روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در خبرها خواندیم که رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سفر خود به استان سمنان، یکی از برنامههایش برگزاری آیین رونمایی از پلاک ماندگار منزل پدری دکتر روحانی بوده است.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در خبرها خواندیم که رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سفر خود به استان سمنان، یکی از برنامههایش برگزاری آیین رونمایی از پلاک ماندگار منزل پدری دکتر روحانی بوده است.
نگارنده مقصود از پلاک ماندگار را نمیداند و مهم هم نیست که این برنامه به ابتکار کدام فرد یا نهاد برگزار شده است. اصل و ماهیت چنین کارهایی که یادآور فرهنگ ناپسند چاپلوسی و مدیحه گویی میباشد، مورد نظر است. البته اینکه جریان سیاسی مخالف دولت و چهرههای مشهورش این وسط گرد و خاک کنند و بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، تعجبی ندارد. شگفتی از رئیس دولتی است که معاونش اسیر چنین برنامه سازیهائی میشود. متاسفانه سال هاست که چاپلوسی در برابر اصحاب قدرت و ثروت توسط برخی مسئولان دارد تبدیل به یک سنت میشود، همان آفت خانمان سوزی که در زمامداری پادشاهان و بویژه در دوران پهلوی دوم مایه نفرت و انزجار مردم شده بود. مسئولینی که در صف میایستادند تا دست اعلیحضرت آریامهر را ببوسند، کسانی که غیر از بله قربان گویی و مطیع اوامر ملوکانه بودن هنر دیگری نداشتند.
این روزها که ارزشهای انقلاب اسلامی بیشتر از همیشه دچار مهجوریت و انزوا میشود، چرا باید با چنین اقداماتی به آن دامن زد؟ دولت تدبیر و امید پس از آن هشت سال تباهی و تاریکی، با رای مردم به صحنه آمد که طرحی نو در اندازد و بر روشهای غلط خط بطلان بکشد.
از تاریخ باید عبرت گرفت. آنچه رژیمهای دیکتاتوری را فرو ریخت، احساس قدرت بیپایان و قرار گرفتن افرادی در راس هرم قدرت بود که فقط گوش شنوا برای شنیدن اخبار مثبت و پیشرفت و رضایت مردم یا بقول خودشان عوام الناس داشتند و اینکه: خاطر ملوکانه آسوده باشد و آنقدر آسوده شد تا روز حادثه فرا رسید و شد آنچه شد!
ممکن است سازمان میراث فرهنگی برای این اقدام خود، دلایل زیادی بیاورد ولی مهم برداشت مردم و محافل سیاسی و انعکاس آن در رسانهها و فضای مجازی است که همه و همه، تداعی روشهای متملقانه رایج در سالهایی نه چندان دور را مینماید. آقای روحانی قطعاً بعد از سال 1400 رئیسجمهور این کشور نخواهد بود و زمان نیز به سرعت میگذرد. آنچه در این چند ماه از گذشت دوره دوم ریاست جمهوری ایشان چه در انتصابات و چه در برنامهها و حتی لحن سخن گفته و دیده میشود، در راستای مرام و منش دوره اول ریاست ایشان نیست، ولی آیا گوش شنوایی وجود دارد و اصولاً تمایلی در اطرافیان ایشان برای تبعیت از راهنماییهای مشفقانه رسانههای حامی دولت و تداوم سیاست اعتدال هست؟
آقای روحانی اگر میخواهد در راستای خواست مردم دولت بعدی نیز متعلق به جریان اعتدال باشد باید این سالهای باقیمانده زمینهسازیهای مهمی انجام دهد، بر همکاران خود نظارت دقیقتر داشته باشد و با مردم همراهی کند. اعتدال شاید آخرین بخت دولتها باشد، زیرا مردم و نسلی که چهار سال بعد به سن رای دادن میرسند، هرگز تمایلی به اصول گرایان یا اصلاح طلبان به مفهوم احزاب سیاسی نخواهند داشت. آنها در جستجوی تحقق گم شده جامعه ما یعنی صداقت و انسانیت میباشند و هر ندای صادقی که این راه را روشن سازد، شنیده میشود و بس.
نگارنده مقصود از پلاک ماندگار را نمیداند و مهم هم نیست که این برنامه به ابتکار کدام فرد یا نهاد برگزار شده است. اصل و ماهیت چنین کارهایی که یادآور فرهنگ ناپسند چاپلوسی و مدیحه گویی میباشد، مورد نظر است. البته اینکه جریان سیاسی مخالف دولت و چهرههای مشهورش این وسط گرد و خاک کنند و بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، تعجبی ندارد. شگفتی از رئیس دولتی است که معاونش اسیر چنین برنامه سازیهائی میشود. متاسفانه سال هاست که چاپلوسی در برابر اصحاب قدرت و ثروت توسط برخی مسئولان دارد تبدیل به یک سنت میشود، همان آفت خانمان سوزی که در زمامداری پادشاهان و بویژه در دوران پهلوی دوم مایه نفرت و انزجار مردم شده بود. مسئولینی که در صف میایستادند تا دست اعلیحضرت آریامهر را ببوسند، کسانی که غیر از بله قربان گویی و مطیع اوامر ملوکانه بودن هنر دیگری نداشتند.
این روزها که ارزشهای انقلاب اسلامی بیشتر از همیشه دچار مهجوریت و انزوا میشود، چرا باید با چنین اقداماتی به آن دامن زد؟ دولت تدبیر و امید پس از آن هشت سال تباهی و تاریکی، با رای مردم به صحنه آمد که طرحی نو در اندازد و بر روشهای غلط خط بطلان بکشد.
از تاریخ باید عبرت گرفت. آنچه رژیمهای دیکتاتوری را فرو ریخت، احساس قدرت بیپایان و قرار گرفتن افرادی در راس هرم قدرت بود که فقط گوش شنوا برای شنیدن اخبار مثبت و پیشرفت و رضایت مردم یا بقول خودشان عوام الناس داشتند و اینکه: خاطر ملوکانه آسوده باشد و آنقدر آسوده شد تا روز حادثه فرا رسید و شد آنچه شد!
ممکن است سازمان میراث فرهنگی برای این اقدام خود، دلایل زیادی بیاورد ولی مهم برداشت مردم و محافل سیاسی و انعکاس آن در رسانهها و فضای مجازی است که همه و همه، تداعی روشهای متملقانه رایج در سالهایی نه چندان دور را مینماید. آقای روحانی قطعاً بعد از سال 1400 رئیسجمهور این کشور نخواهد بود و زمان نیز به سرعت میگذرد. آنچه در این چند ماه از گذشت دوره دوم ریاست جمهوری ایشان چه در انتصابات و چه در برنامهها و حتی لحن سخن گفته و دیده میشود، در راستای مرام و منش دوره اول ریاست ایشان نیست، ولی آیا گوش شنوایی وجود دارد و اصولاً تمایلی در اطرافیان ایشان برای تبعیت از راهنماییهای مشفقانه رسانههای حامی دولت و تداوم سیاست اعتدال هست؟
آقای روحانی اگر میخواهد در راستای خواست مردم دولت بعدی نیز متعلق به جریان اعتدال باشد باید این سالهای باقیمانده زمینهسازیهای مهمی انجام دهد، بر همکاران خود نظارت دقیقتر داشته باشد و با مردم همراهی کند. اعتدال شاید آخرین بخت دولتها باشد، زیرا مردم و نسلی که چهار سال بعد به سن رای دادن میرسند، هرگز تمایلی به اصول گرایان یا اصلاح طلبان به مفهوم احزاب سیاسی نخواهند داشت. آنها در جستجوی تحقق گم شده جامعه ما یعنی صداقت و انسانیت میباشند و هر ندای صادقی که این راه را روشن سازد، شنیده میشود و بس.