بعد از گذشت بیش از سه دهه از رخداد آن انقلاب تمدنساز و نمایان شدن آخرین تیرهای ترکشهای استعمار و استکبار، فرصتی برای از دست رفتن نمانده است.
به گزارش پایگاه خبری شهدای ایران، به نقل از دانشجو، سیاست
خارجی همواره و در مقاطع مختلف عمر دولتها از جمله پرمناقشهترین مباحث
بوده و امروز نیز هست. سیاست خارجی به همان اندازه که نشان از عزم و عزت یک
ملت دارد به همان اندازه نیز بر افکار عمومی جهانیان تأثیر میگذارد چرا
که پشتوانه مردمی در اعلام و اعمال این سیاستها نقش بسزایی دارد. مردم
ایران نیز در انقلاب اسلامی با صدای بلند عزم خود را برای کسب عزت
بینالمللی در سایه استقلالخواهی به معنای تن ندادن به سیاستهای استعماری
و استکباری ابرقدرتها به رخ دنیا کشید. حال بعد از گذشت بیش از سه دهه از
رخداد آن انقلاب تمدنساز و نمایان شدن آخرین تیرهای ترکشهای استعمار و
استکبار، فرصتی برای از دست رفتن نمانده. نباید با آزمون و خطا، تکرار
تجربههای ناموفق گذشته و یا حرکت در خلاف جهت عزت، حکمت و مصلحت مدنظر
رهبریِ انقلاب آسیبپذیری سرمایههای مادی و معنوی کسب شده به برکت مقاومت
را بالا برد.
خجالتآور
است که در این مسیر با چشمپوشی از خصومتهای دشمنان ایران اسلامی و یا
دلسردی نسبت به آرمانهای انقلاب و امام(ره)- که مبتنی بر وعدههای صریح
قرآن میباشد.- و یا با نگاهی خوشبینانهتر تفسیر نادرست و شخصی از آن
آرمانها، بیتدبیری خود را به پای برداشتهای غلط این روزهای سیاستمداران
مدعی از واقعبینی بگذاریم و دائماً چشم انتظار لبخند ابرقدرتها باشیم.
اتفاقاً نگاه واقعبینانه به اوضاع فعلی جهان این است که غرب به هیچ وجه از
اهداف خود کوتاه نخواهد آمد و به دشمنیهای خود تا به زانو در آوردن
مخالفانش ادامه میدهد. آنچه سادهلوحانه است این است که از این واقعیات
غفلت کنیمکه در اینصورت مبرهن است که کار انسانهای سادهلوح با مغرض نتیجه
یکسانی خواهد داشت. دوران اصلاحات تجربههایی در عرصه سیاست خارجی بر جای
گذاشت که نه تنها امتیاز خاصی برای کشورمان به ارمغان نیاورد بلکه
هزینههایی را نیز بر ملت و دولت جمهوری اسلامی تحمیل کرد. نمونه بارز آن
موضوع هستهای بود که در تبلیغات و مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری امسال
نمود پیدا کرد.
البته
فارغ از روند عزتمدارانه مذاکرات هستهای در دوران تصدی دکتر جلیلی،
عقبنشینی محرز از منافع ملی در دوره اصلاحات آنچنان واضح است که طرفداران
این تفکر تمایلی به بحث در این باره نداشتند و ندارند. هر چند برای فرار از
بحث، دلایلی مانند نجات کشور از جنگ و... مطرح میشد اما همواره این اصل
موضوع بود که به حاشیه رانده میشد.
بعضى
خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر- چه در اروپا چه در غیر اروپا-
نسبت به جمهورى اسلامى یک حرفى میزند، یک چیزى میگوید، یک اظهار نظرى
میکند که اهانتآمیز به جمهورى اسلامى است، این معنایش تنزل رتبه جمهورى
اسلامى است؛ نه. اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانى هم که ما
متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مىآمدیم، از این کارها میکردند.
اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم،
بگوییم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابههاى مسئولینمان مناقب
آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام،
ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد. یک روزى یکى از دولتهاى اروپایى
نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر
قضیه قهوهخانه میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجه یک کشور را در آن
دادگاه متهم کرد. دولتهاى اروپایى با آنها همدست شدند. همهشان سفراى خود
را از تهران فراخوانى کردند. اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند
البته سیلى سختترى خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلىاى خوردند که بعد
تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلى زدن
برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهاى سست برخورد کردیم، آنها
پُرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگى جمهورى اسلامى، تصریح به شعارهاى انقلاب،
تصریح به مبانى انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است."(بیانات در
دیدار مسئولان نظام16/05/1390)
اگر
با توجه به تفکر ابتر اصلاحات در زمینه سیاست خارجی، فرض را بر اثبات حُسن
نیت جمهوری اسلامی در مناسبات بینالمللی و بخصوص دستیابی به انرژی صلح
آمیز هستهای بگذاریم، دیدیم که کشورهای غربی- چه کشورهای اروپایی و چه
ایالات متحده آمریکا- با سوءاستفاده از این تلاش ایران برای همکاری نه تنها
تغییرات راهبردی در تحریمها به وجود نیاوردند بلکه موج رسانهای کشندهای
را علیه ایران مبنی بر محور شرارت بودنش به راه انداختند. همین القای شُک و
بُهت در لوای استراتژی تعلیق- تعطیل- تخریب کشورهای درگیر در پرونده
هستهای ایران به کارگزاران آن زمانِ سیاست خارجی کافی بود تا غرب بتواند
نتیجه چندین ساله خود برای منزوی کردن ایران را با شادی به نظاره بنشیند.
اظهارات تونی بلر درباره تعلیق غنی سازی و تعطیلی تأسیسات هستهای ایران
مبنی بر اینکه: "میوه حمله به عراق را در تهران چیدیم!" بسیاری از اهالی
سیاست را از خواب بیدار کرد و فهمیدند که هدف اصلی تحرکات کاملاً مشکوک
آمریکا در خاورمیانه چه بود و آنها چه میاندیشیدند! با این اوصاف اما هنوز
عدهای در اوج خوشبینی نسبت به مذاکرات با غرب آنچنان دَم از رفع
نگرانیهای بینالمللی، شکستن تحریمها، دشمن نتراشیدن برای انقلاب و...
میزنند که گویی اصلاً درک صحیحی از مناسبات ایران و دشمنانش ندارند و
دقیقاً همین جا اول دعواست!
"عدهای
مىگویند دشمنتراشى نکنید. اصل وجود و هویت جمهورى اسلامى دشمنتراشى
مىکند؛ اصلِ اینکه پرچمى به نام اسلام بلند شود و ملتى با شعار معنویت در
دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنى مىکند. ما بیش از این، دشمنتراشى
نکردیم. مبارزه و کارشکنى و موذیگرى علیه نظام اسلامى را همیشه آنها علیه
ما شروع کردهاند؛ ما دفاع کردهایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعى کردهایم که
طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود را داریم و بحمدالله موفق هم
شدهایم. دنیاى استکبار با وجود چنین نظامى مخالف است. این مخالفتها و
موذیگرىها ادامه هم خواهد داشت؛ ولى تنها راه علاج عبارت است از قوى شدنِ
با ایمان، قوى شدنِ با علم، قوى شدنِ با فناورى، قوى شدنِ با ارتباطات
اجتماعى، پیوندهاى ملى و همبستگىِ حقیقىِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتى در شما
احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذیگرىها هم بهطور طبیعى
کم خواهد شد؛ همچنانکه شد."( بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان
کرمان1384/02/11)
نگارنده دو دلیل ذیل را در عدم دستیابی کارگزاران سیاست خارجی اصلاحات به اهدافشان مؤثر میداند:
1.
عدم درک صحیح از دشمنان، اهداف و رفتار آنها در کنار نادیده گرفتن سابقه
خصومت با مردم ایران که طبیعتاً منجر به خوشبینی باطل شد.
2.
عدم درک صحیح از ظرفیتهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی در محوریت شکلگیری
هویت بینالمللی علیه استکبار جهانی که تنها با ایستادن امیدوارانه محقق
خواهد شد.
مجموعه
عوامل فوقالذکر که نمونههای فراوانی را در دوران زمامداری اصلاحطلبان
به همراه دارد باعث شد تا از این استعداد جمهوری اسلامی برای ایفای نقش
مؤثر جهانی استفاده مقرون به صرفهای نشود و هر گونه تلاش ایران برای
پیشبرد سیاستهای خود منجر به اتلاف انرژی بدون کسب امتیاز قابل توجهی شود.
سیاستهایی که میبایست موجبات پیشتازی ایران در شکستن خطوط قرمز غرب در
معادلات منطقهای و فرامنطقهای را فراهم آورد آن روزها به ابزاری برای
خشکاندن ریشههای اعتماد به نفس ملی و لگدمال کردن هر آنچه که عدهای تازه
به دوران رسیده از آنها به عنوان منافع به اصطلاح ملی یاد میکنند، تبدیل
شده بود. حال بسیار جای تعجب است که بعد از آن تجربه در مبادله منافع ملی
در ازای لبخند زدن و قهوه خوردن با وزرا و نمایندگان کشورهای غربی، هنوز
عدهای ذوب شده در اصول تحمیلی جامعه به اصطلاح جهانی در فضای بینالملل
همچنان بر طبل افزایش نگرانیهای بینالمللی از ایران، احتمال حمله به
ایران و... میکوبند. بماند که مرور زمان ثابت کرده است که پشت پرده این
جریانات بر خلاف آنچه در بوق و کرنا میشود همانا منافع شخصی است و نه ملی!
"امروز
در محیطهاى روشنفکرى کسانى هستند با شکلهاى گوناگون با قد و قوارههاى
گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر میدارند. دوران اوج شعارهاى
مکتبى را که دهه60 است، زیر سؤال میبرند. امروز هم از تکرار شعارهاى
مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل
دیگران واهمه بیندازند. میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد،
تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوییم اینها تاریخ نخواندهاند-
البته نگاههاى بدبینانه هم وجود دارد.- اینها اگر تاریخ خوانده بودند و
اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهایى که وجود دارد و همین تمدن
مادى غرب که امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمیزدند.
باید بگوییم اینها بىاطلاعند، تاریخ نخواندهاند."(بیانات در دیدار
جوانان استان خراسان شمالی23/07/1391)
بعد
از به نتیجه نرسیدن تلاشهای ایران در دوران اصلاحات و با شروع دروه جدید
مذکرات هستهای ایران و کشورهای1+5 شاهد نوعی پختگی در روند مذاکرات و
سیاست خارجی جمهوری اسلامی بودیم. نگارنده این پختگی را بدان جهت میداند
که طرف ایرانی ضمن شناخت کامل اهداف دشمنان و تلاش آنها در به نتیجه
نرساندن مذاکرات و در نتیجه توجیه افزایش فشارهای خود بر مردم ایران، فرصت
را از دست نداده و دقیقاً بر عکس آنچه در دوران قبلی اتفاق افتاد روند
مذاکرات را به گونهای پیش بُرد که اینبار دشمنان این مُلک و ملت بودند که
تحت فشار برای به نتیجه رساندن مذاکرات میبایست مابهازای بیشتری را در
قبال گامهای ایران بپردازند.
طبعاً
در این شرایط غرب به دنبال به رُخ کشیدن منطق قدرت خود در برابر قدرت منطق
جمهوری اسلامی بود و در ادامه روند تشدید تحریم و صدور قطعنامه- که از
ابتدای انقلاب تا به حال بوده و هیچ ربطی به برنامه هستهای ایران ندارد-
در رفتار خصومتآمیز کشورهای غربی با زمان اصلاحات تفاوتی ایجاد نشد بجز یک
مورد و آنهم عکس یادگاری نگرفتن در سعدآباد بود! البته بماند که همین عکس
گرفتنها و لبخند زدنها برای همان عده، بزرگترین پیروزی دیپلماتیک به حساب
میآمد و متأسفانه همچنان به حساب میآید!
این
واقعیات ما را به یک نتیجه مهم میرساند که میتواند چراغی باشد برای
ادامه راه. اینکه برای طرف غربی تفاوتی نمیکند که اصلاحطلب در رأس کار
باشد یا اصولگرا. مهم این است که آنها منتظر فرصتی هستند که با کمترین
هزینه، بیشترین امتیاز را از جمهوری اسلامی بگیرند و متأسفانه این شرایط در
زمان اصلاحات به وجود آمد. این اصل هم در موضوع هستهای قابل بیان است و
هم در سایر موضوعاتی که برای دو طرف چالشآفرین است مانند تهدید به حمله
نظامی، مسئله فلسطین و سوریه و... . دو اشتباه مهمی که خواه ناخواه در پی
نادیده گرفتن این واقعیت بروز میکند عبارتند از:
1.
صلح را نباید در عقب نشینی از آرمانها تعریف کرد. صلح با لفاظیهای
تبلیغاتی و دیدارهای چندجانبه و انواع تاکتیکهای رسانهای محقق نمیشود.
الزامات صلح مقتدرانه اعتمادسازی دو طرف به دور از هر گونه تحریم و تهدید
در عمل است و الا عاقبت اعتمادسازیهای یکطرفه، جز محور شرارت شدن نخواهد
بود.
2. استکبارستیزی با
دشمنی کردن با چند کشور دنیا متفاوت است. موضع جمهوری اسلامی مبارزه با هر
تفکر و جریانی است که خوی استکباری در آن ریشه دوانده. هر کس توانست این
ریشهها را در ساختار کاخ سفید و دولتهای اروپایی بخشکاند آنوقت دم از
مذاکره با این و آن بزند.
بنابراین
نقطه قوت مذاکرات اخیر را باید اینگونه بیان کرد: درک صحیح از دشمنان،
مقاصد و تهدیدات پوشالی آنها. بیش از سه دهه رویارویی مستقیم و غیرمستقیم
ایران با ابرقدرتها و تفالههایشان برای هر تحلیلگر مسائل سیاسی کافی است
تا بداند که: "آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میکند، موشکهاى ایران یا
گروههاى مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشکى در اینجا و آنجا به پا
کنند. تهدید حقیقى و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانى در
کشورهاى اسلامى است که دیگر نمیخواهند آمریکا و اروپا و عوامل
دستنشاندهشان بر آنان حکومت و تحکم و آنان را تحقیر کنند. البته آن
موشکها هم هر گاه تهدیدى از سوى دشمن بروز کند، وظیفه خود را انجام خواهند
داد." (بیانات در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین1390/07/09) لذا لزومی
ندارد که با این تهدیدات نخنما شده و عقبه عظیم تبلیغاتیاش، مسیر رو به
جلو را در پیش نگیریم و افکار عمومی را نسبت به آینده وعده داده شده مقاومت
بدبین کنیم. بلکه باید از این فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را کرد تا
اوج بیچارگی و به بنبست رسیدن نظامهای استکباری را در مواجه با نظامهای
برآمده از رأی واقعی مردم به جهانیان نشان داد. نه اینکه دائماً سیاستهای
کلان خود را برای اهمیت دادن به لجن پراکنیهای آنان در رسانهها تنظیم
کنیم و به تعبیر بهتر، منافع حقیقتاً ملی و آرمانی را خرج سلام کردن
گرگهای گرسنه بکنیم. این روند در غرب برعکس است. بدین معنا که آنان از
تهدید واقعی و بدون علاج مذکور درک صحیحی دارند و طیفهای مختلف آنها- چه
کسانی که خواستار کاهش فشارها و مذاکره مستقیم با ایران هستند و چه کسانی
که خواستار تشدید فشارها بر ایران هستند- به این نتیجه رسیدهاند که ایران
اسلامی برای منافع نامشروع آنها به مراتب خطرناکتر از ایران هستهای است.
به
هر حال آنچه ضرورت دارد این است که در دورانی که به تعبیر حکیمانه رهبری و
به برکت گرایشات بشریت به سمت معنویات در کنار رساتر شدن صدای انقلاب
اسلامی ایران در جهان به واسطه انعکاس صدای مردم ایران در نهضت بیداری
اسلامی، «قرن اسلام» و «پیچ تاریخی» نامیده شده است باید تلاش شود تا با
حفظ پشتوانه عظیم مردمی و حرکت در چارچوب شرع مقدس اسلام به عنوان دو هدیه
انقلاب اسلامی به کشورمان، پیشتازی ایران در شکلگیری تمدن نوین اسلامی حفظ
شود. ایرانی که "در یکى از بلندترین و حساسترین دورانهاى تاریخ مهد تمدن
و کانون فرهنگ بشریت بوده است و اکنون نیز قلمرو نظامى است که بر همان
پیشینه استوار بنا شده و به پشتوانه فرهنگى بىنظیر آن- که اکنون به برکت
بیدارى اسلامى غناى بیشترى یافته- تکیه کرده است."(بیانات در مجمع عمومی
سازمان ملل31/06/1366) و البته که در این راه پُرفراز و نشیب، مظلومیت
منافاتی با اقتدار ندارد.