برای خاک پر افتخار وزینه سردشت، قدم های محکم و شمرده شمرده، مادر شهید ناصر کاظمی تجربه نو و افتخار دیگری بود.
بر عکس تمام مادران و همسران شهیدی که در محل شهادت عزیزانشان خون گریه میکردند، حاج خانم خیلی استوار و محکم عصایش را روزی زمین میکشید و زیر لب زمزمه هایی میکرد.حتی خانواده های شهیدان را در آغوش می گرفت و آرام میکرد.
دیدن این همه استورای و آرامش برایم خیلی جالب بود،جلو تر رفته و سئوالاتم را از ایشان پرسیدم.
* ناصر شما و شهداء چرا رفتند؟
ناصر تنها متعلق به من نبود و نیست.ناصر فرند تمام مردم است.اینها خودشان خواستند تا عاشقانه بروند.این ها افتخار این خاک و این ملت هستند.شما جوان ها از این مردان بزرگ درس بگیرید.این جوانان تمام آرزو هایشان را برای این مرز و بوم زیر پا گذاشتند و رفتند.برای من و شما.نگذارید پرچم این پاره جان ها به زمین بیفتد.بگیرید این پرچم ها را.تنها خواسته من و شهداء همین است.اگر در راه شهداء قدم بردارید به خدا نزدیک خواهیم شد. از ناصر من هم خدا راضی بود و هم مادرش.والله که مرد بود،مرد.
* سردار کاظمی چه خصوصیاتی داشتند که مادرشان امروز اینقدر از ایشان راضی هستند؟
پسر عزیز من خیلی خصوصیات برجسته ای داشت.یک جوان خیلی پاک، شجاع،نترش! ایشان تمام عمر برای مردم زنگی کردند.ناصر فرماندار پاوه بود! یادم هست یک بار رفتم فرمانداری پاوه.ایشان در یک اتاق کوچک و محقر نشسته بودند و دیگر اتاق های فرمانداری را برای اسکان مردم و آوارگان در نظر گرفته بودند.وقتی ناصر در بیمارستان بود، تمام مردم پاوه جلوی بیمارستان تجمع کرده بودند.برای ناصر نذری میدادند.تا چند وقت بعد از شهادت فرزندم اسم هرکسی را که به دنیا می آمد ناصر میگذاشتند، این یعنی خدا هم از ناصر راضی بود.و من دیگر چه میخواهم جز خدایی شدن فرزندم.
* مادر شهید کاظمی چه انتظاری از جوانان امروز دارد؟
از جوانان خواهش میکنم کمی صبر داشته باشند.در برابر مشکلات صبر داشته باشند.به دولت جدید وقت بدهند تا مشکلات را انشاءالله حل کنند.مسئولان باید قدر این جوانان را بدانند.جوان ما چیزی نمیخواهد جز یک زندگی آرام.شغل و مسکن.ما بهترین جوانان روزگار را داریم .
* برای شادی روح شهدا چه باید کرد؟
بروید و ببینید که شهداء چه راهی را برای خود انتخاب کردند.مطمئن باشید که آن بهترین راه ها برای جوانان خواهد بود.اول از همه دنبال آن باشید که شهداء چه چیزی را دوست داشتند؟دختر خانم ها تحقیق کنند شهداء چقدر حجاب را دوست داشتند؟برای حجاب جانشان را تقدیم کردند.بروند و وصیت نامه های شهدا را مطالعه کنند.چقدر گفته اند که خواهرم، من برای حفظ حجاب تو جهاد کرده ام.انشاءالله تمام جوان های ما حجاب خود را رعایت کنند.همانطوری که در برابر عکس ها و بر روی مزارهایشان این قدر صادقانه اشک میریزند،به خواسته های شهدا هم عمل کنند.ببینند شهداء چه میخواستند و برای چه رفتند؟
* خوب مادر، برای چه رفتند؟
برای اسلام.برای مملکت.برای این خاک.برای حجاب.برای امنیت ما و شماها! شماها و من که الان در این منطقه خطرناک حضور داریم به چه قیمتی به این راحتی اینجا قدم بر میداریم به قیمت خون شهداء ! جز این است؟
* چند جمله خطاب به دشمنان؟
ملت ما خیلی شجاع هستند.ما جوان های خوبی داریم.خیلی خوب.جوان هایی از جنس همان شهداء.شاید بهتر از آن ها. دشمن چه غلطی میتواند بکند؟جوانان ما خوب و کاری هستند.فقط امیدوارم دولت برای این عزیزان کارو مسکن و ازدواج را فراهم آرود.دیگر این جوان ها چیزی از دولت نمیخواهند.
* چه زمانی بیشتر نبودن شهید کاضمی را احساس کردید؟
من هیچ وقت نبودن شهیدم را حس نکردم.شهید کاظمی همیشه پیش من بوده و هست.همیشه احساسش میکنم.اگر مشکلی داشتم با او صحبت میکنم و او جواب من را میدهد.هرمشکلی داشتم زود برایم حل کرده است.همه شهدا پاک بودند که رفتند. این شهدا را خدا انتخاب کرده است.شبی که شهید شد آمد به خوابم و از من اجازه خواست.من خودم اجازه شهداتش را دادم.و صبح خبر آوردند که شهید شده است.در همین جاده پیرانشهر-ردشت.