شاید تمام دردها آنجایی که سر مبارک پدر را پیش چشم حضرت رقیه س گذاشتند سر باز کرد و دختر سه ساله امام حسین ع تاب از کف داد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
به گزارش شهدای ایران ، پس از حادثه کربلا و تحمل درد و رنجهای بسیار از سوی اهل بیت علیه السلام، سربازان ابن سعد حضرت زینب (س) و خاندان نبوت را با دست هایی بسته و اسارتی که از همراه با شکنجه بود به شام رساندند.
حضور پشتیبانی، چون حضرت زینب سلام الله برای کودکان و حتی دیگر زنان بسیار دلگرم کننده بود، اما تحمل دردهای کربلا و از دست دادن پدر و برادران آن هم به آن شیوه سخت دردی نبود که هر کس بتواند تاب بیاورد چه رسد به کودکی سه ساله.
شاید تمام دردها آنجایی که سر مبارک پدر را پیش چشم حضرت رقیه س. گذاشتند سر باز کرد و دختر سه ساله امام حسین ع. تاب از کف داد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
تاریخ مینویسد که خبر دلتنگیهای حضرت رقیه را که به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د. رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلندتر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار میدادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمیدیدم.
دختر خردسال حسین (ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
اگرچه برخی در اصل حضور ایشان تشکیک میکنند، اما اسناد تاریخی بر وجود دختری خردسال و به تاکید سه ساله اصرار دارد.
اما متاسفانه در آن عصر به دلیل اندک بودن امکان نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان از سوی دیگر و سانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشته اند از سوی سوم و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همهی جزئیات تاریخ زندگانی امامان موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پردهی خفا باقی بماند بنا بر این ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
گاهی بر اثر همنام بودن چند شخص در یک خاندان، موجبات اشتباه در تاریخ فراهم شده و همین مطلب امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند مشکل کرده است.
گاهی بعضی دختران دو نام داشته اند و به همین احتمال حضرت رقیه سلام الله علیها را فاطمهی صغری سلام الله علیها میخواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام رقیه سلام الله علیها شده باشد و ممکن است فاطمه سلام الله علیها اسم اصلی و رقیه سلام الله علیها لقب باشد.
*دانشجو
حضور پشتیبانی، چون حضرت زینب سلام الله برای کودکان و حتی دیگر زنان بسیار دلگرم کننده بود، اما تحمل دردهای کربلا و از دست دادن پدر و برادران آن هم به آن شیوه سخت دردی نبود که هر کس بتواند تاب بیاورد چه رسد به کودکی سه ساله.
شاید تمام دردها آنجایی که سر مبارک پدر را پیش چشم حضرت رقیه س. گذاشتند سر باز کرد و دختر سه ساله امام حسین ع. تاب از کف داد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
تاریخ مینویسد که خبر دلتنگیهای حضرت رقیه را که به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د. رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلندتر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار میدادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمیدیدم.
دختر خردسال حسین (ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
اگرچه برخی در اصل حضور ایشان تشکیک میکنند، اما اسناد تاریخی بر وجود دختری خردسال و به تاکید سه ساله اصرار دارد.
اما متاسفانه در آن عصر به دلیل اندک بودن امکان نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان از سوی دیگر و سانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشته اند از سوی سوم و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همهی جزئیات تاریخ زندگانی امامان موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پردهی خفا باقی بماند بنا بر این ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
گاهی بر اثر همنام بودن چند شخص در یک خاندان، موجبات اشتباه در تاریخ فراهم شده و همین مطلب امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند مشکل کرده است.
گاهی بعضی دختران دو نام داشته اند و به همین احتمال حضرت رقیه سلام الله علیها را فاطمهی صغری سلام الله علیها میخواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام رقیه سلام الله علیها شده باشد و ممکن است فاطمه سلام الله علیها اسم اصلی و رقیه سلام الله علیها لقب باشد.
*دانشجو