یاسین پسر ۷ ساله معلول، ناشنوا و یتیم است که با مادر و برادر بزرگترش در یکی از مناطق حاشیه ای زاهدان زندگی سختی را می گذراند.
به گزارش شهدای ایران، خانواده سه نفری در حاشیه محله شیرآباد زاهدان در چادر زندگی میکنند، پسر۷ ساله این خانواده معلول و ناشنوا است و مادر توانی برای تامین معاش بچه هایش ندارد و روزهای سختی را سپری می کنند.
زهرا مادر خانواده ،از ناگفته های زندگیش می گوید از روزهای سخت ، از روزهایی که یک تنه دو بچهاش را با نداری و نداشتن سرپناه در چادری وسط بیابان ، بزرگ کرده است.
چادرشان در حاشیه یکی از محلات قدیمی زاهدان (شیرآباد) علم شده است ، چادری که دیگر توان مقاومت در برابر نور خورشید را ندارد ...
شیرآباد از لحاظ بهداشتی شرایط نامساعدی را دارد،کوچه پس کوچههای محله پر از زبالههای خشک و تر . سال ها پیش همسرش در تصادف فوت کرده و وی به همراه دو فرزند ۷ و ۱۰ ساله سرگردان حاشیه ها شدند.
زهرا مادر امیر محمد ۱۰ ساله و یاسین ۷ ساله درباره زندگیش میگوید: همراه با بچهها در یک چادر زندگی می کنیم.
وی می گوید: سالهاست که پس از فوت همسرم ، زندگی برایم سخت شده اما با همه سختیهای که کشیدم امیدم به خداست و دوست دارم بچه هایم را با نون حلال بزرگ کنم.
زهرا از بچه هایش می گوید، از امیر محمدش که هوای برادر کوچکترش را دارد، از یاسین پسر کوچکتر معلول روی کالسکه ای بچه گانه آرام گرفته است او حتی ویلچر هم ندارد ، یاسین ناشنوا نیز است که با صرف هزینه می توان شنوایی را به وی بازگرداند علائم سوء تغذیه نیز در رخسار کودکان مشهود است.
شبهای این منطقه امنیت ندارد و مادر باید شبها با هوشیاری زیاد خواب و بیدار باشد تا از گزند اراذل و معتادین متجاهر در امان باشد .با بلوک ؛ حیاتی برای اطراف چادرش دست و پا کرده ، هر روز بلوک ها توسط اراذل محل فرو می ریزد و زهرا باید هر روز مجدد آنها را روی هم بچیند . اطراف چادر زهرا و دو فرزند یتیمش ، بوی مشمئز کننده گنداب و فاضلاب مشام هر رهگذری را آزار می دهد.
امیر محمد برادر یاسین به سمت وی حرکت میکند و وی را به بغل می گیرد و گریه می کند.
وقتی از او می پرسم برای چی گریه میکنی؟ می گوید: دلم برای دادشم می سوزد.
امیر محمد از آرزویش برای برادرش میگوید و ادامه میدهد: هر شب دعا می کنم روزی برسد برادرم روی پای خود راه برود و گوشهایش بشنود.
فاطمه دانشور مدیر عامل موسسه خیریه مهر افرین در حاشیه سفر به زاهدان و بازدید از محل زندگی این خانواده، اظهار داشت: قطعا موسسه وضعیت این خانواده را پیگیری و بهبود خواهد بخشید.
وی تصریح کرد: تلاش می شود تا هر چه زودتر خانهای برای این خانواده در زاهدان تهیه شود. اما مشابه این خانواده ها زیاد هستند که می طلبد نهاد های حمایتی ورود جدی تری به این مناطق داشته باشند.
دانشور اظهار امیدواری کرد وزارتخانههایی مثل تعاون کار و رفاه اجتماعی و سازمانهای حمایتی از جمله کمیته امداد و بنیاد مسکن و مستضعفین توجه بیشتری را به زندگی اینگونه خانواده داشته باشند.
همچنین مناطق حاشیه ای زاهدان عاری از پایگاههای خدمات اجتماعی است و دولت و دیگر نهادهای حمایتی خارج از سه قوه باید سریعتر در این مناطق این پایگاههای خدمات اجتماعی را مستقر کند تا علاوه بر رفع مشکلات مناطق حاشیه ای و خانواده های آسیب دیده آسیبهای اجتماعی نیز کاهش پیدا کند.
*مهر
زهرا مادر خانواده ،از ناگفته های زندگیش می گوید از روزهای سخت ، از روزهایی که یک تنه دو بچهاش را با نداری و نداشتن سرپناه در چادری وسط بیابان ، بزرگ کرده است.
چادرشان در حاشیه یکی از محلات قدیمی زاهدان (شیرآباد) علم شده است ، چادری که دیگر توان مقاومت در برابر نور خورشید را ندارد ...
شیرآباد از لحاظ بهداشتی شرایط نامساعدی را دارد،کوچه پس کوچههای محله پر از زبالههای خشک و تر . سال ها پیش همسرش در تصادف فوت کرده و وی به همراه دو فرزند ۷ و ۱۰ ساله سرگردان حاشیه ها شدند.
زهرا مادر امیر محمد ۱۰ ساله و یاسین ۷ ساله درباره زندگیش میگوید: همراه با بچهها در یک چادر زندگی می کنیم.
وی می گوید: سالهاست که پس از فوت همسرم ، زندگی برایم سخت شده اما با همه سختیهای که کشیدم امیدم به خداست و دوست دارم بچه هایم را با نون حلال بزرگ کنم.
زهرا از بچه هایش می گوید، از امیر محمدش که هوای برادر کوچکترش را دارد، از یاسین پسر کوچکتر معلول روی کالسکه ای بچه گانه آرام گرفته است او حتی ویلچر هم ندارد ، یاسین ناشنوا نیز است که با صرف هزینه می توان شنوایی را به وی بازگرداند علائم سوء تغذیه نیز در رخسار کودکان مشهود است.
شبهای این منطقه امنیت ندارد و مادر باید شبها با هوشیاری زیاد خواب و بیدار باشد تا از گزند اراذل و معتادین متجاهر در امان باشد .با بلوک ؛ حیاتی برای اطراف چادرش دست و پا کرده ، هر روز بلوک ها توسط اراذل محل فرو می ریزد و زهرا باید هر روز مجدد آنها را روی هم بچیند . اطراف چادر زهرا و دو فرزند یتیمش ، بوی مشمئز کننده گنداب و فاضلاب مشام هر رهگذری را آزار می دهد.
امیر محمد برادر یاسین به سمت وی حرکت میکند و وی را به بغل می گیرد و گریه می کند.
وقتی از او می پرسم برای چی گریه میکنی؟ می گوید: دلم برای دادشم می سوزد.
امیر محمد از آرزویش برای برادرش میگوید و ادامه میدهد: هر شب دعا می کنم روزی برسد برادرم روی پای خود راه برود و گوشهایش بشنود.
فاطمه دانشور مدیر عامل موسسه خیریه مهر افرین در حاشیه سفر به زاهدان و بازدید از محل زندگی این خانواده، اظهار داشت: قطعا موسسه وضعیت این خانواده را پیگیری و بهبود خواهد بخشید.
وی تصریح کرد: تلاش می شود تا هر چه زودتر خانهای برای این خانواده در زاهدان تهیه شود. اما مشابه این خانواده ها زیاد هستند که می طلبد نهاد های حمایتی ورود جدی تری به این مناطق داشته باشند.
دانشور اظهار امیدواری کرد وزارتخانههایی مثل تعاون کار و رفاه اجتماعی و سازمانهای حمایتی از جمله کمیته امداد و بنیاد مسکن و مستضعفین توجه بیشتری را به زندگی اینگونه خانواده داشته باشند.
همچنین مناطق حاشیه ای زاهدان عاری از پایگاههای خدمات اجتماعی است و دولت و دیگر نهادهای حمایتی خارج از سه قوه باید سریعتر در این مناطق این پایگاههای خدمات اجتماعی را مستقر کند تا علاوه بر رفع مشکلات مناطق حاشیه ای و خانواده های آسیب دیده آسیبهای اجتماعی نیز کاهش پیدا کند.
*مهر