شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۵۲۹۴
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۲
رئیس دانشگاه علامه طباطبایی(ره) گفت: خدا می‌داند چه صحنه‌هایی دارم که اگر بگویم استخوان‌ها می‌ترکد، بعضی موقع‌ها ما نمی‌خواهیم این‌ها را بگوییم، در دلم صحنه‌هایی هست شرعاً حق گفتن ندارم!
به گزارش پایگاه خبری شهدای ایران، گفت وگو با سید صدرالدین شریعتی را هفته گذشته در صفحه دانشگاه کیهان خواندید. گفت وگویی که واکنش‌های مختلفی را در رسانه‌های متعدد داخلی و خارجی برانگیخت حالا بخش دوم این گفت وگو تقدیم شما می‌شود.

حرف‌هایی که شاید پاسخ بسیاری از سؤال‌های امروز باشند. سؤال‌هایی که هر کدام جنجالی شد بر صفحه برخی روزنامه‌های داخلی و البته خبرگزاری‌های بیگانه. صدرالدین شریعتی گله داشت از آنها که یک طرفه به قاضی رفتند؛ حرف‌های او را نشنیدند اما تیترهای درشت علیه او نوشتند.

برخی حرف‌هایش تکان دهنده بود آنقدر که بارها و بارها سبک و سنگین کردیم تا مهیای انتشار شود؛ و البته خیلی حرف‌ها را هم در سینه نگه داشت و دم نزد. او تنها بخشی از دردهایش را گفت و ما هم تنها می‌توانیم بخشی از آنچه شنیدیم منتشر کنیم؛ حالا قضاوت با شما تا گرمای آتشی که در سینه صدرالدین شریعتی زبانه می‌کشد را احساس کنید.

آنچه می‌خوانید تمام آن چیزی نیست که ما شنیدیم اما آنقدر هست تا دانشگاه را در قاب تازه‌ای نشان‌مان دهد، قسمتی از درد دل‌های مدیری است که تقریباً مطمئن بود وزارت علوم آینده سر سازگاری با او نخواهد داشت حتی اگر نام اعتدال را یدک بکشد.

پی نوشت: در آخرین ساعاتی که بخش دوم مصاحبه با رئیس دانشگاه علامه طباطبایی را جهت چاپ آماده می‌کردیم، پیش بینی هفته قبل مان جامه واقعیت پوشیدو خبردار شدیم که در ظهر روز تعطیل، یعنی روز شهادت امام جعفرصادق (ع)، دکتر سیدصدرالدین شریعتی توسط سرپرست وزارت علوم برکنار شد! و نگرانی‌های جدّی جامعه علمی کشور در به‌کاربردن «داس» به‌جای «کلید» در محیط‌های دانشگاهی رنگ واقعیت به خود بگیرد.

فراموش نکنیم که رهبر معظم انقلاب طی چند سخنرانی اخیرشان در خصوص لزوم ادامه فضای علمی و بالنده در محیط آرام دانشگاه‌ها تأکید کرده بودند. اکنون باید دید در حالی که چند روز بیشتر به شروع سال تحصیلی جدید دانشگاه‌ها باقی نمانده و در حالی که باید همه اقدامات برای حفظ روحیه علمی و آرامش دانشگاه‌ها به کار برده شود، برکناری رئیس دانشگاه علامه طباطبایی توسط کسانی که سابقه سیاسی کاری در کارنامه‌شان مشهود است، چه تأثیری بر مدیریت این دانشگاه خواهد داشت؟

ظاهراً جریانی در دولت تدبیر و امید علیرغم تاکید رئیس جمهور محترم بر اجرای دستورات رهبر معظم انقلاب، اهمیت چندانی برای ایجاد ثبات و آرامش در دانشگاه‌ها قائل نیستند.

گفت وگوی کیهان با شریعتی را در ادامه بخوانید:

* حاج‌آقا می‌گویند شما اساتید را به صورت اجباری بازنشسته کرده‌اید ...

یک عده از استادها اخراجی بودند به خاطر همین مسائل، سوء رفتار با دختران مردم؛ ما برای حفظ احترام و شأن‌شان بازنشسته‌شان کردیم. خدا می‌داند چه صحنه‌هایی دارم که اگر بگویم استخوان‌ها می‌ترکد. بعضی موقع‌ها ما نمی‌خواهیم این‌ها را بگوییم. در دلم صحنه‌هایی هست شرعاً حق گفتن ندارم!

متأسفانه برخی به راحتی دروغ می‌گویند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هم اتاقی‌اش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کرده‌اند؛ آن وقت می‌رود خارج از دانشگاه می‌گوید چون ما در انتخابات به فلان شخص رأی دادیم، شریعتی ما را اخراج کرد. سمت‌های مختلف از رئیس دانشکده تا معاون دانشگاه هم داشته است. ده‌ها زنگ از این طرف و آن طرف به من می‌زنند که آقای شریعتی این زن و بچه‌اش گناه دارند بازنشسته‌اش کنید. چه کار کنم؟ بیایم نامش را ببرم و بگویم به این دلیل بازنشسته شده و این هم اسنادش! استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار می‌دهد. به اصطلاح استاد هم هست! فرهیخته!! عالی مقام!!! هیأت انتظامی آمده و حکم اخراجش را داده است، دستپاچه شد و به من درخواست بازنشستگی داد. طبق قانون باید اخراج می‌شد اما ارفاق کردیم و بازنشسته شد.

یک عده از اساتید هم متأسفانه رکود علمی دارند، مدتهاست مقاله‌ای به چاپ نرسانده‌اند. برخی هم به خواست خودشان بازنشست شدند، تعدادی از اساتید رشته اقتصاد ما این‌طور بودند، یکی از آنها 5 بار درخواست بازنشستگی داد تا سرانجام ناچار شدیم موافقت کنیم. آن وقت برخی خارج از دانشگاه مطلب می‌نویسند که 14 نفر از فلان دانشگاه اخراج شدند. روزنامه شرق هم چند وقت پیش چیزی در همین رابطه نوشته بود. بدون اینکه حرف ما را بشنوند، یک طرفه به قاضی می‌روند و علیه ما می‌نویسند، شما جای من باشید چه کار می‌کنید؟

استاد رفته است سر کلاس می‌گوید همجنس‌بازی کار خوبی است. استاد جامعه شناسی هم هست! من باید چه کار کنم!؟ قرآن به من می‌گوید این ترویج فحشاست، کار شیطان است. حالا من باید اجازه حضور این استاد در دانشگاه را بدهم؟ من یک چنین آدمی نیستم؛ خب حالا بعضی‌ها خوششان نمی‌آید می‌خواهند همه جا هرج و مرج باشد.

 

* آخر برخی ممکن است بگویند این بازنشسته شدن‌ها فقط شامل یک طیف خاص شده و شائبه برخورد سیاسی را مطرح کنند ...

خیر؛ اصلاً چنین نیست ما هر انحرافی که از قانون ایجاد شود با آن برخورد می‌کنیم، به دسته و گروه خاص کاری نداریم؛ یک آقایی اینجا به بچه‌ها عرفان کاذب توصیه می‌کرد. متأسفانه برخی از دانشجویان مؤمن و مذهبی هم جذب او شده بودند. کار به جایی رسیده بود به دانشجوها می‌گفت اگر می‌خواهید بخت‌تان باز شود بروید فلان جا یا فلان کار را کنید؛ به دانشجو می‌گفت در عالم برزخ تو را خوک می‌بینم! استاد گروه معارف هم بود با مدرک فوق لیسانس! اما هیچ تحصیلاتی در حوزه معارف نداشت، اصلاً مهندس بود. اما روی برخی رفاقت‌ها سر از هیئت علمی اینجا درآورده بود. بنده به جمع‌بندی رسیدم که دارد بچه‌های مردم را منحرف می‌کند. نوشتم ایشان بازنشسته شود. یک عده‌ای از همان بچه‌های مذهبی که متأسفانه فریب خورده بودند را دور خودش جمع کرده بود و در دانشگاه علیه من شعار می‌دادند که «دانشگاه پادگان، شریعتی نگهبان»؛ «شریعتی سکولار» و از این حرف‌ها. ربطی به یک گروه و دسته خاص ندارد؛ بنده وقتی می‌بینم عقبه این حرکت عرفان کاذب است و بچه‌های مردم را گمراه می‌کند باید به وظیفه خودم عمل کنم. رئیس جمهور وقت هم همان موقع دستور داد آن استاد برگردد. بنده به آن کسی که به من پیغام رساند گفتم سلام بنده را به آقای رئیس‌جمهور برسانید و بگویید من براساس شرع و صراحت قانون به این جمع‌بندی رسیدم که حضور ایشان در دانشگاه حرام است. سنش هم بازنشسته است، بازرسی کل کشور هم نوشته که ایشان باید برود کارشناس شود نمی‌تواند عضو هیأت علمی باشد. گفتم به آقای رئیس‌جمهور بگویید شریعتی گفت من تا این جا هستم ایشان را برنمی‌گردانم اگر شما اصرار دارید ایشان برگردد بنده را عزل بفرمایید و ایشان را برگردانید. من در این فعل حرام شرکت نمی‌کنم. حالا شما به من بگویید چه کنم؟ تمام این‌ها بر من می‌گذرد اما بنا بر ملاحظات اخلاقی نمی‌توانم بیایم و همه چیز را بگویم!

در یکی از همین دانشکده‌های ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار می‌گذاشت و ...؛ سن پدربزرگ دانشجو را داشت! پلیس دستگیرشان کرد و به پلیس گفته بود نوه‌اش است اما بالاخره فهمیدند دروغ می‌گوید. پلیس یک نامه به من داد و نوشته بود که این استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگیر کرده ... حالا بنده چه کار کنم اجازه بدهم باز هم برود سر کلاس و ... ؟ من این کارها را بلد نیستم. نوشتم ایشان تا اطلاع ثانوی نباید سر کلاس برود. پرونده‌اش را هم فرستادم کمیته انضباطی دانشگاه؛ خانمش آمده بود من را قسم می‌داد که اخراجش نکنم؛ می‌گفت می‌دانم این مرد پست است، این دفعه اولش نیست، چندمین بار است که دارد این کار را می‌کند؛ اما دخترم می‌خواهد شوهر کند، خواهش می‌کنم به خاطر دخترم او را اخراج نکنید، بازنشسته‌اش کنید. بنده برای رعایت حال این خانواده، به جای اخراج ایشان را بازنشسته کردم؛ حالا شما ببینید به خاطر همین استاد چقدر پشت سر من حرف می‌زنند که شریعتی چنین و چنان می‌کند.

بعضی مواقع مورد اتهام‌های ناروا و بی‌حساب قرار گرفتم، برای رعایت مسائل اخلاقی هیچ چیز هم نمی‌توانستم بگویم؛ یعنی این گلویم پر از آتش بود اما نمی‌توانستم فریاد بزنم! نمی‌توانستم بگویم ایها‌الناس، ماجرا این است! نمی‌توانستم نام ببرم و بگویم این استادی که فلان روزنامه برایش سینه چاک می‌کند مرتکب چنین تخلفی شده و باید اخراج می‌شده است اما بازنشسته‌اش کردیم. این سینه‌ام پر از درد است ...

استادی در وب‌سایتش العیاذبالله نسبت ناروایی به حضرت عیسی(ع) داده بود و بی حرمتی کرده بود. قرار گذاشتم، آوردمش در این دفتر و گفتم ببین این سوره مریم است، این سوره آل عمران است، ببین خدا در مورد حضرت مریم(س)، در مورد حضرت عیسی(ع) چه می‌گوید! از او خواهش کردم، گفتم تو بچه مسلمانی این حتما نوشته‌های غربی‌هاست برو در سایتت بگو این حرف‌ها اشتباه است.

حالا من باید کلاس دانشگاه را دست چنین اساتیدی بدهم!؟ بچه‌های پاک و معصوم مردم را بسپارم دست این افرادی که اسمشان استاد است اما هر کار می‌خواهند با جسم و جان دانشجو می‌کنند!؟

به من گفتند چرا قرارداد فلان استاد را تمدید نمی‌کنید؟ برای چه باید تمدید کنم! استادی که در حمله مرصاد علیه این کشور اقدام مسلحانه کرده است، عضو منافقین بوده، زندان بوده است؛ چرا قراردادش را تمدید کنم؟ اصلاً چرا استخدامش کردند؟ در سن 49 سالگی با فوق لیسانس آورده‌اند استخدامش کرده‌اند؛ بچه‌های اطلاعات نوشته‌اند این کار ممنوع است اما آقایان کار خودشان را کردند، بلافاصله هم بورسیه‌اش کردند، حق نداشتند این کار را بکنند. در گزینش هم رد شده است. من نمی‌توانم این قانون‌شکنی‌ها را تحمل کنم، عذرش را خواستم. باز علیه‌مان این طرف و آن طرف نوشتند که فلان استاد مجرب اخراج شد! گفتند شریعتی شمربن ذی الجوشن است! چنین و چنان کرده است! هیچ کس نمی‌آید درد ما را بپرسد، بگوید چرا چنین کردید، یک طرفه قضاوت می‌کنند.

یکی به اصطلاح استاد حقوق بین الملل است، برو بیایی دارد برای خودش؛ آن وقت سر کلاس به تمام مقدسات توهین می‌کند، به قانون اساسی توهین می‌کند، معذرت می‌خواهم می‌گوید بینداز دور این لجن را، این چه قانونی است. آیا نباید با این‌ها برخورد شود؟ مگر من دیوانه‌ام که بنشینم و تماشا کنم؛ شاهد باشم که چه؟ به مقدسات ما فحش بدهند، جسارت کنند! خیر؛ بنده با این چیزها برخورد می‌کنم و مسلماً هر برخوردی دافعه ایجاد می‌کند. اگر بخواهم منافع خودم را درنظر بگیرم بلدم مرید جمع کنم، اصلاً آخوند کارش مریدساز است. اما اگر مبانی شرع را بخواهم رعایت کنم مطمئناً برخی در مقابل‌مان قرار می‌گیرند. این را ما از ائمه یاد گرفته‌ایم، جاذبه و دافعه را آنها به ما آموختند.

ما خودمان را برای هر اتفاقی که بیفتد آماده کرده‌ایم. حالا یک عده به راحتی تهمت می‌زنند و افترا می‌بندند. من خدمت شما بگویم دوچیز برای من در این جا خط قرمز جدی است یکی مسائل مادی، یکی مسائل اخلاقی. با متخلفین برخورد می‌کنم حتی اگر رفیقم باشد، در حوزه مدیریت چشمم باشد درمی‌آورم و می‌اندازم زیر پایم.

 

* یک مقدار در مورد دانشگاه صحبت کردید صحبت‌های خوبی هم کردید، برای من که تازه بود. یک سؤالی که می‌خواستم بکنم این که چه طور می‌شود در جمهوری اسلامی چنین فضایی به وجود می‌آید و چنین افرادی جذب هیئت علمی می‌شوند که شما چند نمونه‌اش را ذکر کردید؛ مشکل کجاست؟ کسی را نداریم یا اینکه درست نمی‌توانیم گزینش کنیم؟

باید به دو نکته توجه کنیم یکی ساختار و نظام فکری حاکم بر دانشگاه است و دیگری مسئله گزینش؛ گزینش استاد همیشه یکی از بحث‌ها بوده است؛ می‌گویند گزینش یا هیئت جذب اما شما دقت کنید هشت سال در دانشگاه، کل جذب تعطیل شد. یعنی از سال 77 هیأت‌های جذب در دانشگاه‌ها تعطیل شده است، هیچ گزینش جدی‌ای تا سال 84 وجود نداشت. بنده خودم این جا دیدم که گزینشی وجود نداشت. جذب بوده است بدون گزینش. جذب وقتی بدون گزینش شد یعنی هر کس با هر خصوصیاتی می‌تواند وارد دانشگاه شود، با هر فرهنگی با هر گرایش با هر عقایدی، هیچ نظارتی هم بر آن وجود ندارد. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی قانون گزینش و جذب را تدوین کرده است. آقا هم فرمودند که ما استادمان باید دو ویژگی داشته باشد؛ هم مؤمن باشد، هم عالم باشد. دانشجوی‌مان هم باید دیندار باشد، هم عالم باشد. این گزینش، کار هیأت جذب است.

 

* اشاره‌ای هم کردید به ساختار فکری حاکم بر دانشگاه، امروز برخی منتقد این فضا هستند و معتقدند باید تغییرات جدی در راستای اسلامی شدن دانشگاه‌ها انجام داد؛ دانشگاه علامه هم، مختص علوم انسانی است و بیشتر مخاطب این بحث است. ارزیابی شما از این فضا چیست؟

ببینید ما دانشگاه‌های‌مان را بر اساس تئوری اسلامی به وجود نیاوردیم؛ شما اگر تاریخچه دانشگاه‌ها را نگاه کنید دانشگاه تهران 1314 به وجود آمده است یعنی حدود 80 سال پیش. این دانشگاه را رضاخان با آن مجموعه خاص خودش تأسیس کرد برای اینکه سیستم نظام آموزشی را از گذشته جدا کند و جهت دهد. بعد هم حتی اگر یادتان باشد دانشکده الهیات را تحت عنوان دانشکده معقول ومنقول ساختند تا مراجعه به حوزه‌های علمیه را هر چه کمتر کنند. لذا شما در یک برهه تاریخی می‌بینید دانشجویان دانشکده الهیات، دختران بی حجاب هستند که دارند الهیات می‌خوانند؛ چرا؟ چون برنامه این بود که آن فضای گرایش مذهب در دانشگاه از بین برود. نگرش به دانشگاه یک نگرش غربی است. یک نگرش سکولار است. تلاش می‌کردند بی‌بند و باری در دانشگاه رایج شود. این کار را هم در سه بعد انجام می‌دادند؛ هم منابع، هم استاد و هم دانشجو.

بعد از پیروزی انقلاب ما هم تقریباً همان روند را ادامه دادیم یعنی بعضاً از همان منابع و همان اساتید استفاده کردیم. یک چند سالی گفتیم انقلاب فرهنگی اما آن کاری که باید می‌شد، انجام نشد. تنها یک بسمه‌تعالی گذاشتیم بالای کتاب‌های دانشگاه. در واقع دوباره برگشتیم به همان منابع، به همان کتاب‌ها و به همان مجموعه‌ها. در صورتی که این تقابل بالذات بود و آن اصلاحات تأثیر خودش را نگذاشت. چرا امروز این همه اصرار و پافشاری دارند که تحولی در علوم انسانی انجام دهند. چرا؟ چون هدف در علوم انسانی بر مبنای دین اسلام، یک هدف است و هدف در علوم انسانی بر مبنای تئوری های آنها، یک هدف دیگر است. آنها سعی می‌کنند که بر اساس نظرات اجتماعی و خواست‌های اجتماعی شخصیت خود و جامعه‌شان را شکل دهند. در حالی که ما سعی و تلاشمان این است که بر اساس خواسته‌های الهی و بایدها و نبایدهای رفتاری که خداوند برای ما مشخص کرده است افراد را تربیت کنیم.

اتفاقا این مواردی که من برای شما گفتم عموماً از کسانی هستند که در همان فضای فکری گذشته رشد کرده‌اند. بعضی‌های‌شان هم از نوجوانی و جوانی در غرب بزرگ شده‌اند جایی که اصلا این بحث ها برایشان مهم نیست. لذا نگرش ها فرق می‌کند، ریشه در تقابل بین دو فرهنگ است؛ فرهنگ اسلامی و غربی. خب ما باید این حرکت بازسازی علوم انسانی را با آن مبانی اسلامی مد نظرمان دنبال کنیم تا روابط انسانی با مبنای صحیح در جامع حاکم شود. به نظر من یک دعواست، یک جنگ است، جنگ دو فرهنگ است.

- آقای دکتر! شایعاتی مطرح است و برخی رسانه‌ها هم به آن دامن می‌زنند که مسئولان آتی وزارت علوم چندان با شما همسو نباشند؛ البته اسم دولت آتی اعتدال است و می‌گویند می‌خواهیم از همه افراد شایسته از هر طیفی که باشند استفاده کنیم ... البته چند سال پیش هم یک دولتی بود که می‌گفت: زنده باد مخالف من اما دیدیم چه کردند؛ فکر رفتن از این اتاق و از این پست را کرده‌اید، می‌خواهید چه بکنید؟

بنده یک روزی معاون عقیدتی سیاسی بودم. در آن دورانی که جریان اصلاحات به شدت با من برخورد کرد و می‌خواستند از دانشگاه دور باشم. گفتم من که سرباز این نظام هستم هر کجا بگویند تو برو کار کن می‌روم اصلا برای من مهم نیست که آیا این در شأن من هست یا نه. رفتم معاون آموزشی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش شدم. آنجا هم کار خودم را کردم؛ یک برنامه جامعی بنده آنجا در رابطه با سربازها، افسرها، درجه دارها حتی امرا در حوزه تربیت قرآن داشتم. الان تمام سه شنبه‌ها در ارتش جمهوری اسلامی قرآن خوانده می‌شود. در سه سطح روخوانی، روان خوانی و تفسیر. لذا نفس خدمت در جمهوری اسلامی برایم اهمیت دارد. من یک طلبه هستم و سرباز کوچک نظام؛ دلبستگی هم به این میز و اتاق ندارم.

یک چیز دیگری هم عرض کنم و آن این که بنده آماده معاوضات سیاسی نیستم؛ بگویم برای این که این جا بمانم یا به آن جا برسم باید این کار را بکنم، با او کنار بیایم یا با او دست اتحاد بدهم؛ بنده اهل این نیستم، اعتقادم این است که تا لحظه‌ای که هستم وظیفه‌ام کار کردن است وقتی هم که نیستم خدا را شکر می‌کنم که مسئولیت را از دوش من برداشته‌اند، حالا اینکه چه اتفاقی می‌افتد بنده مسئولش نیستم؛ الان در این قضایا بنده نگران نیستم. قبل از عید تمام مدیران ستادی دانشگاه را جمع کردم، معاونین دانشگاه، مدیران کل، رؤسای دانشکده‌ها، معاونین‌شان را، مدیران تمام گروه‌ها بلااستثنا یک چیزی نزدیک به 100، 120 نفری در 24 یا 25 اسفند جمع کردم. با این‌ها اتمام حجت شرعی کردم گفتم امسال، سال انتخابات است دیگر ما از خرداد وارد انتخابات می‌شویم. از حالا دست و پای بعضی‌ها شُل است که چه کسی می‌آید؟ چه کسی رئیس جمهور می‌شود؟ چه کسی وزیر می‌شود؟ آیا ما می‌مانیم یا نمی‌مانیم؟ کار بکنیم یا نکنیم؟ بنده گفتم من چهار تا استراتژی دارم. با این چهار استراتژی ما کارمان را ادامه می‌دهیم؛ قرص‌تر از بهار پارسال هم باید کار کنیم. لذا الان معاون بنده صبح تا شب دانشگاه است، همه دانشگاه الان تعطیل است اما معاونین من، مدیران مجموعه من، می‌آیند کار می‌کنند. دوبله هم کار می‌کنند هیچ چیز هم بهشان نداده اند. حالا این آخر سالی معمولا یک عده پایه تشویقی می‌دهند، پاداش می‌دهند، بعضی موقع‌ها به کنایه دوستان می‌گویند فلان دانشگاه این طور است می‌گویم ما این طور نیستیم. ما برای خدا کار می‌کنیم. آن چهار استراتژی ما اول سوره احزاب است. «یا ایها النبی اتق الله» یعنی مبنای کارمان بر تقوا است. دوم این که «ولا تطع الکافرین و المنافقین» ما نباید القائات کافرین و منافقین را از آن اطاعت کنیم. سوم این که «واتبع ما یوحی الیک من ربک» هر چه که تکلیف من است از جانب خدا یعنی قانون و ضابطه و دستور است باید به آن عمل کنیم. اصل چهارم هم این است «و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا». ما این چهار استراتژی را داریم، صحبت کردم گفتم قرص و محکم باشید. بنده خیال می‌کنم که هزار سال مدیرم در دانشگاه. ائمه علیهم السلام به ما یاد داده‌اند برای دنیا چنان کار کن که همیشه می‌خواهی بمانی و برای آخرت هم چنان کار کن که گویا فردا خواهی مُرد. بر این اساس کارمان را انجام می‌دهیم نگران هم نیستیم الان هم خدمت شما می‌گویم واقعا نگران نیستیم. ما تا روزی که هستیم با جدیت کار می‌کنیم یک روزی هم که به ما گفتند شما نیستید یک آقای دیگری این مأموریت را به عهده دارد، دو دستی تقدیم می‌کنیم هیچ نگران نیستیم الحمدلله. خدا را شکر می‌کنیم که این روزهایی که آمدیم کار کردیم یک کارنامه خوبی داشتیم. نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم یک منصفی باید ببیند و قضاوت کند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار