماجرای سفارت آمریکا نیز بی اثر ماند.
اختلاف اصلی امام و دولت موقت چه بود؟
رهبر معظم انقلاب در بیست و ششمین سالگرد رحلت ملکوتی امام خمینی(ره) در مرقد مطهر آن فقید میفرمایند: «امام با مستکبرین سر آشتی نداشت. واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار می برد، هم از بن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اول انقلاب کسانی بودند که توجه نمیکردند که آمریکا عقبهی تغذیهکنندهی رژیم طاغوتی است که بهوسیلهی ملت ایران برافتاد. ملت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، اما کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکاییها، با فعالیت آنها - حتی فعالیت برخی از نهادهای آمریکایی - در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدهی دولت موقت با امام بزرگوار سر این قضیه بود؛ ما از نزدیک میدیدیم. آنها توجه نمیکردند که آمریکا تغذیهکنندهی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است اما آن دستگاه تغذیهکننده هنوز باقی است، فعال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجه نمی کردند.»
یکی از قسمت هایی که امام خمینی در نامه مورخ ۶/۱/۶۸ خود به زبان می آورد مخالفتش با نخست وزیری بازرگان است. دو سوالی که شاید ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده باشد چرایی قبول نخست وزیری بازرگان و دلایل پشیمانی امام از این انتصاب است:
«والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
تصویر کمتر دیده شده از جلسهی دولت موقت
ماجرای پاره کردن نامهی بازرگان توسط امام(ره)
در صفحه ۳۳ کتاب برداشتهایی از امام خمینی خاطره ای ذکر شده است که میتواند دلایل بسیاری از این اختلافات بین امام(ره) و بازرگان را روشن کند: «بازرگان نامهای به امام نوشت که با بسمالله شروع نشده بود. به جای انقلاب اسلامی هم از لفظ انقلاب ایران استفاده کرده بود. امام درجا نامه را پاره کردند و فرمودند: «بگویید به ایشان فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب، انقلاب اسلامی است. انقلاب در ایران کار نکرد. این اسلام بود که کار کرد.»
حمایتهای بازرگان از مجاهدین خلق آن قدر افراطگرایانه و مخالف منافع اسلام و ملت بود که صدای سیدمحمد خاتمی را نیز درآورد وی در سرمقاله روزنامه کیهان با انتقاد از بازرگان میگوید: «آقای بازرگان، ضمن تاسف از خونهایی که ریخته میشود و اثاث و داراییهایی که از بیتالمال به هدر میرود به دفاع از جوانان جانباز!! و نونهالانی برخواستند که جگر کودکانشان و امید مملکت هستند به همان نظم و نسق که در بلندگوهای تبلیغاتی امپریالیسم خبری، میشنویم و بدین ترتیب از کسانی دفاع به عمل میآید که خشنترین شکل آشوب را به فرمان رهبران خائن و فراری خود در متن انقلاب ناب و منحصر به فرد ایران برپا میکنند… امروز آقای بازرگان براشفته میشوند که حتی چرا به اینان آمریکایی میگویند آن هم به داعیه سخنگویی از سوی موکلین و از تریبون مجلس شورای اسلامی که هنوز در آتش سوگ نمایندگان عزیزی میسوزد که به دست همین جوانان پاکباز! و نونهالانی که مایه امید مردمی هستند به شهادت رسیدند.»
روایت آیت الله خامنهای از فشارهای بازرگان به انقلاب
رهبر معظم انقلاب در جایی دیگر نیز درباره مشکلاتی که دولت موقت برای آینده انقلاب ایجاد کرده بود میگوید: «ما میگفتیم وزرا باید کسانی باشند که هم انقلابی باشند، [هم] ضد امپریالیست باشند و هم مسلمان و عمیقاً معتقد به اسلام باشند… ما میگفتیم مثلاً فلان وزیر را قبول نداریم و… و رئیس دولت موقت به ما میگفت اگر اینها را شما قبول نکنید، من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما را در مقابل تهدید به استعفا از طرف رئیس دولت موقت. آنهم کی؟ ۲۰ روز پس از تشکیل دولت.»
درایت امام در قبول استعفای دولت موقت را می توان از نامه سال ۶۴ بازرگان به امام به وضوح درک کرد. امام مسئولیت دولت را از کسی می گیرد که قدرت تحلیل جامعه ایران را به اندک اندازه ای ندارد چرا که در اوج اقتدار، قدرت و محبوبیت امام می نویسد: «رهبری انقلاب نه تنها از مواضع اولیه خویش عدول میکنند بلکه هیچگونه مشروعیت و مقبولیتی نزد مردم ندارند.» این ادبیات بعدها در نامه حاج احمد خمینی به آیتالله پسندیده نیز مورد اشاره و گلایه ایشان قرار میگیرد. ساده اندیشی، عدم بصیرت در انتخاب افراد پیرامونی، بیکفایتی فکری و سیاسی منجر به سقوط دولت موقت میشود. دولتی که میتوانست با حمایت بی دریغ امام یکی از قدرتمندترین قدرتهای ایران باشد.
*خبرنامه دانشجویان