شهدای ایران shohadayeiran.com

شهادت را يك فوز عظيم مى‏دانيم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول مى‏كند و از جنگ نخواهيم هراسيد و مرد جنگ هستيم، لكن مايل نيستيم به اينكه جنگ واقع بشود.
شهدای ایران:شهادت از جمله مفاهيم والايى است كه ويژۀ قيامها و انقلابهاى مكتبى و الهى است. انقلاب ما نيز از اين قاعده مستثنا نبوده، بلكه با بهره‏گيرى از فرهنگ غنى و متعالى اسلام، شهادت را كه مى‏رفت به دست فراموشى سپرده شود، روح و حياتى تازه بخشيد. به فرمودۀ حضرت امام خمينى(س) مقام شهادت، اوج بندگى و سير و سلوك در عالم معناست و نهايت ايمان، همانا ايمان عاشقانه است شهادت ارثى است كه از اوليا به ما مى‏رسد. شهيد خورشيدى است كه بر انقلاب پرتو مى‏افكند و شهادت چراغ هدايت ملتهاست. اين ملت با عشق به شهادت، پيش رفت و اين نهضت را به پيروزى رساند. اينكه ملت شهادت را خواست و گرايش به زندگى دنيوى را كنار گذاشت، تحولى بود فرخنده كه همواره بايد آن را پاس داشت و نگذاشت با سرد و كمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت، علايق دنيوى و مادى آنها را مسخ كرده، از اين سستى و فتور، خونهاى پاك شهدا هدر رود. در ادامه گزیده ای از سخنان امام خمینی(س) در بیان مفهوم ايثار و شهادت و اهداف شهدا و ايثارگران آورده شده است:

ما شهادت را يك فوز عظيم مى‏دانيم و ملت ما هم شهادت را بهجان و دل قبول مى‏كند و از جنگ نخواهيم هراسيد و مرد جنگ هستيم، لكن مايل نيستيم به اينكه جنگ واقع بشود.

(صحيفۀ امام، ج13، ص261، 17/7/59)

* * *

گمان ندارم كسى بتواند ادعا كند كه ملتى جز ملت عظيم الشأن ايران از كوچك و بزرگ و زن و مردِ سراسر كشور اينگونه پشتيبان قواى مسلح خود باشند و ايثارگر و داوطلب به جبهه‏ هاى جنگ براى فداكارى و شهادت سبقت گيرند. و گمان ندارم هيچ معيارى جز عقيده به مكتب و ايثار در راه خدا و هدف معنوى قادر به حل اين معما باشد.

(صحيفۀ امام، ج16، ص203، 29/1/61)

* * *

بايد يك تسليت به سرتاسر ايران و تبريك عرض كنم. و خصوصاً به خوزستان و بالاخص به دزفول تبريك عرض كنم براى اينكه، آنطور روح مقاومت دارند، و آنطور مردانه قيام كردند و مشغول به مقابله با دشمن هستند، و تسليت به كسانى كه جوانهايشان را از دست دادند. و ما همه هستيم. همه شريك هستيم، جوانها مال همان تنها پدر و مادرها نبود. جوانها مال اسلام بود. پيغمبر اسلام تسليت به شما مى‏گويد. مصيبت بر اسلام وارد شده. از آنها تشكر كنم به اينكه براى اسلام خوب قيام كرديد و اجر شما با اسلام است. با خداى اسلام است.

و تشكر كنم از همۀ قواى مسلحه‏اى كه در اين جنگ بين اسلام و كفر، قيام به وظيفه كردند و خوب هم قيام كردند. شهيد دادند و خرابى براى مملكتمان وارد شد. اينها هم شهيد دادند و كوشش كردند و مردانه قيام كردند. از آنها هم همه و از همۀ رده‏هاى بالايى كه ـ‏بالا و پايين ما نداريم ان‏شاءاللّه‏ ـ برادرهايى كه در اين مسائل وكيل بودند رفتند آنجا، نخست وزير است ـ نمى‏دانم ـ رئيس جمهور است، امام جمعه است همۀ اينها كه مشغولند به اين خدمت و صادقانه هم مشغولند، از آنها تشكر كنم، و ملت ما بايد قدردانى بكنند از آنها. اينها برادرهاى شما و ما هستند كه در جبهه‏ها رفتند و شهيد مى‏دهند و جديت مى‏كنند، و ان‏شاءاللّه‏ پيروز مى‏شوند. كسانى كه بر ضد اسلام هستند، به جاى خودشان مى‏نشانند.

(صحيفۀ امام، ج13، ص299، 6/8/59)

* * *

من به شما اهالى خوزستان و ساير مرزنشينانى كه مورد تهاجم واقع شديد تبريك عرض مى‏كنم و تذكر مى‏دهم به شما دو جمله از كتاب خدا را: لِكَيْلاَ تأسَوْا عَلىٰ مٰا فٰاتَكُمْ وَلاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتيٰكُمْ. اين تعليم خداى تبارك و تعالى است به انسانها از اول تا آخر كه در پيشامدها چنانچه پيشامدى بود كه براى شما ضررى داشت، به حسب ظاهر و چشمهاى ظاهربين، شما محزون نباشيد، كه اينها ضرر نيست. نه تأسف بخوريد و نه محزون باشيد. براى آن چيزى كه از دستتان رفته است؛ براى اينكه بظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقى هستند و براى شما شرافت تحصيل كرده‏اند و نه فرحناك باشيد براى چيزهايى كه به دست مى‏آيد از دنيا؛ براى آنكه آنچه از دنياست فانى است و آنچه براى خدا تقديم مى‏شود باقى و ابدى است. و اين شهدا زنده هستند و در پيش خداى تبارك و تعالى: عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، آنها الآن در درگاه خداى تبارك و تعالى روزيهاى معنوى و روزيهاى هميشگى را به آن نايل شدند و آنچه كه از خدا بود تقديم كردند و آنچه كه داشتند و آن جان خودشان بود، تسليم كردند و خداى تبارك و تعالى آنها را پذيرفته است و مى‏پذيرد و ماها عقب مانديم. ما بايد تأسف بخوريم كه نتوانستيم اين راه را برويم. آنها پيشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسيدند و ما عقب مانديم و نتوانستيم در اين قافله سير كنيم و در اين راه راهرو باشيم... .

خداوند تمام شهداى راه اسلام را و تمام كسانى كه در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگى رسيده‏اند، خداوند تمام آنها را به سعادتهاى ابدى برساند. اين مصيبتها بر همۀ ما وارد است و آن شرافتى كه اين جوانها تحصيل كردند براى انسانيت است، شرافت انسانى است. ارزش انسانى را اينها به ثبوت رساندند؛ خدايشان رحمت كند و خدايشان بپذيرد. و من به تمام بازماندگان اين شهدا، به همۀ آنها، هم تسليت عرض مى‏كنم و هم تبريك. مبارك باد بر اهالى خوزستان و بر اهالى جنوب و غرب اين خدمتگزارى و اين جان‏نثارى و اين پايدارى.

(صحيفۀ امام، ج14، ص257ـ258، 13/1/60)

* * *

امروز ما مفتخر هستيم به توده‏هاى عظيم متعهد به اسلام عزيز و جوانان غيرتمند و رزمنده كه از اول انقلاب شجاعانه قيام كرده‏اند و نداى حق را اجابت كردند و گروه كثيرى از آنان به لقاءاللّه‏ كه آمالشان بود، رسيده، و گروه عزيز ديگر كه سلامت خود يا اعضاى گرانقدر خود را در راه اسلام و هدف از دست داده‏اند و با چهره‏هاى بشاش و نورانى با آنان مواجه هستيم. و نيز مفتخريم كه مادران دليرى كه عزيز از دست داده‏اند و پدران عزيزى كه جوانانشان شهيد شده‏اند آنچنان با ما برخورد مى‏كنند كه گويى عروسى عزيزان و جوانانشان را جشن مى‏گيرند. و اينجانب هر وقت با اين عزيزان معظم برخورد مى‏كنم يا وصيتنامۀ انسان‏ساز شهيدى را مى‏بينم احساس حقارت و زبونى مى‏كنم. اينان سند ايمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند، و قبور شهدا و اجساد و ابدان معلولان، زبان گويايى است كه به عظمت روح جاويد آنان شهادت مى‏دهد، و شكايتى اگر دارند از آن است كه به فيض شهادت نرسيده‏اند و يا در حالى كه به ثواب شهادت رسيده‏اند، مى‏نالند كه چرا نمى‏توانند براى دفاع به جبهه‏ ها برگردند، و فرياد «جنگ جنگ تا پيروزى» را سر مى‏دهند.

(صحيفۀ امام، ج16، ص27، 21/11/60)

* * *

زبانها و قلمها در توصيف جوانان و نوجوانان، پيران و سالخوردگان عزيزى كه خون پاك خود و سلامت خويشتن را فدا كردند تا اسلام، زنده و كشور، پاينده بماند، و از شرّ دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند. و نيز عاجزند كه به پدران و مادران دليرى كه چنين فرزندانى را تربيت كردند و به اسلام تقديم نمودند دلدارى دهند، و از خواهران و برادرانى كه در جوار آنان بودند دلجويى نمايند. اينان مشمول عنايات و رحمتهاى بى‏پايان خداوند، در جوار اولياى عظيم‏الشأن، با سعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و بركت دهد.

درود بى‏پايان به روح پاك شهيدان راه حق، و سلام فراوان بر آسيب‏ديدگان و آوارگان در جبهه‏هاى دفاع از اسلام و ايران اسلامى، و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانواده‏هاى آسيب‏ديدگان، و سلام خداوند و انبيا و اولياى او بر بقية‏اللّه‏ ـ‏ارواحنا لمقدمه الفداء.

(صحيفۀ امام، ج16، ص521ـ522، 31/6/61)

* * *

قلم و بيان اينجانب عاجز است از قدردانى و شكرگزارى از مجاهدين فداكار اسلام كه با مجاهدت و جانبازى در راه هدف و حفظ آرمانهاى اسلامى و پيروزيهاى عظيم در تمام جبهه‏ها موجب افتخار و سرافرازى جمهورى اسلام و اولياى خدا ـ عليهم الصلوة والسلام ـ شدند. با چه بيان و قلم از جوانانى كه به عشق خداوند و

شوق لقاء اللّه‏ در سبقت در دفاع از حق و اسلام عزيز سر از پاى نمى‏شناسند و تنها سرمايه بزرگ خود را كه جان است فداى هدف مقدسى مى‏كنند كه انبيا و اولياى بزرگ خدا، همچون سيد مظلومان و سرور فداكاران، نمودند و نداى هَيْهات مِنَّاالذِّلَّةُ آن بزرگمرد تاريخ را با قول و عمل خود در سراسر كشور بلكه جهان سر مى‏دهند، مى‏توان تجليل نمود. و با كدام قلم و بيان مى‏توان از عزيزانى كه سنگرهاى جنگ را به محراب مسجد و معراج الى‏اللّه‏ تبديل كردند ثنا كرد. گيرم كه قلمفرسايان هنرمند بتوانند ميدانهاى شجاعت و دلاورى آنان و قدرت و جسارت فوق‏العادۀ آنها را در زير آتش مسلسلها و توپها و تانكها ترسيم نمايند و نقاشان و هنرپيشگان بتوانند پيروزيهاى هنرمندانۀ آنان را در آن شبهاى تار در مقابل موشكها و بمب‏افكنهاى دشمن غدّار و عبور از پيچ و خمهاى سيمهاى خاردار و كوههاى سر به فلك كشيده و بيرون كشيدن دشمنان خدا از سنگرهاى بتونى و مجهز به جهازهاى پيشرفته را مجسم نمايند؛ لكن آن بعد الهى عرفانى و آن جلوۀ معنوى ربّانى، كه جانها را به سوى خود پرواز مى‏دهد، و آن قلبهاى ذوب شده در تجليات الهى را با چه قلم و چه هنر و چه بيانى مى‏توان ترسيم كرد. راستى اين غربيان و شرقيان و غربزدگان و شرقزدگان و ملى‏گرايان اين فداكاريها را با اين بعد معنوى و روح عرفانى و عشق الهى با چه چيزى توجيه و تحليل مى‏كنند؟ اينجا عمل و جسارت مطرح نيست؛ انگيزه و روح و جهت لَدى الربّى آن مطرح است. عشق به محبوب حقيقى، كه همه چيز را محو مى‏كند و هر انگيزه‏اى غير از عشق به او را مى‏سوزاند، مطرح است. در كدام جنگ و نهضت و انقلاب و شورش، در طول زمان و سراسر خلقت، سربازانى چنين و فداكارانى مانند ايران را سراغ داريد؛ جز در طبقۀ اولياى الهى و تربيت شدگان در مكتب آنان، كه فرزندان اين ديار به نور آنان استضائه كرده و از خود رسته‏اند. و در كجا، در لابلاى تاريخ، چون مادران و پدران و همسران و خواهران و برادران و ساير بستگان اينان را سراغ داريد كه پس از چند قربانى باز براى قربانى ديگر فرزندان خود پيشقدم مى‏شوند. اين مكتب قرآن و اسلام راستين است؛ و اينان فرزندان اين قرآن و اين مكتب و آن صاحب مكتبمان . سلام و تحيات خدا و رسولانش بر اين مادران و پدران و اين فرزندان عاليمقام. و درود بر اين جانبازان و از هر چيز در راه هدف گذشتگان باد.

(صحيفۀ امام، ج18، ص332ـ333، 22/11/62)

***

ما را چه رسد كه با اين قلمهاى شكسته و بيانهاى نارسا در وصف شهيدان و جانبازان و مفقودان و اسيرانى كه در جهاد فى سبيل اللّه‏ جان خود را فدا كرده و يا سلامت خويش را از دست داده‏اند يا به دست دشمنان اسلام اسير شده‏اند مطلبى نوشته يا سخنى بگوييم.

زبان و بيان ما عاجز از ترسيم مقام بلند پايۀ عزيزانى است كه براى اِعلاى كلمۀ حق و دفاع از اسلام و كشور اسلامى جانبازى نموده‏اند. الفاظ و عباراتْ توان توصيف آنانى را كه از بيت مُظلم‏طبيعت به سوى حق تعالى و رسول اعظمش هجرت نموده، و به درگاه مقدسش بار يافته‏اند، ندارد. از مجاهدينى كه سنگرهاى نبرد را تبديل به مساجد و ميدانهاى جهاد را با بانگ تكبير مهبط ملائكة‏اللّه‏ نموده‏اند، چگونه سخن توان گفت؟ در اَقدام شريف مادران بزرگوارى كه در دامنهاى مطهر خود چنين فرزندانى را براى اسلام تربيت كرده‏اند، چه مى‏توان نثار كرد ؟ و براى اسيرانى كه در زندانهاى مخوف دشمن شجاعانه بر سر دشمنان بشريت فرياد مى‏كشند چگونه توان تعظّم نمود؟ پس با اعتراف به عجز، براى شهيدان آرزوى رحمت خاص الهى و براى جانبازان،اين شهيدان زنده، سلامت و براى اسرا و مفقودين عزيز و دلير، آرزوى بازگشت به ميهن و براى مادران و پدران و همسران و فرزندانشان،اين نمونه‏هاى صبر و مقاومت،صبر و سعادت داريْن، و براى رزمندگان در جبهه‏هاى حق عليه باطل، پيروزى درخواست مى‏نماييم.

(صحيفۀ امام، ج19، ص40ـ41، 5/6/63)

* * *

خون پاك صدها هنرمند فرزانه در جبهه‏هاى عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمايۀ زوال‏ناپذير آنگونه هنرى است كه بايد، به تناسب عظمت و زيبايى انقلاب اسلامى، هميشه مشام جان زيبا‏پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر كند.

(صحيفۀ امام، ج21، ص145، 30/6/67)

***

از شهدا كه نمى‏شود چيزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهۀ مستانه‏شان و در شادى وصولشان عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقونَاند؛ و از «نفوس مطمئنه‏اى» هستند كه مورد خطاب فَادْخُلِى فِى عِبادِى وادْخُلىِ جَنَّتِى پروردگارند. اينجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسيمش برخود مى‏شكافد.

(صحيفۀ امام، ج21، ص147، 1/7/67)

* * *

شما رزمندگان متوقع نباشيد كه از مثل من يا هر كس كه از سنخ بشر است، از شما تقدير كند، نمى‏تواند تقدير كند. خداوند تعالى مشترى شماست. شما آنچه كه داشتيد، بزرگترين مؤونه‏اى كه داشتيد و آن جان بود و روح، در راه خدا داده‏ايد. چه آنهايى كه شهيد شدند و به لقاءاللّه‏ ان‏شاءاللّه‏ رسيدند و چه شما كه حاضر براى شهادتيد، عمده اين حضور است.

شما دو مطلب را متحقق كرديد كه با اين دو مطلب كسى از سنخ بشر ـ جز آن كه از اولياى خدا باشد و الهام از خدا گرفته باشد‏ ـ نمى‏تواند تقدير شما را بكند. يكى بزرگتر سرمايه خودتان كه آن حيات است، در طبق اخلاص گذاشتيد، و ديگرى اينكه اين هديه را با اخلاص در طبق اخلاصتان گذاشتيد. عمده آن اخلاصى است كه در شما جوانان ظاهر است. شما از اين اخلاص و ايثار، جمهورى اسلامى را بيمه كرديد. فتحهايى كه نصيب شما شده است، خصوصاً در فتح مبين، گر چه با هيچ معيارى نمى‏توان آن را سنجيد و هيچ زبانى نمى‏تواند از آن توصيف كند، لكن آنچه كه بالاتر از همه اينهاست، اين صداقت شما و اين اخلاص شما در بارگاه حق تعالى است. آنچه كه در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، اين ايثار از روى اخلاص است. همان كه خداى تبارك و تعالى در سورۀ «هَلْ اَتىٰ» اهل بيت عصمت را به آن توصيف مى‏كند كه: يُطْعِمُونَ الطَّعٰامَ عَلىٰ حُبِّهِ ... اطعامِ طعام چيزى نيست، آن هم يك قرص جو، آنكه اهميت دارد «على حبه» هست. آنكه در پيشگاه حق تعالى ارزش دارد و هيچ بشرى نمى‏تواند آن را توصيف كند، اين اخلاص و محبتى است كه شما داريد. شما جان خودتان را فدا مى‏كنيد، و بسيار اشخاص هم هستند كه در راههاى انحرافى باز هم اين كار را مى‏كنند. صورت عمل، يك صورت است، لكن معنى دو و محتوا دو است، ميزان محتواى عمل است، نه صورت عمل. شمشير على بن ابيطالب ـ سلام اللّه‏ عليه ـ و فرود آوردن شمشير و به دشمن، آن شمشير را ضربه زدن و او را كشتن، اين امرى است كه در همه جا واقع مى‏شود و بسيارى از اشخاص اين عمل را كرده‏اند و مى‏كنند. ارزش به اينها نيست، ارزش به آن است كه در قلب على بن ابيطالب چه مى‏گذشته است و مرتبۀ اخلاص او چه اندازه بوده است.

آن مرتبۀ اخلاص است كه يك ضربت را با عبادت ثقلين، عبادت جن و انس مقابل كرده است. شما اين اخلاصتان و اين شهادت طلبى و اين ايثار براى خداست كه ارزش به شما داده است، و ارزش او را هيچ معيارى نمى‏تواند اندازه‏گيرى كند. عزيزان من، حفظ كنيد اين نعمت را؛ خداوند به شما يك همچو نعمتى داده است كه شما را با عنايت ذاتى خودش، با دست غيبى خودش متحول كرده است به يك انسانهاى خالص براى خود، و انسانهايى كه جان و هر چه دارند، در راه خدا ايثار مى‏كنند و اِنَّ اللّه‏َ اشْتَرىٰ مِنَ الْمُؤمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوٰالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ آن جنتى كه مشترى به شما عطا مى‏كند، با جنتى كه براى ديگران تحقق پيدا مى‏كند، فرق

دارد. اميدوارم كه اين جنت، جنت لقاء باشد. اميدوارم كه مشترى شما، شما را در حضور خود پذيرايى كند. اولياى خدا در آن عالم هم كه هستند، به غير خدا سرگرم نيستند. نعمتهاى بهشت را از آن مى‏گذرند و متوجه به لقاى حق تعالى هستند. و شما كه جان‏نثارى داريد مى‏كنيد و ايثار مى‏كنيد و با ايدۀ شهادت به ميدانهاى جنگ مى‏رويد و از اسلام دفاع مى‏كنيد و از مكتب دفاع مى‏كنيد و كشورهايى را كه [چشم] طمع به اين كشور دوخته‏اند مأيوس مى‏كنيد، همۀ اينها ارزشمند و بسيار ارزشمند، لكن آن اخلاص و محبت شما و آن ايثار در راه خدا، بالاترين ارزش است براى شما.

آن ايثار و اخلاص است كه حتى در ترازوى عالم غيب هم نمى‏شود كه سنجش بشود. آن پيش خداى تبارك و تعالى سنجش مى‏شود. و ما مفتخريم كه در يك همچو برهه از زمان واقع شديم، كه مثل شما عزيزان در آنجا و در آن زمان و در آن مكان واقع شديد، و ما از هوايى تنفس مى‏كنيم كه شما از آن هوا تنفس مى‏كنيد. شما ايثار گريد و شما اخلاصمنديد، شما بر نفس خود پيروز شديد و ما عقب مانديم. شما احتمال اين معنى را ندهيد كه تفنگ و‏ژ ـ 3 و مسلسل شما پيروز شده است؛ مقابل شما هم بالاتر از اين را داشتند. شما اندك داشتيد و آنها بسيار. لكن آنچه كه شما را پيروز كرد و پيروز مى‏كند، آن ايمان شماست و آن اخلاص شماست، [كه] در شما هست و در آنها نيست. شما براى خدا در ميدانها وارد مى‏شويد و آنها براى شيطان؛ آنها حزب شيطانند و شما حزب خدا. آنچه شما را در دو جبهه پيروز كرد و پيروز كرده و مى‏كند ان‏شاءاللّه‏ ـ جبهه باطنى و نفسانى و جبهۀ جنگ با گروه شيطانى ـ آن اخلاص و ايمان شماست كه شما را پيروز مى‏كند.

شما شيعۀ همان هستيد كه مى‏فرمود: اگر همۀ عالم در مقابل من بايستند، تنها در مقابل همه مى‏ايستم. آن ايمان است كه او را آنطور در مقابل همه چيز مى‏ايستاند. آن اخلاص اوست. آن روحانيت و معنويت اوست. و شما هم شيعۀ او هستيد. و اميدوارم كه از روحانيت او و از علومى كه خداى تبارك و تعالى به او عنايت كرده است و از نفخات الهى كه در روح مبارك او دميده شده است، به شما و همۀ ما نصيبى داده بشود.

برادران، شما پيروزيد، و شهداى شما پيروزند، ملت شما پيروز است. شما يك ملتى داريد كه در تمام دنيا مثل آن ملت پيدا نمى‏شود. و ملت يك شمايى دارد كه در تمام دنيا مثل شما پيدا نمى‏شود.

(صحيفۀ امام، ج16، ص196ـ199، 28/1/68)

* * *

شما پيروزيد براى اينكه شهادت را در آغوش مى‏گيريد و آنهايى كه از شهادت و از مردن مى‏ترسند، آنها شكست خورده‏اند اگر هم لشكر عظيم داشته باشند.

(صحيفۀ امام، ج16، ص76، 10/12/60)

* * *

هـر روز مـا در جنگ بركتى داشته‏ايم كه در همۀ صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ايم، ما در جنگ، پرده از چهرۀ تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‏ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهـت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‏هاى انقلاب پر بار اسلامى‏مان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن‏دوستى را در نهـاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابـرقدرتها ساليان سال مى‏توان‏مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فـاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همۀ اينها مهمتر استمـرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.

همۀ اينهـا از بركت خونهـاى پاك شهداى عزيز هشت سـال نبـرد بود، همۀ اينهـا از تلاش مـادران و پـدران و مردم عزيز ايـران‏در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنـگ ما جنگ حق و بـاطل بود و تمام شدنى نـيست، جنگ ما جـنگ فقر و غنا بود، جنگ مـا جـنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوتـه‏نظرند آنهايى كه خيال مى‏كنند چـون ما در جبهـه به آرمان نهايى نرسيده‏ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است!

(صحيفۀ امام، ج21، ص283ـ284)

***

اى كاش «خمينى» در ميان شما بود و در كنار شما در جبهۀ دفاع براى خداى تعالى كشته مى‏شد.

(صحيفۀ امام، ج3، ص460، 9/6/60)



نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار