بدون شک خبرنگار صدا و سیما و حتی بالاتر از آن سردبیر این رسانه ی مهم باید نسبت به جریانات مختلف فرهنگی آگاهی لازم را داشته باشند. آیا کسانی که مجوز تولید و پخش این گزارش را داده اند از مشی فکری گردانندگان این مجله آگاهی دارند. آیا مطلع هستند که بیماری امروز سینمای ایران و افتادن در دام اطوار های روشنفکرانه بلایی است که نویسندگان همین مجله بر سر سینمای ایران آورده اند؟
شهدای ایران
:صداوسیما یا به تعبیر درست تری رسانه ملی اوضاع خوبی ندارد این را می
شود از دست خالی آنتن در شبکه های پرتعداد آن فهمید. در این میان دولت نیز
با ابزار های مختلف از جمله بودجه سعی میکند تا این رسانه را در حد روابط
عمومی قوه مجریه تبدیل کند و ازسویی شبکه های اجتماعی و افزایش ضریب نفوذ
اینترنت در میان خانواده های ایرانی، تلویزیون را با رقیبی قدرتمند رو به
رو کرده است با این وجود هنوز این رسانه به دلیل جایگاه حاکمیتی خود از
اعتماد و اعتبار بالایی برخوردار است. به همین دلیل کمترین اشتباه از این
رسانه به چشم می آید و می تواند اشتباهی بزرگ قلمداد شده و تاثیرات فرهنگی
دامنه داری را باعث شود.
پخش گزارشی تبلیغی برای مستندی که در خصوص مجله فیلم به عنوان اصلی ترین مجله ی سینمایی جریان روشنفکر سینما مصداق همین اشتباهات است. پخش این گزارش در یکی از پربیننده ترین بخش های خبری در شبکه سه سیما و دعوت مردم به تماشای این مستند و بعد از آن انتخاب این مجله و قرار دادنش در سبد فرهنگی خود با چه سیاستی اتفاق می افتد.
بدون شک خبرنگار صدا و سیما و حتی بالاتر از آن سردبیر این رسانه ی مهم باید نسبت به جریانات مختلف فرهنگی آگاهی لازم را داشته باشند. آیا کسانی که مجوز تولید و پخش این گزارش را داده اند از مشی فکری گردانندگان این مجله آگاهی دارند. آیا مطلع هستند که بیماری امروز سینمای ایران و افتادن در دام اطوار های روشنفکرانه بلایی است که نویسندگان همین مجله بر سر سینمای ایران آورده اند؟
آیا اطلاعی از این که این مجله به عنوان بازوی ژورنالیستی جریان سینمای جشنواره ای در دهه 60 جهت دهی عمده ای در تولید فیلم های جشنواره پسند داشته و حال و روز فعلی سینما هنوز از رسوبات اندیشه و فکر آن جریان است؟
همه این اشتباهات در حالی است که فیلم های هنروتجربه به عنوان میراث ناکام مدیرسابق سینمایی با زور بودجه های حمایتی ارشاد سرپا ایستاده و مخاطبان کمترین اقبالی به این دسته فیلم ها نشان نمی دهند از این رو گزارش تبلیغاتی برای یک مستنداین چنینی چه دلیلی دارد؟
از این گذشته در روزهایی که نیروهای انقلابی راهی به برنامه های مختلف تلویزیونی ندارند و برنامه سینمایی هفت به عنوان برنامه منتقد سینما روشنفکری با فشار مدیران سینمایی دولت تعطیل شده است و انبوه کاسبان فرهنگی در برنامه های مختلف و بخش های خبری به نان و آبی رسیده اند چگونه می توان با گزارش تبلیغی برای یک مجله ی روشنفکری کنار آمد.
جالب این است که سردبیر مجله فیلم از این گزارش شوکه شده و آن را اتفاقی عجیب می داند. هوشنگ گلمکانی که آخرین حضورش در یک برنامه تلویزیونی پس از سال ها و در برنامه ی هفت رقم خورد و در همان برنامه هم حرف های عجیب و غریب متعدد و حرف های خلاف واقعی را به رسانه ملی نسبت داد اکنون این رسانه را در خدمت خود و مجله اش می بیند.
البته شاید هم نباید خیلی از این دست اتفاق ها متعجب شد. در زمانه ای که رئیس رسانه ملی که با عملکرد درخشان در حمایت از دولت و تعطیل کردن یکی پس از دیگری برنامه منتقد و ممنوع التصویر کردن چهره های اصلی جبهه فرهنگی انقلاب نشان داده است رسانه ملی بیش از آنکه به مر قانون ممنوع التصویر کردن سران فتنه ملزم باشد به ممنوع التصویر کردن جریان انقلابی مشغول است و در چند هفته اخیر با همنشین شدن با یکی از سران فتنه در خوشبینانه ترین حالت بازی خورده و پس از آن در ویدیویی عذر بد تر از گناه می آورد نمی توان از زیر مجموعه ی او انتظار هوشمندی و مراقبت در حوزه های فرهنگی را داشت.
در نتیجه به نظر می رسد که مدیران صدا وسیما یک بازنگری اساسی در خصوص خط و مشی خود و نسبتشان با جریان ها و نیروهای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشته باشند. چرا که آن چه امروز در حال رقم خوردن است کمترین نسبتی با انقلابی گری ندارد و بیش از پیش دلسوزان انقلاب را نا امید می کند.
پخش گزارشی تبلیغی برای مستندی که در خصوص مجله فیلم به عنوان اصلی ترین مجله ی سینمایی جریان روشنفکر سینما مصداق همین اشتباهات است. پخش این گزارش در یکی از پربیننده ترین بخش های خبری در شبکه سه سیما و دعوت مردم به تماشای این مستند و بعد از آن انتخاب این مجله و قرار دادنش در سبد فرهنگی خود با چه سیاستی اتفاق می افتد.
بدون شک خبرنگار صدا و سیما و حتی بالاتر از آن سردبیر این رسانه ی مهم باید نسبت به جریانات مختلف فرهنگی آگاهی لازم را داشته باشند. آیا کسانی که مجوز تولید و پخش این گزارش را داده اند از مشی فکری گردانندگان این مجله آگاهی دارند. آیا مطلع هستند که بیماری امروز سینمای ایران و افتادن در دام اطوار های روشنفکرانه بلایی است که نویسندگان همین مجله بر سر سینمای ایران آورده اند؟
آیا اطلاعی از این که این مجله به عنوان بازوی ژورنالیستی جریان سینمای جشنواره ای در دهه 60 جهت دهی عمده ای در تولید فیلم های جشنواره پسند داشته و حال و روز فعلی سینما هنوز از رسوبات اندیشه و فکر آن جریان است؟
همه این اشتباهات در حالی است که فیلم های هنروتجربه به عنوان میراث ناکام مدیرسابق سینمایی با زور بودجه های حمایتی ارشاد سرپا ایستاده و مخاطبان کمترین اقبالی به این دسته فیلم ها نشان نمی دهند از این رو گزارش تبلیغاتی برای یک مستنداین چنینی چه دلیلی دارد؟
از این گذشته در روزهایی که نیروهای انقلابی راهی به برنامه های مختلف تلویزیونی ندارند و برنامه سینمایی هفت به عنوان برنامه منتقد سینما روشنفکری با فشار مدیران سینمایی دولت تعطیل شده است و انبوه کاسبان فرهنگی در برنامه های مختلف و بخش های خبری به نان و آبی رسیده اند چگونه می توان با گزارش تبلیغی برای یک مجله ی روشنفکری کنار آمد.
جالب این است که سردبیر مجله فیلم از این گزارش شوکه شده و آن را اتفاقی عجیب می داند. هوشنگ گلمکانی که آخرین حضورش در یک برنامه تلویزیونی پس از سال ها و در برنامه ی هفت رقم خورد و در همان برنامه هم حرف های عجیب و غریب متعدد و حرف های خلاف واقعی را به رسانه ملی نسبت داد اکنون این رسانه را در خدمت خود و مجله اش می بیند.
البته شاید هم نباید خیلی از این دست اتفاق ها متعجب شد. در زمانه ای که رئیس رسانه ملی که با عملکرد درخشان در حمایت از دولت و تعطیل کردن یکی پس از دیگری برنامه منتقد و ممنوع التصویر کردن چهره های اصلی جبهه فرهنگی انقلاب نشان داده است رسانه ملی بیش از آنکه به مر قانون ممنوع التصویر کردن سران فتنه ملزم باشد به ممنوع التصویر کردن جریان انقلابی مشغول است و در چند هفته اخیر با همنشین شدن با یکی از سران فتنه در خوشبینانه ترین حالت بازی خورده و پس از آن در ویدیویی عذر بد تر از گناه می آورد نمی توان از زیر مجموعه ی او انتظار هوشمندی و مراقبت در حوزه های فرهنگی را داشت.
در نتیجه به نظر می رسد که مدیران صدا وسیما یک بازنگری اساسی در خصوص خط و مشی خود و نسبتشان با جریان ها و نیروهای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشته باشند. چرا که آن چه امروز در حال رقم خوردن است کمترین نسبتی با انقلابی گری ندارد و بیش از پیش دلسوزان انقلاب را نا امید می کند.
*رجانیوز