شهدای ایران: حسین سوزنی در سال 1337 در خرمآباد به دنیا آمد.
درمبارزاتش اعلامیه و نشریههایی که توسط گروهی که عضو آن بود برعلیه رژیم طاغوت پخش میکرد و چندین بار در برخوردهای مسلحانه با رژیم طاغوت شرکت کرد. سال 1354 اوج مبازره وی و پخش اعلامیه و فرمایشات امام خمینی(ره) به همراه دیگر همرزمانش بود. درسال 1357 طی درگیری با «ساواک» دچار جراحاتی شد و پس از بهبودی و با هدایت راهپیماییها و شعارهای گسترده در شهرخرمآباد ضربه مهلکی به رژیم پهلوی وارد کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای پاکسازی ضدانقلابیون کومله وارد کردستان شد و در افشای ماهیت منافقین شهرخرمآباد تاثیر بسزایی داشت و سرانجام در یازدهم اردیبهشت ماه سال 61 در خرمشهر به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید محمد حسین سوزنی:
با دورود فراوان به درگاه ایزدمنان و با سلام به رهبر كبیر، امام خمینی، این مرد وارسته از گناه، این قلب تپنده تاریخ جهان بشریت،این نور هدایت و این اسطوره مقاومت و با درود فراوان به شهیدان گلگون كفن حزب جمهوری اسلامی ایران وصیتم را شروع میكنم.
مادرم از اینكه وصیتنامهام را پشت قاب عكس پنهان میكنم و ممكن است مدتها آن را پیدا نكنی معذرت میخواهم زیرا چارهای جز این ندارم. نمیخواهم قبل از شهادتم به دست كسی بیفتد و یا آنرا ببینی. مادرم خوب میدانم كه تو چه زحمتهایی برای من متحمل شدهای و با چه رنج و سختی مرا بزرگ كردهای. میدانم ولی چه كنم كه نتوانستم زحمتهای تو را جبران كنم. مادرم تنها خواهشی كه از تو دارم این است كه اگر سعادت شهید شدن را پیدا كردم حلالم كنی و مرا ببخشی زیرا تو خوب میدانی كه فرزندانت در خدا گام برداشته و خوب میدانی تنها آرزویم شهادت است.
مادرم همین روزها حمله سرنوشتساز به یاری خدا در پیش داریم انشاالله خرمشهر نیز آزاد خواهد شد و پس از آن به فلسطین خواهیم رفت.
مادرجان اگر شهید شدم غمی به خود راه نده و هرگاه از فكرت خطور كرد كه دیگر مرا نخواهی دید، كربلا و نجف و كاظمین را بیاد بیاوركه زیر چكمههای صدامیان كافر و بعثیون پلید قرار گرفته است.
پدرم، هرگاه غم از دست دادن من، تو را رنج داد فرزندان فلسطین را بیاد بیاور كه در جنگ جباران قرار گرفته مكانهای مقدس را به یاد بیاور و مردم مظلوم فلسطین را. مادرم اگر من شهید شدم منال و غمگین مباش زیرا كه با خون ما پرچم اسلامی در تمام جهان افراشته خواهد شد و با این كار قلب امام را شاد خواهیم كرد.
خواهرم، میدانم كه شهادتم را زینبگونه پذیرا خواهی شد. حجابت را خوب حفظ كن زیرا دشمن از حجاب تو آنقدر میترسد كه از مسلسل پاسداران.
برادر عزیزم به امامم بگو قبل از شهادتم آرزوی دیدن لبخند پیروزی بر روی لبان مباركشان دارم ولی میدانم كه اگر شهید شوم روحم به خدمتشان خواهد رفت زیرا میگویند روح شهید آزاد است و هر كجا كه بخواهد میتواند پرواز كند پس لحظه پیروزی، روحم به دیدار امام خواهد رفت و حتما پای مباركش را خواهم بوسید.
به « آمریكا و نوكران سرسپردهاش بگوئید ای بیحیایان فرومایه و ای بیخردان بس كنید و خجالت بكشید؛ آخر تا كی ظلم؟. دیگر آبرویتان در جهان رفته و شكست خوردهاید و به قول امام دیگر هیچ غلطی نمیتوانید بكنید. به شوروی بگویید هم به فكر خودت باش تو كه دیگر از آمریكا قویتر نیستی. هر دوی شما در یك زباله دان قرار خواهید گرفت یك وقت خیالی در سر نپرورانید.
«به منافقان بگویید دیگر جاهلیت بس است. به خود آیید و توبه كنید و این سوره مباركه را هیچ وقت فراموش نكنید كه میفرماید: «بنام خداوند بخشنده مهربان. چون هنگام فتح و پیروزی خدا فرا رسید و در آن روز مردم را بنگری كه فوج فوج به دین خدا داخل میشوند و در آن وقت خدای خود را حمد و ستایش كن و پاك و منزه دان و از او بخشش و آمرزش طلب كن كه او خداوند توبه پذیر است».
مادرم دلم میخواهد هنگامی كه مرا در قبر میگذارید دستهایم را باز بگذار تا همه بدانند كه با آغوش باز به استقبال شهادت رفتهام. مشتم را بسته بگذارید تا منافقان بدانند امت محمد (ص)هیچگاه تسلیم زور نخواهند شد و یابا مشت گره كرده در مقابل ظالم خواهد ایستاد. چكمههایم را در پایم بگذارید تا كفار بدانند همیشه گوش به فرمان امام و آماده نبرد بودهام. چشمهایم را باز گذارند تا منافقان بدانند با چشم باز با روح خدا بیعت كردهام. سینهام را باز بگذارید تا كفار بدانند آن را سپر اسلام قرار دادهام.
مادر، سفارشی دیگر دارم و آن این است كه به مردم بگوئید به شایعات بیاساس گوش نكنید. به خاطر خدا و به پاس خون شهیدان این همه احتكار و گرانفروشی و كمبود مصنوعی ایجاد نكنید. قدری به جبههها بیندیشند و لحظهای به رزمندگان فكر كنید. به خدا قسم انقلاب، جنگ، شهادت و كمبود و همه اینها برای ما آزمایشی بزرگ از طرف خداوند است. پس چه بهتر كه با هم متحد شویم و از این آزمایش الهی روسفید بیرون آییم و كمتر به فكر دنیا باشیم و زندگی رجاییها و بهشتیها را در نظر بگیریم كه درس چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختند.
مادرجان آخرین خواهشم این است كه همیشه و در همه حال امام را دعا كنید و این جمله را به زبان آورید (خدایا خدایا ترا به جان زهرا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار و برای حفظ قرآن از عمر ما بكاه و به عمر او بیفزا.
به امید پیروزی خون بر شمشیر و حق علیه باطل.
والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته.