پسرم همیشه به من میگفت: مانع رفتن من نشو. عشق بیبی زینب(س) بر دل من نشسته است. من میروم و افتخار میکنم که در این راه شهادت نصیبم شود.
به گزارش شهدای ایران، سه روز پیش یعنی 29 مرداد ماه بود که خبر آمد پیکر مطهر یک رزمنده دیگر افغانستانی در معراج شهدای تهران است و خانواده برای وداع آخر با او به نزدش میروند. «سید علی حسینی» هم همچون سایر همرزمانش وقتی روایت ظلم تکفیریها را در سوریه شنید، بیقرار رفتن شد و در صف مدافعان حرم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد و در همین راه به شهادت رسید. ساعت وداع اعضای خانواده با پیکر مطهر این شهید و روایت مقاومت و صبر همیشگی خانوادههای شهدای مدافع حرم بالاخص شهدای لشکر فاطمیون، روایت حماسه جغرافیای بدون مرز مقاومت است.
پدر شهید سید علی حسینی در همان ساعات وداع در معراج شهدا درباره عزم پسرش برای رفتن به سوریه میگوید: پسرم همیشه به من میگفت: "بابا مانع رفتن من نشو. عشق بیبی زینب(س) بر دل من نشسته است. من میروم و افتخار میکنم که در این راه شهادت نصیب من بشود." این حرفها را بارها به من گفته بود. دایی و عمویش هم آنجا بودند و روزی که در تماس با آنها تصمیم گرفت برود، به من گفت: "بابا اجازه هست؟" من هم گفتم: "بله اجازه میدهم. عموی تو 8 سال دفاع مقدس در جبههها حضور داشت. خود من همین طور چند وقتی را آن موقع در کردستان بودم. تو هم باید بروی آنجا. ما به این جهاد افتخار میکنیم." من فرزندم را برای خدا و حضرت زینب(س) فدا کردم.
*تسنیم
پدر شهید سید علی حسینی در همان ساعات وداع در معراج شهدا درباره عزم پسرش برای رفتن به سوریه میگوید: پسرم همیشه به من میگفت: "بابا مانع رفتن من نشو. عشق بیبی زینب(س) بر دل من نشسته است. من میروم و افتخار میکنم که در این راه شهادت نصیب من بشود." این حرفها را بارها به من گفته بود. دایی و عمویش هم آنجا بودند و روزی که در تماس با آنها تصمیم گرفت برود، به من گفت: "بابا اجازه هست؟" من هم گفتم: "بله اجازه میدهم. عموی تو 8 سال دفاع مقدس در جبههها حضور داشت. خود من همین طور چند وقتی را آن موقع در کردستان بودم. تو هم باید بروی آنجا. ما به این جهاد افتخار میکنیم." من فرزندم را برای خدا و حضرت زینب(س) فدا کردم.
*تسنیم