در پارلمان «علی لاریجانی» بودن بسیار مهم تر و بهتر از آن است که «محمدرضا عارف» باشی. دولت حامی زیرک می خواهد. تنظیم کننده روابط می خواهد. ناطق می خواهد نه کسی که سکوت پیشه کند. بازیگر سیاسی می خواهد نه مرد اخلاق. عارف بسیار انسان شریفی است اما پارلمان مدرسه اخلاق نیست، خانه سیاست است. دولت مجلسی بی طرف نمی خواهد.
به گزارش شهدای ایران،
اکبر منتجبی سردبیر نشریه صدا که زیر مجموعه رسانه های غلامحسین کرباسچی
است در سرمقاله ای تند عارف را به بی لیاقتی در رهبری اصلاح طلبان مجلس
متهم کرده و نوشته است مدیریت ضعیف این فرد باعث شده است که اصلاح طلبان
مجلس نتوانند کار خاصی در مجلس انجام دهند.متن کامل این سرمقاله در ادامه
خواهد آمد.
کابينه دوم حسن روحانی رئيس جمهور دولت دوازدهم با رأی اعتماد مجلس به ۱۶ وزیر پیشنهادی کار خود را آغاز کرد. از میان ۱۷ وزیر معرفی شده به مجلسی، آنطور که تاکنون همه از آن باخبرند، فقط حبیب الله بیطرف از وزارت نیرو بازماند و نتوانست اعتماد مجلس را کسب کند. او البته قربانی سه مسأله شد که قرار است ضمن بررسی این سه مسأله، به این سوال نیز پاسخ دهیم که اساسا فراکسیون امید چه هدف و برنامه ای در مجلس دارد؟ واضح است که این یادداشت در حمایت از آقای بیطرف نیست ولی باید به نسبت بیطرف با محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید که هر دو از ولایت یزد هستند، پرداخت و سپس بی عملی فراکسیون امید را در مجلس مورد بررسی قرار داد.
حبیب الله بیطرف، قربانی سه جریان شد؛ جریان اول، مسأله مهم و حیاتی آب بود. سیاست های او در دوره ای که وزیر نیروی دولت اصلاحات بود، گلایه های مردم زاگرس نشین و جنوبی ایران را افزون کرد. انتقال آب کارون و دز به کویر مرکزی، اگرچه باعث آبادانی ولایت آقای بیطرف شد، اما عوارضی بسیاری در استان های جنوبی به وجود آورد. نابودی کشاورزی در زاگرس و خوزستان از یک سو تهدید شد و از دیگر سو بیکاری مردم این مناطق، نگرانی هایی را به وجود آورد. بیطرف پیش از اینکه وزیر نیرو شود، مدتی استاندار یزد بود. پس به نیازهای اصلی این استان واقف بود. می دانست که آب، اردکان یزد را به بهشتی در دل کویر تبدیل می کند. به همین دلیل نیز آن طور که خود سال ۹۱ به روزنامه «آفتاب یزد» گفته است: «به محض آنکه سکان وزارت نیرو را در دولت اصلاحات به دست گرفتم موضوع انتقال آب سرشاخه کارون به یزد را به عنوان یک دغدغه شخصی دنبال کردم.»
او البته در اجرای این سیاست تنها نبود. محمدرضا عارف معاون اول رئيس جمهور نيز که یزدی است از این طرح حمایت می کرد. علی اکبر اولیا که متولد یزد است و در آن دوره استاندار کهگیلویه و بویراحمد بود نیز از این طرح حمایت می کرد. آقایان زرگر و حاج رسولی که معاونین وقت وزارت نیرو بودند نیز این طرح را اجرایی کردند. بدتر آنکه نمایندگان وقت اهواز در مجلس ششم مانند آقایان محمد کیانوش راد، کهرام و شدید زاده که از جمله اعضای فراکسیون حزب مشارکت بودند نیز با چنین طرحی در مجلس مخالفتی نکردند. «لابی آب» در مجلس ششم و دولت اصلاحات، جواب خود را در مجلسی دهم و دولت اعتدال داد. چه کسی باور میکرد حبیب الله بیطرف در مجلس دهم که اکثریت آن را اصلاح طلبان و اعتدال گرایان تشکیل داده اند، بیفتد و رأی اعتماد اکثریت را نگیرد؟ آن طور که مخالفان بیطرف اعلام کردند، در جریان آب گیری سد کارون ۳ که توسط علی زحمتکش مدیر یزدی شرکت آب و نیرو انجام شد، ۱۵ هزار نفر از عشایر و کشاورزان مناطق زاگرس مرکزی آواره شدند، بیکار شدند و شغل های خود را در سه استان چهارمحال، خوزستان و لرستان از دست دادند. حتی با جانمایی اشتباه سد گتوند، آب رودخانه کارون شور و آلوده شد و کسی در این خصوصی دم برنیاورد. حتی هنگامی که سال ۹۱ مردم اصفهان از شدت خشکی زاینده رود به انتقال آب به یزد شکایت کردند، چه کسی صدای آنها را شنید؟ و زمانی که آنها خط لوله انتقال آب به یزد را از بین بردند متوجه ماجرا نشد؟ پس در ابتدای امر باید گفت که، بیطرف قربانی آب شد. زیرا آنچنان که از نامش پیداست، در انتقال آب بیطرف نبود. «آب» از این پس فاکتور بسیار مهمی در سیاست ایران خواهد بود. روزی که آب در رودخانه ها فرونشست و ریز گردها برخاستند، بسیاری هشدار دادند که اتفاقات مهمی در راه است اما کسی توجهی به این موضوعات نکرد. اکنون و از این پس باید منتظر ماند که این موضوع بسیاری را برمی کشد و دیگران را به زیر می آورد و چهره دست نخورده و منزه آنها را یک شبه از بین می برد. دوم آنکه بیطرف قربانی اصلاح طلبان و دوستان خود شد. آنها بیطرف را «اصلاح طلب ترین» عضو کابینه پیشنهادی معرفی کرده و از او به عنوان موفق ترین و بهترین وزیر نیروی تاریخ جمهوری اسلامی نام بردند. تعاریفی غلوآمیز که باعث شد از او شخصیت غیرقابل انعطافی بسازد، مگر می توان او را اصلاحطلب ترین عضو کابینه روحانی نامید وقتی جهانگیری، ظریف، حجتی و ابتکار در کابینه روحانی حضور دارند؟ مگر بیطرف در دوره اصلاحات چه عملی سیاسی انجام داده بود که از او به عنوان اصلاح طلب ترین عضو کابینه نام بردند؟ چنین تعاریفی، خصوصا تاکید بر موفق ترین وزیر نیرو، هر کسی دیگری را به این باور می رساند که هر راهی تاکنون رفته، صحیح و منطقی بوده است. پس اگر دوباره وزیر شد باید همان راه و روشی را ادامه دهد.
نطق بیطرف در مجلس نشان داد که او هنوز در دهه ۷۰ مانده است. هنوز از سدسازی دفاع می کند و به مقتضیات دهه ۹۰ و تلاشی برای محیط زیست علاقه ای ندارد. شاید همین تعاریف اصلاح طلبان بود که باعث شد وقتی او با نمایندگان مناطق زاگرس نشین و جنوبی بر سر یک میز نشستند، او نتواند دغدغه و نگرانی آن نمایندگان را جدی بگیرد و سیاست های ۱۲ سال پیش خود را اشتباه بداند. آن نمایندگان میخواستند آب به سرچشمه اصلی خود بازگردد. این تقریبا برای بیطرف غیرممکن بود که آب را در یزد قطع کند و به کارون بازگرداند. طبق آنچه دوستانش و اطرافیانش گفته اند او بهترین وزیر نیرو بوده و چنین کسی، در چنین مقامی، قطعا اشتباه نمی کند. پس وقتی مجلس بالایی نمایندگان زخم خورده جنوب، به او رای اعتماد نداد، دوستان و هوادارانش فریاد وااسفا سر دادند که نه این مجلس درک کرد که بیطرف کیست و نه بیطرف آدمی بود که به خواسته های «غیرقانونی»، تن بدهد. عدم رأی آوری بیطرف، در مجلس بیش از همه برای دکتر عارف تعجب برانگیز بود. خبرنگاران مجلس روایت کرده اند که وقتی اعلام شد بیطرف رأی نیاورده است، رئیس فراکسیون امید شوکه شده بود. بیطرف قربانی هواداران و دوستان خود در بیرون و داخل مجلس شد. زیرا وزن تعاریف با لابی ها یکسان نبود. تعاریف که به غلو نزدیک میشد بسیار بود و تلاش ها و لابی ها برای رای آوری بیطرف اندک. تقریبا همه مطمئن بودند که او رای می آورد، پس هیچ کس تلاشی نکرد. هیچ تلاشی. اما بیطرف قربانی یک جریان دیگر نیز شد. او قربانی بی عملی فراکسیون امید شد. فراکسیون امید اساسا معلوم نیست در مجلس چه می کند و قرار است چه انجام دهد. در رأس این مجموعه دکتر محمدرضا عارف قرار دارد. اگرچه او انسان شریف و پاک اندیشی است اما سیاستمدار کار کشته و مجربی نیست.
پارلمان، خانه سیاست ورزی است، نه مدرسه اخلاق. استاد دانشگاه بودن امر پسندیده ای است، اما در خانه ملت، کسی برنده است که سیاست ورز باشد و اصول لابی را بداند. نمایندگان مجلس، دانشجوی جزوه نویسی نیستند که استاد هر آنچه گفت آنها بنویسند و آخر ترم آن را پس بدهند. همه در پارلمان با هم برابرند. همه نمایندگانی از شهر و دیار مختلف هستند. سیاست مداری به تجارت و خرید رأی نیست اگرچه متاسفانه دیده و شنیده شده است که برخی از نمایندگان در ادوار گذشته، تاجران رأی اعتماد شده اند و برای وزارت و وکالت رأی می خرند و می فروشند اما این سیاست ورزی نیست هیچ، بلکه شارلاتانیسم پارلمانی است که خود را نشان داده و باید فکری عاجل برای آن کرد.
با این حال، پارلمان، محل تجمع تشکیلات مختلف سیاسی است. موافق و مخالف، چپ و راست، محافظه کار و اصلاح طلب، لیبرال و کارگر، خودی و غیر خودی در خانه ای به نام ملت مستقر شده اند تا ضمن آنکه قوانینی را تقنین می کنند، منافع مشروع شهر و تشکیلات خود را نیز پیگیری کنند. اما آیا فراکسیون امید، خصوصا رئیس آن، به چنین چیزهایی می اندیشد و آنها را عملیاتی میکند؟ حبیبالله بیطرف، قربانی بی عملی فراکسیون امید شد. امیدی های مجلس، اگرچه دو سال پیش با شور و شعور مردم به پارلمان راه یافتند اما در طول دو سال گذشته یک رفتار حسابی از آنها سر نزند. هرچه در این ایام از رفتار پخته نمایندگان تهران در شورای شهر پنجم لذت می بریم، از ناعملی سیاسی فراکسیون امید در دو سال گذشته رنج بردیم. فراکسیون امید به مانند هرمی است که رأس ندارد. فراکسیونی که سر ندارد، ممکن است اعضای آن هرز روند. هر کسی آنچه می اندیشد به آن عمل کند. به هر روشی که بخواهد عمل کند. همه به یک اجتهاد شخصی می رسند. چنین است که ناگاه خبر میرسد آقایانی در اینجا و آنجا جلسه گذاشته و منافع خود را به جای منافع تشکیلات و دولت و کشور، پی گرفته اند.
فراکسیون وقتی رأسی ندارد، ممکن است منافع غیرمشروع جایگزین منافع مشروع شود. ممکن است نماینده همه جور به نفع خود عمل کند. هم با دولت ببندد، هم با مخالف دولت ببندد، هم از منافع تشکیلاتی بهره مند شود و هم منافع شخصی خود را پیگیری کند. فراکسیونی که راس ندارد و راس ان بی عمل می شود دور زدن در اولویت قرار میگیرد. هر کس خود مستقیما با وزرا جلسه میگذارد و مطالباتش را در جلسات مخفی و غیرعلنی دنبال می کند. اینچنین است که حبیب الله بیطرف، وزیر پیشنهادی رئیس جمهور برای وزارت نیرو، نمی تواند در مجلسی که اکثریت آن همراه دولت است، رأی اعتماد کسب کند. زیرا فراکسیون امید، اگرچه در کلام حافظ منافع اوست، در عمل رفتار تشکیلاتی از خود بروز نمی دهد. رفتار تشکیلاتی فقط در این نیست که به نمایندگان عضو فراکسیون گفته شود به این رأی بدهید به آن یکی رأی ندهید. وظیفه رئیس فراکسیون امید این بود و هست که برای گرفتن امتیاز، از رقیب خود در مجلس یار گیری کند نه آنکه یاران خود را به دامن رقیب بیندازد. از دو سال پیش به این سو، چشم مردم به رفتار و عمل آنها بود. فراکسیون امید، با یک پیروزی خیره کننده پا به مجلس گذاشت اما در قبال آن چه چیزی به دولت و مردم داد؟ در روزی که مراسم تحلیف به یادماندنی رئیس جمهور برگزار میشد، عده ای از نمایندگان و اعضای این فراکسیون گرد خانم موگرینی جمع شدند تا به یادگار عکس سلفی بگیرند. تمام آن شکوه با این عکس و حواشی آن فروریخت. حاشیه بر متن غلبه کرد و رئیس فراکسیون ناپدیدتر از همیشه شد. نه دفاعی و نه تذکری، حواشی همیشه فراکسیون را تحت تاثیر خود قرار داده است. از استخدام پسر نماینده اصلاح طلب در یک شرکت تا دفاع دختر از پدری که ماهیانه ۵۶ میلیون تومان حقوق می گرفت. به نظر میرسد هیچ گاه اعضای فراکسیون امید تصور درستی از موقعیت خود نداشتند. گویی که نه کار تشکیلاتی کرده و نه می دانند که در چه وضعیتی هستند. در ماجرای رأی اعتماد به وزرا نیز نه درایتی از فراکسیون امید دیدیم و نه رفتار سیاسی و پخته از آنها. گویی همه مكلف بودند که به وزرا رأی بدهند. بدون آنکه بدانند چرا. تابع دولت بودن با حامی دولت بودن فرق دارد. نماینده می تواند حامی دولت باشد اما نباید تابع بی چون و چرای آن شود. نماینده ناظر است بر رفتار دولت. ناظر نمی تواند تابع و مطیع باشد. در طول روزهایی که نمایندگان مشغول بررسی وضعیت وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم بودند، ما یک نطق محکم و اساسی از نمایندگان فراکسیون امید نشنیدیم. یک مخالفت یا موافقت اساسی ندیدیم. پدیده امسال، تاکنون مجلس دهم بود. موافقین و مخالفین وزرا یکی بودند و از یک موضع صحبت می کردند. مخالف حرف موافق را می زد و موافقی صندلی خود را به مخالف می داد. وضعیتی حاکم بود که مثال زدنی نیست. این نه تنها خسن نیست که قبح است. مگر نماینده می تواند وقت مخالف بگیرد و موافق صحبت کند؟ نکته مهم تر از آن، بی اعتنایی فراکسیون امید به بدنه اجتماعی خودشان بود. آنها فراموش کرده اند که با رأی چه کسانی به مجلسی راه یافتند، بدنه اجتماعی آنها، مطالباتی داشت و پرسش هایی درباره برخی از وزرا به درست یا نادرست مطرح کرد. درباره علی ربیعی، آذری جهرمی، عبدالرضا رحمانی فضلی، حبیب الله بیطرف و حتی سیدمحمد بطحایی مسائلی مطرح شد. فراکسیون امید یا چشم خود را به روی ان مسائل بست یا در پشت درهای بسته آن مسایل را دنبال کرد. در هر صورت مردم نفهمیدند که چرا باید به برخی رای داد. نمایندگان امید فقط میدانستند که باید از کلیت دولت و عصر بدهند.
ربیعی
چرا اگر وزیری همچون علی ربیعی که در دوره وزارتش مشکلاتی داشته و حتی نتوانسته یکی از وعده های رئیس جمهور را محقق کند باید همچنان وزیر بماند؟ این پرسش و خواسته پیش می آید که آیا فراکسیون امید نباید به بدنه اجتماعی خود پاسخ درست و اساسی بدهد که چرا باید به او رأی داد؟ ما به عنوان کسانی که با تک تک رأی خودمان آنها را به مجلس فرستادیم نباید بپرسیم آقایان اصلاح طلب و اعتدال گرای فراکسیون امید بر چه اساسی شما باید سمعا و طاعتا به امثال ربیعی رای بدهید؟ کدامیک از نمایندگان فراکسیون امید تلاش کرد دغدغه های مردم پرسشگر را نسبت به وزرایی که درباره آنها شبههای مطرح شد، برطرف کند؟ کدامیک از نمایندکان نگرانی ها را مطرح کردند؟ در کدام نطق محکم و استوار به مردم اطمینان داده شد و در کدامیک از تذکرات به دولت یادآور شدند که معرفی برخی از وزرا ممکن است چنین پیامدهایی در آینده داشته باشد. برخی اعضای فراکسیون امید در طول «مراسم» بررسی وزرا به دنبال رتق وفتق امور خود بودند. این چنین بود که حبیب الله بیطرف، فکر می کرد با بودن فراکسیون امید و همشهری خود در رآس آن،جایگاهش تثبیت شده است و نیازی نیست که در مقابل نمایندگان دیگر، خصوصا زاگرس نشینان و جنوبی ها وعده هایی بدهد که بیطرف، اقتضای روز را نمی دانست و نمی شناخت. چنانکه گفتیم او در دهه ۷۰ فریز شده بود. تصورش از مجلس دهم، مجلس ششم بود و به گمانش فراکسیون امید همان فراکسیون مشارکت در مجلس ششم است. نمی دانست که در این دوره باید به جای آنکه «بیطرف» باشد، طرف نمایندگانی را بگیرد که آب مهم ترین مسئله آنها بود. او قربانی فراکسیون امید شد؛ فراکسیونی که نه برنامه داشت و دارد و نه می داند چرا رای اعتماد داد و نه می داند چرا نباید رأی اعتماد می داد.
شاید بی دلیل نیست که افراد موثر دولت، دلشان را به دل علی لاریجانی گره زده اند تا دل محمدرضا عارف. شاید برای همین است که میدانند علی لاریجانی رئیس مجلس هم سیاست ورزی حرفه ای است و هم می داند چه موقع باید موافقت کند و چه موقع مخالفت. در پارلمان «علی لاریجانی» بودن بسیار مهم تر و بهتر از آن است که «محمدرضا عارف» باشی. دولت حامی زیرک می خواهد. تنظیم کننده روابط می خواهد. ناطق می خواهد نه کسی که سکوت پیشه کند. بازیگر سیاسی می خواهد نه مرد اخلاق. عارف بسیار انسان شریفی است اما پارلمان مدرسه اخلاق نیست، خانه سیاست است. دولت مجلسی بی طرف نمی خواهد.
کابينه دوم حسن روحانی رئيس جمهور دولت دوازدهم با رأی اعتماد مجلس به ۱۶ وزیر پیشنهادی کار خود را آغاز کرد. از میان ۱۷ وزیر معرفی شده به مجلسی، آنطور که تاکنون همه از آن باخبرند، فقط حبیب الله بیطرف از وزارت نیرو بازماند و نتوانست اعتماد مجلس را کسب کند. او البته قربانی سه مسأله شد که قرار است ضمن بررسی این سه مسأله، به این سوال نیز پاسخ دهیم که اساسا فراکسیون امید چه هدف و برنامه ای در مجلس دارد؟ واضح است که این یادداشت در حمایت از آقای بیطرف نیست ولی باید به نسبت بیطرف با محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید که هر دو از ولایت یزد هستند، پرداخت و سپس بی عملی فراکسیون امید را در مجلس مورد بررسی قرار داد.
حبیب الله بیطرف، قربانی سه جریان شد؛ جریان اول، مسأله مهم و حیاتی آب بود. سیاست های او در دوره ای که وزیر نیروی دولت اصلاحات بود، گلایه های مردم زاگرس نشین و جنوبی ایران را افزون کرد. انتقال آب کارون و دز به کویر مرکزی، اگرچه باعث آبادانی ولایت آقای بیطرف شد، اما عوارضی بسیاری در استان های جنوبی به وجود آورد. نابودی کشاورزی در زاگرس و خوزستان از یک سو تهدید شد و از دیگر سو بیکاری مردم این مناطق، نگرانی هایی را به وجود آورد. بیطرف پیش از اینکه وزیر نیرو شود، مدتی استاندار یزد بود. پس به نیازهای اصلی این استان واقف بود. می دانست که آب، اردکان یزد را به بهشتی در دل کویر تبدیل می کند. به همین دلیل نیز آن طور که خود سال ۹۱ به روزنامه «آفتاب یزد» گفته است: «به محض آنکه سکان وزارت نیرو را در دولت اصلاحات به دست گرفتم موضوع انتقال آب سرشاخه کارون به یزد را به عنوان یک دغدغه شخصی دنبال کردم.»
او البته در اجرای این سیاست تنها نبود. محمدرضا عارف معاون اول رئيس جمهور نيز که یزدی است از این طرح حمایت می کرد. علی اکبر اولیا که متولد یزد است و در آن دوره استاندار کهگیلویه و بویراحمد بود نیز از این طرح حمایت می کرد. آقایان زرگر و حاج رسولی که معاونین وقت وزارت نیرو بودند نیز این طرح را اجرایی کردند. بدتر آنکه نمایندگان وقت اهواز در مجلس ششم مانند آقایان محمد کیانوش راد، کهرام و شدید زاده که از جمله اعضای فراکسیون حزب مشارکت بودند نیز با چنین طرحی در مجلس مخالفتی نکردند. «لابی آب» در مجلس ششم و دولت اصلاحات، جواب خود را در مجلسی دهم و دولت اعتدال داد. چه کسی باور میکرد حبیب الله بیطرف در مجلس دهم که اکثریت آن را اصلاح طلبان و اعتدال گرایان تشکیل داده اند، بیفتد و رأی اعتماد اکثریت را نگیرد؟ آن طور که مخالفان بیطرف اعلام کردند، در جریان آب گیری سد کارون ۳ که توسط علی زحمتکش مدیر یزدی شرکت آب و نیرو انجام شد، ۱۵ هزار نفر از عشایر و کشاورزان مناطق زاگرس مرکزی آواره شدند، بیکار شدند و شغل های خود را در سه استان چهارمحال، خوزستان و لرستان از دست دادند. حتی با جانمایی اشتباه سد گتوند، آب رودخانه کارون شور و آلوده شد و کسی در این خصوصی دم برنیاورد. حتی هنگامی که سال ۹۱ مردم اصفهان از شدت خشکی زاینده رود به انتقال آب به یزد شکایت کردند، چه کسی صدای آنها را شنید؟ و زمانی که آنها خط لوله انتقال آب به یزد را از بین بردند متوجه ماجرا نشد؟ پس در ابتدای امر باید گفت که، بیطرف قربانی آب شد. زیرا آنچنان که از نامش پیداست، در انتقال آب بیطرف نبود. «آب» از این پس فاکتور بسیار مهمی در سیاست ایران خواهد بود. روزی که آب در رودخانه ها فرونشست و ریز گردها برخاستند، بسیاری هشدار دادند که اتفاقات مهمی در راه است اما کسی توجهی به این موضوعات نکرد. اکنون و از این پس باید منتظر ماند که این موضوع بسیاری را برمی کشد و دیگران را به زیر می آورد و چهره دست نخورده و منزه آنها را یک شبه از بین می برد. دوم آنکه بیطرف قربانی اصلاح طلبان و دوستان خود شد. آنها بیطرف را «اصلاح طلب ترین» عضو کابینه پیشنهادی معرفی کرده و از او به عنوان موفق ترین و بهترین وزیر نیروی تاریخ جمهوری اسلامی نام بردند. تعاریفی غلوآمیز که باعث شد از او شخصیت غیرقابل انعطافی بسازد، مگر می توان او را اصلاحطلب ترین عضو کابینه روحانی نامید وقتی جهانگیری، ظریف، حجتی و ابتکار در کابینه روحانی حضور دارند؟ مگر بیطرف در دوره اصلاحات چه عملی سیاسی انجام داده بود که از او به عنوان اصلاح طلب ترین عضو کابینه نام بردند؟ چنین تعاریفی، خصوصا تاکید بر موفق ترین وزیر نیرو، هر کسی دیگری را به این باور می رساند که هر راهی تاکنون رفته، صحیح و منطقی بوده است. پس اگر دوباره وزیر شد باید همان راه و روشی را ادامه دهد.
نطق بیطرف در مجلس نشان داد که او هنوز در دهه ۷۰ مانده است. هنوز از سدسازی دفاع می کند و به مقتضیات دهه ۹۰ و تلاشی برای محیط زیست علاقه ای ندارد. شاید همین تعاریف اصلاح طلبان بود که باعث شد وقتی او با نمایندگان مناطق زاگرس نشین و جنوبی بر سر یک میز نشستند، او نتواند دغدغه و نگرانی آن نمایندگان را جدی بگیرد و سیاست های ۱۲ سال پیش خود را اشتباه بداند. آن نمایندگان میخواستند آب به سرچشمه اصلی خود بازگردد. این تقریبا برای بیطرف غیرممکن بود که آب را در یزد قطع کند و به کارون بازگرداند. طبق آنچه دوستانش و اطرافیانش گفته اند او بهترین وزیر نیرو بوده و چنین کسی، در چنین مقامی، قطعا اشتباه نمی کند. پس وقتی مجلس بالایی نمایندگان زخم خورده جنوب، به او رای اعتماد نداد، دوستان و هوادارانش فریاد وااسفا سر دادند که نه این مجلس درک کرد که بیطرف کیست و نه بیطرف آدمی بود که به خواسته های «غیرقانونی»، تن بدهد. عدم رأی آوری بیطرف، در مجلس بیش از همه برای دکتر عارف تعجب برانگیز بود. خبرنگاران مجلس روایت کرده اند که وقتی اعلام شد بیطرف رأی نیاورده است، رئیس فراکسیون امید شوکه شده بود. بیطرف قربانی هواداران و دوستان خود در بیرون و داخل مجلس شد. زیرا وزن تعاریف با لابی ها یکسان نبود. تعاریف که به غلو نزدیک میشد بسیار بود و تلاش ها و لابی ها برای رای آوری بیطرف اندک. تقریبا همه مطمئن بودند که او رای می آورد، پس هیچ کس تلاشی نکرد. هیچ تلاشی. اما بیطرف قربانی یک جریان دیگر نیز شد. او قربانی بی عملی فراکسیون امید شد. فراکسیون امید اساسا معلوم نیست در مجلس چه می کند و قرار است چه انجام دهد. در رأس این مجموعه دکتر محمدرضا عارف قرار دارد. اگرچه او انسان شریف و پاک اندیشی است اما سیاستمدار کار کشته و مجربی نیست.
پارلمان، خانه سیاست ورزی است، نه مدرسه اخلاق. استاد دانشگاه بودن امر پسندیده ای است، اما در خانه ملت، کسی برنده است که سیاست ورز باشد و اصول لابی را بداند. نمایندگان مجلس، دانشجوی جزوه نویسی نیستند که استاد هر آنچه گفت آنها بنویسند و آخر ترم آن را پس بدهند. همه در پارلمان با هم برابرند. همه نمایندگانی از شهر و دیار مختلف هستند. سیاست مداری به تجارت و خرید رأی نیست اگرچه متاسفانه دیده و شنیده شده است که برخی از نمایندگان در ادوار گذشته، تاجران رأی اعتماد شده اند و برای وزارت و وکالت رأی می خرند و می فروشند اما این سیاست ورزی نیست هیچ، بلکه شارلاتانیسم پارلمانی است که خود را نشان داده و باید فکری عاجل برای آن کرد.
با این حال، پارلمان، محل تجمع تشکیلات مختلف سیاسی است. موافق و مخالف، چپ و راست، محافظه کار و اصلاح طلب، لیبرال و کارگر، خودی و غیر خودی در خانه ای به نام ملت مستقر شده اند تا ضمن آنکه قوانینی را تقنین می کنند، منافع مشروع شهر و تشکیلات خود را نیز پیگیری کنند. اما آیا فراکسیون امید، خصوصا رئیس آن، به چنین چیزهایی می اندیشد و آنها را عملیاتی میکند؟ حبیبالله بیطرف، قربانی بی عملی فراکسیون امید شد. امیدی های مجلس، اگرچه دو سال پیش با شور و شعور مردم به پارلمان راه یافتند اما در طول دو سال گذشته یک رفتار حسابی از آنها سر نزند. هرچه در این ایام از رفتار پخته نمایندگان تهران در شورای شهر پنجم لذت می بریم، از ناعملی سیاسی فراکسیون امید در دو سال گذشته رنج بردیم. فراکسیون امید به مانند هرمی است که رأس ندارد. فراکسیونی که سر ندارد، ممکن است اعضای آن هرز روند. هر کسی آنچه می اندیشد به آن عمل کند. به هر روشی که بخواهد عمل کند. همه به یک اجتهاد شخصی می رسند. چنین است که ناگاه خبر میرسد آقایانی در اینجا و آنجا جلسه گذاشته و منافع خود را به جای منافع تشکیلات و دولت و کشور، پی گرفته اند.
فراکسیون وقتی رأسی ندارد، ممکن است منافع غیرمشروع جایگزین منافع مشروع شود. ممکن است نماینده همه جور به نفع خود عمل کند. هم با دولت ببندد، هم با مخالف دولت ببندد، هم از منافع تشکیلاتی بهره مند شود و هم منافع شخصی خود را پیگیری کند. فراکسیونی که راس ندارد و راس ان بی عمل می شود دور زدن در اولویت قرار میگیرد. هر کس خود مستقیما با وزرا جلسه میگذارد و مطالباتش را در جلسات مخفی و غیرعلنی دنبال می کند. اینچنین است که حبیب الله بیطرف، وزیر پیشنهادی رئیس جمهور برای وزارت نیرو، نمی تواند در مجلسی که اکثریت آن همراه دولت است، رأی اعتماد کسب کند. زیرا فراکسیون امید، اگرچه در کلام حافظ منافع اوست، در عمل رفتار تشکیلاتی از خود بروز نمی دهد. رفتار تشکیلاتی فقط در این نیست که به نمایندگان عضو فراکسیون گفته شود به این رأی بدهید به آن یکی رأی ندهید. وظیفه رئیس فراکسیون امید این بود و هست که برای گرفتن امتیاز، از رقیب خود در مجلس یار گیری کند نه آنکه یاران خود را به دامن رقیب بیندازد. از دو سال پیش به این سو، چشم مردم به رفتار و عمل آنها بود. فراکسیون امید، با یک پیروزی خیره کننده پا به مجلس گذاشت اما در قبال آن چه چیزی به دولت و مردم داد؟ در روزی که مراسم تحلیف به یادماندنی رئیس جمهور برگزار میشد، عده ای از نمایندگان و اعضای این فراکسیون گرد خانم موگرینی جمع شدند تا به یادگار عکس سلفی بگیرند. تمام آن شکوه با این عکس و حواشی آن فروریخت. حاشیه بر متن غلبه کرد و رئیس فراکسیون ناپدیدتر از همیشه شد. نه دفاعی و نه تذکری، حواشی همیشه فراکسیون را تحت تاثیر خود قرار داده است. از استخدام پسر نماینده اصلاح طلب در یک شرکت تا دفاع دختر از پدری که ماهیانه ۵۶ میلیون تومان حقوق می گرفت. به نظر میرسد هیچ گاه اعضای فراکسیون امید تصور درستی از موقعیت خود نداشتند. گویی که نه کار تشکیلاتی کرده و نه می دانند که در چه وضعیتی هستند. در ماجرای رأی اعتماد به وزرا نیز نه درایتی از فراکسیون امید دیدیم و نه رفتار سیاسی و پخته از آنها. گویی همه مكلف بودند که به وزرا رأی بدهند. بدون آنکه بدانند چرا. تابع دولت بودن با حامی دولت بودن فرق دارد. نماینده می تواند حامی دولت باشد اما نباید تابع بی چون و چرای آن شود. نماینده ناظر است بر رفتار دولت. ناظر نمی تواند تابع و مطیع باشد. در طول روزهایی که نمایندگان مشغول بررسی وضعیت وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم بودند، ما یک نطق محکم و اساسی از نمایندگان فراکسیون امید نشنیدیم. یک مخالفت یا موافقت اساسی ندیدیم. پدیده امسال، تاکنون مجلس دهم بود. موافقین و مخالفین وزرا یکی بودند و از یک موضع صحبت می کردند. مخالف حرف موافق را می زد و موافقی صندلی خود را به مخالف می داد. وضعیتی حاکم بود که مثال زدنی نیست. این نه تنها خسن نیست که قبح است. مگر نماینده می تواند وقت مخالف بگیرد و موافق صحبت کند؟ نکته مهم تر از آن، بی اعتنایی فراکسیون امید به بدنه اجتماعی خودشان بود. آنها فراموش کرده اند که با رأی چه کسانی به مجلسی راه یافتند، بدنه اجتماعی آنها، مطالباتی داشت و پرسش هایی درباره برخی از وزرا به درست یا نادرست مطرح کرد. درباره علی ربیعی، آذری جهرمی، عبدالرضا رحمانی فضلی، حبیب الله بیطرف و حتی سیدمحمد بطحایی مسائلی مطرح شد. فراکسیون امید یا چشم خود را به روی ان مسائل بست یا در پشت درهای بسته آن مسایل را دنبال کرد. در هر صورت مردم نفهمیدند که چرا باید به برخی رای داد. نمایندگان امید فقط میدانستند که باید از کلیت دولت و عصر بدهند.
ربیعی
چرا اگر وزیری همچون علی ربیعی که در دوره وزارتش مشکلاتی داشته و حتی نتوانسته یکی از وعده های رئیس جمهور را محقق کند باید همچنان وزیر بماند؟ این پرسش و خواسته پیش می آید که آیا فراکسیون امید نباید به بدنه اجتماعی خود پاسخ درست و اساسی بدهد که چرا باید به او رأی داد؟ ما به عنوان کسانی که با تک تک رأی خودمان آنها را به مجلس فرستادیم نباید بپرسیم آقایان اصلاح طلب و اعتدال گرای فراکسیون امید بر چه اساسی شما باید سمعا و طاعتا به امثال ربیعی رای بدهید؟ کدامیک از نمایندگان فراکسیون امید تلاش کرد دغدغه های مردم پرسشگر را نسبت به وزرایی که درباره آنها شبههای مطرح شد، برطرف کند؟ کدامیک از نمایندکان نگرانی ها را مطرح کردند؟ در کدام نطق محکم و استوار به مردم اطمینان داده شد و در کدامیک از تذکرات به دولت یادآور شدند که معرفی برخی از وزرا ممکن است چنین پیامدهایی در آینده داشته باشد. برخی اعضای فراکسیون امید در طول «مراسم» بررسی وزرا به دنبال رتق وفتق امور خود بودند. این چنین بود که حبیب الله بیطرف، فکر می کرد با بودن فراکسیون امید و همشهری خود در رآس آن،جایگاهش تثبیت شده است و نیازی نیست که در مقابل نمایندگان دیگر، خصوصا زاگرس نشینان و جنوبی ها وعده هایی بدهد که بیطرف، اقتضای روز را نمی دانست و نمی شناخت. چنانکه گفتیم او در دهه ۷۰ فریز شده بود. تصورش از مجلس دهم، مجلس ششم بود و به گمانش فراکسیون امید همان فراکسیون مشارکت در مجلس ششم است. نمی دانست که در این دوره باید به جای آنکه «بیطرف» باشد، طرف نمایندگانی را بگیرد که آب مهم ترین مسئله آنها بود. او قربانی فراکسیون امید شد؛ فراکسیونی که نه برنامه داشت و دارد و نه می داند چرا رای اعتماد داد و نه می داند چرا نباید رأی اعتماد می داد.
شاید بی دلیل نیست که افراد موثر دولت، دلشان را به دل علی لاریجانی گره زده اند تا دل محمدرضا عارف. شاید برای همین است که میدانند علی لاریجانی رئیس مجلس هم سیاست ورزی حرفه ای است و هم می داند چه موقع باید موافقت کند و چه موقع مخالفت. در پارلمان «علی لاریجانی» بودن بسیار مهم تر و بهتر از آن است که «محمدرضا عارف» باشی. دولت حامی زیرک می خواهد. تنظیم کننده روابط می خواهد. ناطق می خواهد نه کسی که سکوت پیشه کند. بازیگر سیاسی می خواهد نه مرد اخلاق. عارف بسیار انسان شریفی است اما پارلمان مدرسه اخلاق نیست، خانه سیاست است. دولت مجلسی بی طرف نمی خواهد.