سلام آقای روحانی. نمیدانم این دلنوشته را میبینی و میخوانی یا نه، با وجود این، انتخاب دوباره شما را بهعنوان ریاستجمهوری کشور عزیزم تبریک میگویم.
شهدای ایران: سلام آقای روحانی. نمیدانم این دلنوشته را میبینی و میخوانی یا نه، با وجود این، انتخاب دوباره شما را بهعنوان ریاست جمهوری کشور عزیزم تبریک میگویم.
میدانم این تبریک با تأخیر گفته میشود، اما حتماً به بنده حق میدهید. قصد داشتم در دوران برگزاری انتخابات این نامه را بنویسم اما دیدم شما و دیگر نامزدها مشغول انتخابات هستید و در آن وانفسا احتمال رسیدن کلامم به گوش شما کمتر میشد.
پس از انتخابات هم دیدم که مشغول گرفتن رأی اعتماد برای وزرا هستید و برای تبریک انتخاب دوبارهتان و نیز درددل فرصت را مناسب ندیدم.
به هر حال فکر کنم این روزها سرتان بهاندازه خواندن این نامه خلوت باشد. از این که وقت میگذارید و نامه "یک کارمند قراردادی" را میخوانید "متشکرم". البته کارمند و کارگر فرقی ندارد قراردادی، قراردادی است.
زمستان سال 78 بود که در یکی از ادارات زیرمجموعه یکی از وزارتخانهها بهعنوان کارمند قراردادی شروع به کار کردم، آن هم در حالی که در یک سال نخست شروع به کارم از پاداشهای تقسیمی میان کارمندان رسمی محروم بودم و ...
با این حال جوان بودم و باانگیزه. بهسختی کار کردم و به ادامه تحصیل پرداختم که البته ادامه کار، تلاش و نیز تحصیل بنده و سایر دوستان قراردادیام در این سالها بدون دردسر هم نبوده است و نیست.
به هر حال با گذر زمان و تلاشهایی که داشتم این روزها با آن جوان 20سالهای که وارد این اداره شدم تفاوتهای بسیاری کردهام. از سپید شدن موهای سر گرفته تا کسب تجربه و ارتقای مدرک تحصیلی و ... .
اما الآن که در سال 96 بهسر میبریم کماکان یک نکته مشترک با سال 78 دارم و آن "قراردادی" بودنم است.
بدون شک شما و خیلی از مسئولان، بسیاری از دردهای ما کارگران و کارمندان قراردادی را حتی بهتر از خود ما میدانید. مهمتر از همه بسیاری از مشکلات گفته و ناگفته مختص بنده نیست و بسیاری دیگر از هموطنانم با این مشکلات دست به گریبان هستند.
بهعلاوه اینکه بر این نکته نیز واقف هستم که شما و بسیاری از مسئولان کشور در مسیر حل مشکلات بهویژه مشکلات حوزه کارگری تا کنون قدمهای بزرگی برداشتهاید.
با این تفاسیر قصد گزافهگویی ندارم، اما بهاندازه آرایی که به شما در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم دادهام از جنابعالی چند سؤال دارم؛
چگونه است که با وجود جوانانی نخبه و توانمند، کماکان افراد بازنشسته در سازمانها و ادارات دولتی به کار گمارده میشوند و مدیر هستند، و کارگران و کارمندان قراردادی هر روز بیانگیزهتر از دیروزند؟
چگونه است که زمانی که مصوبات و قوانین حمایتی برای کارگران و کارمندان رسمی و پیمانی صادر میشود در کمترین زمان اعمال و اجرا میشود، اما مواردی چون یکسانسازی حقوق و مزایای کارگران و کارمندان قراردادی نه پیگیری میشود و نه اعمال؟
چگونه است که خیلیها پس از بنده و امثال بنده وارد سازمانها و ادارات دولتی شده و پیمانی و رسمی میشوند، اما بنده و امثال بنده کمامان مُهر تلخ قراردادی بودن را بر پیشانی داریم؟
چگونه است که در دوران ریاست جمهوری شما عدهای رشد و پیشرفت خود را به "ژن خوب" بودن ارتباط میدهند و بنده و امثال بنده که کارگرزاده هستیم و بدون هیچ پشتوانهای صورت خود را سرخ نگه داشتهایم میشویم "ژن بد"؟
چگونه است که پس از 18 سال سابقه کاری و برخورداری از تخصصهای لازم کماکان پایه حقوق افرادی چون بنده بهزور به 1.200.000 تومان میرسد و کارمندان پیمانی و رسمی که سابقه کار و تجربه کمتری از من و امثال من دارند بیشتر از ما دریافت میکنند؟
و ... .
آقای رئیس جمهور، این چگونهها زیاد هستند و زمان باارزش شما برای مطالعه و احتمالاً پاسخگویی اندک.
سخن کوتاه کنم. از هماکنون بهفکر شغلی برای دوران بازنشستگی هستم جهت گذران روزگار.
انگار ما کارگران و کارمندان قراردادی باید "از گهواره تا گور" کار کنیم و "قراردادی باشیم و قراردادی باشیم و قراردادی"!
آقای روحانی!
از بنده و امثال بنده که گذشت، لطفاً ستادی، دفتری، نهادی، سازمان و ... برای شنیدن حرف دل ما ایجاد کنید تا دستکم دردها بیشتر از این بر سینهمان نماند و سنگینی نکند.
و در آخر اینکه!
آقای روحانی، حال همه "کارگران و کارمندان قراردادی" خوب است؛ اما تو باور نکن!
*598
میدانم این تبریک با تأخیر گفته میشود، اما حتماً به بنده حق میدهید. قصد داشتم در دوران برگزاری انتخابات این نامه را بنویسم اما دیدم شما و دیگر نامزدها مشغول انتخابات هستید و در آن وانفسا احتمال رسیدن کلامم به گوش شما کمتر میشد.
پس از انتخابات هم دیدم که مشغول گرفتن رأی اعتماد برای وزرا هستید و برای تبریک انتخاب دوبارهتان و نیز درددل فرصت را مناسب ندیدم.
به هر حال فکر کنم این روزها سرتان بهاندازه خواندن این نامه خلوت باشد. از این که وقت میگذارید و نامه "یک کارمند قراردادی" را میخوانید "متشکرم". البته کارمند و کارگر فرقی ندارد قراردادی، قراردادی است.
زمستان سال 78 بود که در یکی از ادارات زیرمجموعه یکی از وزارتخانهها بهعنوان کارمند قراردادی شروع به کار کردم، آن هم در حالی که در یک سال نخست شروع به کارم از پاداشهای تقسیمی میان کارمندان رسمی محروم بودم و ...
با این حال جوان بودم و باانگیزه. بهسختی کار کردم و به ادامه تحصیل پرداختم که البته ادامه کار، تلاش و نیز تحصیل بنده و سایر دوستان قراردادیام در این سالها بدون دردسر هم نبوده است و نیست.
به هر حال با گذر زمان و تلاشهایی که داشتم این روزها با آن جوان 20سالهای که وارد این اداره شدم تفاوتهای بسیاری کردهام. از سپید شدن موهای سر گرفته تا کسب تجربه و ارتقای مدرک تحصیلی و ... .
اما الآن که در سال 96 بهسر میبریم کماکان یک نکته مشترک با سال 78 دارم و آن "قراردادی" بودنم است.
بدون شک شما و خیلی از مسئولان، بسیاری از دردهای ما کارگران و کارمندان قراردادی را حتی بهتر از خود ما میدانید. مهمتر از همه بسیاری از مشکلات گفته و ناگفته مختص بنده نیست و بسیاری دیگر از هموطنانم با این مشکلات دست به گریبان هستند.
بهعلاوه اینکه بر این نکته نیز واقف هستم که شما و بسیاری از مسئولان کشور در مسیر حل مشکلات بهویژه مشکلات حوزه کارگری تا کنون قدمهای بزرگی برداشتهاید.
با این تفاسیر قصد گزافهگویی ندارم، اما بهاندازه آرایی که به شما در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم دادهام از جنابعالی چند سؤال دارم؛
چگونه است که با وجود جوانانی نخبه و توانمند، کماکان افراد بازنشسته در سازمانها و ادارات دولتی به کار گمارده میشوند و مدیر هستند، و کارگران و کارمندان قراردادی هر روز بیانگیزهتر از دیروزند؟
چگونه است که زمانی که مصوبات و قوانین حمایتی برای کارگران و کارمندان رسمی و پیمانی صادر میشود در کمترین زمان اعمال و اجرا میشود، اما مواردی چون یکسانسازی حقوق و مزایای کارگران و کارمندان قراردادی نه پیگیری میشود و نه اعمال؟
چگونه است که خیلیها پس از بنده و امثال بنده وارد سازمانها و ادارات دولتی شده و پیمانی و رسمی میشوند، اما بنده و امثال بنده کمامان مُهر تلخ قراردادی بودن را بر پیشانی داریم؟
چگونه است که در دوران ریاست جمهوری شما عدهای رشد و پیشرفت خود را به "ژن خوب" بودن ارتباط میدهند و بنده و امثال بنده که کارگرزاده هستیم و بدون هیچ پشتوانهای صورت خود را سرخ نگه داشتهایم میشویم "ژن بد"؟
چگونه است که پس از 18 سال سابقه کاری و برخورداری از تخصصهای لازم کماکان پایه حقوق افرادی چون بنده بهزور به 1.200.000 تومان میرسد و کارمندان پیمانی و رسمی که سابقه کار و تجربه کمتری از من و امثال من دارند بیشتر از ما دریافت میکنند؟
و ... .
آقای رئیس جمهور، این چگونهها زیاد هستند و زمان باارزش شما برای مطالعه و احتمالاً پاسخگویی اندک.
سخن کوتاه کنم. از هماکنون بهفکر شغلی برای دوران بازنشستگی هستم جهت گذران روزگار.
انگار ما کارگران و کارمندان قراردادی باید "از گهواره تا گور" کار کنیم و "قراردادی باشیم و قراردادی باشیم و قراردادی"!
آقای روحانی!
از بنده و امثال بنده که گذشت، لطفاً ستادی، دفتری، نهادی، سازمان و ... برای شنیدن حرف دل ما ایجاد کنید تا دستکم دردها بیشتر از این بر سینهمان نماند و سنگینی نکند.
و در آخر اینکه!
آقای روحانی، حال همه "کارگران و کارمندان قراردادی" خوب است؛ اما تو باور نکن!
*598