رؤیا که جنینش را سقط کرده بود پس از دقایقی گفتوگو با شهروز اظهار داشت: «آقای قاضی ما عاشق یکدیگرهستیم و تصمیم گرفتهایم با جلب رضایت خانوادهها ازدواج کنیم.»
شهدای ایران: جلسه محاکمه پسری که به اتهام تعرض به دختر نوجوان در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاده بود، با قول و قرار ازدواج به پایان رسید.
رسیدگی به این پرونده از چند ماه پیش و در پی شکایت دختر 16 سالهای به نام رؤیا آغاز شده بود. شاکی عنوان کرده بود پسری به نام «شهروز» او را فریب داده وپس ازرابطه با او باردار شده است.»
به گزارش میزان با طرح این شکایت، شهروز توسط پلیس دستگیر شد تا اینکه هفته گذشته محاکمه پسر نوجوان در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی «کیخا» آغاز شد. اما دقایقی پس از شروع محاکمه، ناگهان رؤیا از جا بلند شد و در اظهاراتی عجیب گفت که از شکایتش صرفنظر میکند. چرا که قصد ازدواج با شهروز را دارد. رئیس دادگاه هم با نظرش موافقت کرد و از شهروز پرسید آیا پیشنهاد رؤیا را قبول میکنی؟ او هم پاسخ داد من هم موافقم چون عاشق رؤیا هستم... به این ترتیب با توجه به رضایت شاکی، دستور آزادی پسر نوجوان صادر شد و در همان جلسه دادگاه قرار ازدواج گذاشته شد.
رؤیا که جنینش را سقط کرده بود پس از دقایقی گفتوگو با شهروز اظهار داشت: «آقای قاضی ما عاشق یکدیگرهستیم و تصمیم گرفتهایم با جلب رضایت خانوادهها ازدواج کنیم.»
رؤیا ادامه داد: «ما وخانواده شهروز همسایه هستیم و درجریان دیدارهایی که داشتیم به هم علاقهمند شدیم وتصمیم به ازدواج گرفتیم. اما متأسفانه برخی اتفاقها کارما را به دادگاه کشاند. ولی حالا که با هم به توافق رسیدهایم از شکایتم صرفنظر میکنم. چرا که میخواهیم با هم راهی خانه بخت شویم.»
ابتدا والدین رؤیا با شنیدن تصمیم دخترشان با این موضوع مخالفت کردند. اما دقایقی بعد با توجه به خواسته دخترشان ناگزیر تن به ازدواج دادند و پرونده مختومه شد.
رسیدگی به این پرونده از چند ماه پیش و در پی شکایت دختر 16 سالهای به نام رؤیا آغاز شده بود. شاکی عنوان کرده بود پسری به نام «شهروز» او را فریب داده وپس ازرابطه با او باردار شده است.»
به گزارش میزان با طرح این شکایت، شهروز توسط پلیس دستگیر شد تا اینکه هفته گذشته محاکمه پسر نوجوان در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی «کیخا» آغاز شد. اما دقایقی پس از شروع محاکمه، ناگهان رؤیا از جا بلند شد و در اظهاراتی عجیب گفت که از شکایتش صرفنظر میکند. چرا که قصد ازدواج با شهروز را دارد. رئیس دادگاه هم با نظرش موافقت کرد و از شهروز پرسید آیا پیشنهاد رؤیا را قبول میکنی؟ او هم پاسخ داد من هم موافقم چون عاشق رؤیا هستم... به این ترتیب با توجه به رضایت شاکی، دستور آزادی پسر نوجوان صادر شد و در همان جلسه دادگاه قرار ازدواج گذاشته شد.
رؤیا که جنینش را سقط کرده بود پس از دقایقی گفتوگو با شهروز اظهار داشت: «آقای قاضی ما عاشق یکدیگرهستیم و تصمیم گرفتهایم با جلب رضایت خانوادهها ازدواج کنیم.»
رؤیا ادامه داد: «ما وخانواده شهروز همسایه هستیم و درجریان دیدارهایی که داشتیم به هم علاقهمند شدیم وتصمیم به ازدواج گرفتیم. اما متأسفانه برخی اتفاقها کارما را به دادگاه کشاند. ولی حالا که با هم به توافق رسیدهایم از شکایتم صرفنظر میکنم. چرا که میخواهیم با هم راهی خانه بخت شویم.»
ابتدا والدین رؤیا با شنیدن تصمیم دخترشان با این موضوع مخالفت کردند. اما دقایقی بعد با توجه به خواسته دخترشان ناگزیر تن به ازدواج دادند و پرونده مختومه شد.