روزنامه جمهوری اسلامی ضمن انتشار این تحلیل هشدارآمیز نوشت: «آنچه در مورد این شباهت باید مورد توجه قرار گیرد رویکردهای اقتصادی دولت یازدهم است خصوصاً اینکه اغلب چهرههای مشترک دولت یازدهم با دولتهای پنجم و ششم، وزرا و مسئولان اقتصادی هستند. واقعیت این است که در بررسی روند تغییرات شاخصهای اقتصادی و فراز و فرودهای سالهای پس از انقلاب اسلامی، علاوه بر سالهای 84 تا 92 یعنی دوران دولتهای نهم و دهم، سالهای 68 تا 76 یکی از پرتلاطمترین دورههای تاریخی اقتصاد ایران بوده است.»
این روزنامه میافزاید: «آیتالله هاشمی رفسنجانی با هدف انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران، دست به تغییراتی در فرایند قیمتگذاری، پرداخت یارانهها و تعیین نرخ ارز زد که به دلائل و علل گوناگون دستخوش چالشهای فراوانی شد و سرانجام ناتمام باقی ماند. حال و با گذشت حدود 16 سال از آن زمان، دولتی در ایران بر مسند نشسته است که نه تنها رئیس آن قرابت فکری فراوانی با رئیس دولتهای پنجم و ششم دارد بلکه دولتمردانش نیز خصوصاً در حوزه اقتصادی، عمدتاً از همان دوران پرتلاطم 16 سال قبل انتخاب شدهاند. این قرابت فکری همانقدر که میتواند نقطه قوت دولت آقای روحانی باشد، استعداد آن را نیز دارد که به نقطه ضعف دولت یازدهم تبدیل شود».
روزنامه جمهوی اسلامی خاطرنشان کرد: «دوستداران و علاقمندان دولت یازدهم، حضور چهرههای قدیمی و پرسابقه دولتهای پنجم و ششم را نشانه و علت پختگی دولت میدانند و منتقدان دولت یازدهم این تکرار را نه تنها شاهدی برای صحت ادعای بسته بودن دایره چرخش نخبگان در ایران میدانند بلکه علامت و پیام روشنی ارزیابی میکنند برای احیای مجدد آنچه سیاستهای اقتصادی لیبرالی دولتهای پنجم و ششم مینامند.» در ادامه این تحلیل آمده است: به نظر میرسد اگر دولت یازدهم به دقت و روشنی به تبیین و تشریح مواضع اقتصادی خود نپردازد، این ارزیابی که هنوز در مرحله پیش فرض تحلیلی منتقدان قرار دارد، خیلی زود به الگوی نقد و تحلیل عموم جامعه از رویکردها و اقدامات دولت تبدیل میشود. به عبارت دیگر در شرایط فعلی و با مشخص شدن استخوانبندی اصلی دولت و آغاز فعالیت وزراء و مسئولان اقتصادی، این مسئولان باید از مرحله کلی گویی، برشمردن اولویتهای ناظر بر چالشها و... قدم فراتر بگذارند و راهبردهای اصلی خود را برای جامعه تشریح کنند تا جایگاه دولت یازدهم در فراگرد اقتصادی ایران بهتر مشخص شود، چرا که در این مرحله و شرایط تکرار ضرورت اعتدالگرایی، باز گرداندن آرامش به اقتصاد، بهبود فضای کسب و کار و...، توقف در تاکتیکها تلقی میشود.
جمهوری اسلامی تأکید کرد: وزرای دولت اکنون باید برای افکار عمومی به روشنی تشریح کنند که پس از بازگرداندن آرامش به اقتصاد، تعامل با فعالان اقتصادی، جلوگیری از تزریق مستمر نقدینگی به جامعه، تأمین مالی تولید و... در رویکرد کلان خود را در قالب یک دولت مدافع بازار آزاد میدانند یا یک دولت رفاه اجتماعی؟ اهمیت پاسخگویی به این پرسش در این است که برای ناظران و کارشناسان تا حدود زیادی مشخص میکند، تصمیمات دولت را در چه چارچوبی باید تحلیل و ارزیابی کنند؟ ... دولتهای پنجم و ششم دولتهایی با رویکرد اقتصاد آزاد تلقی میشوند.
آن جنایت صدام خوب بود ولی این جنایت وحشیانه بود!
وزیر خارجه اسبق آمریکا به حمایت از صدام در جریان حمله به ایران اذعان کرد.
جیمز بیکر در اظهاراتی که معیارهای دوگانه و ریاکارانه رژیم آمریکا را نشان میدهد. حمایت از صدام را کمک به وی «برای دفاع از خود» توصیف کرد اما حمله صدام به کویت را «اشغالگری وحشیانه» خواند!
وی در مصاحبه با العربیه درباره به هم خوردن روابط آمریکا با عراق در سال 1990 با وجود روابط بسیار گرم میان دو دولت میگوید: به مدت یک سال ایالات متحده تلاشهای بسیاری میکرد که صدام را قانع کند که دوباره به جامعه جهانی بپیوندد اما او دائماً و مکرراً به مطالبات ما پشت میکرد. همان طور که میدانید ایالات متحده آمریکا در زمان جنگ ایران و عراق اطلاعات امنیتی در اختیار او قرار میداد و با حکومت وقت عراق سالها همکاری میکردیم. وقتی که صدام حسین به کویت حمله کرد به این معنا بود که کشوری بزرگ وحشیانه کشور کوچک همسایه خود را بدون هیچ گونه توجیهی به تصرف خود درآورد، این مقدمهای برای اقدامی وحشیانه محسوب میشد.
به گزارش دیپلماسی ایران، بیکر در ادامه اظهارات متناقضش گفته است: قبل از جنگ کویت به عراق کمک کردیم تا بتواند از خودش در برابر ایران در طی آن جنگ طولانی دفاع کند[!] در نتیجه ایالات متحده تا آن جا که ممکن بود هم پیمانی برای عراق محسوب میشد. در این میان مسألهای وجود دارد که باعث میشود به چیزی جز این معتقد نباشیم که صدام کاری که علیه کویت انجام داد و آن را به تصرف خود درآورد در حقیقت جنگ علیه کشوری همسایه و کوچک با همه ابعاد وحشیگری وتوجیه ملتش به این اشغال وحشیانه بود.
حرفهای حجاریان را کس دیگری میگفت اصلاحطلبان چه بلایی بر سرش میآوردند؟
عقبنشینی اصلاحطلبان فتنهگر از برخی مواضع گذشته با ملامت شدید عناصر اپوزیسیون و ضدانقلاب مواجه شده است.
سایت سکولاریسم نو با اشاره به سخنان رئیس جمهور در تخطئه اردوکشی خیابانی فتنهگران و نیز اظهارات حجاریان مبنی بر اینکه ادعای تقلب و تخلف در انتخابات سال 88 واقعیت ندارد، از قول حشمت طبرزدی نوشت: سعید حجاریان استراتژیست اصلاحطلبان در میان بهت و حیرت همگان اعلام کرد که در انتخابات 88 تقلب و تخلف صورت نگرفت. به راستی اگر این حرف را یکی از نیروهای مستقل زده بود، همین اصلاحطلبهای حکومتی و دنبالهروهای به ظاهر چپ و ملی، چه بلایی سر آن میآوردند؟
وی میافزاید: این فرافکنیها با آن حرف توهینآمیز روحانی که تظاهرات جنبش سبز را اردوکشی خیابانی نامید، کامل شد اما صدای هیچ کدام از رسانههای حامی اصلاحطلبان در نیامد. روحانی با این موضع خود ماهیت واقعیاش را رو کرد اما هنوز عدهای دست به کار مالهکشی و توجیه کاری هستند. اگر احمدینژاد از تظاهرات قانونی جنبش سبز به اردوکشی خیابانی تعبیر کرده بود، همین اصلاحطلبهای حکومتی و دنبالهها چه بلوایی به راه میانداختند؟
سکولاریسم نو همچنین با انتقاد از سوابق وزرای کشور و دادگستری روحانی، مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر دادگستری، علی جنتی را به عنوان وزیر ارشاد و رحمانی فضلی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرد. این در حالی بود که رأی دهندگان به روحانی بر این باور بودند که او دکتر عارف را به عنوان معاون اولی، مسجد جامعی را وزیر ارشاد و حداقل کسانی چون یونسی و امثال او را به عنوان وزیر اطلاعات برمیگمارد. مگر همین اصلاحطلبان نبودند که عدهای را به پای صندوقهای رأی کشاندند و به نام جنبش سبز رأی جمع کردند، آیا قرار بود با رأی آنها پورمحمدی، جنتی و رحمانی فضلی و دیگران روی کار بیایند.
طبرزدی این را هم نوشته که خیال آزادی دستاندرکاران فتنه 88 توهم بوده و نظام معتقد است آنها باید توبه کنند.
آقای خاتمی! خط شما یا خط امام؟!
یکی از سران فتنه بهرغم تمجید از شیخ مطرود حضرت امام خمینی(ره) مدعی طرفداری از خط امام شد.
خاتمی در دیدار فضلاله صلواتی که در پوشش بزرگداشت مرحوم سید جلالالدین طاهری به ملاقات وی رفته بود، گفته است: اصفهان و بخصوص نجفآباد مدیون شخصیت والایی چون حضرت آیتالله العظمی آقای منتظری است. ایشان یکی از ارکان انقلاب و تئوریسینهای بزرگ انقلاب اسلامی بودند و جایگاه بسیار مهمی داشتند.
خاتمی پس از ذکر سوابق منتظری و بیآن که به سوابق زندگی وی در میدان دادن به باند منافق و تروریست مهدی هاشمی معدوم و خون دلهایی که حضرت امام(ره) در این زمینه خورد اشاره کند، مدعی خط امام شد و گفت: «بنده به صراحت میگویم امام محور و رهبر انقلاب ماست، ولی ما قرائتی از دین و امام و خط و مشی ایشان داریم و به حد کافی هم میتوانیم مستند بکنیم. اما قرائتهایی امروز وجود دارد که به رسمیت شناخته میشود آزاد است و مصونیت دارد و میتواند قرائت ما از امام را مورد تنگنا قرار دهد.»
وی افزود:«ما درباره قرائتمان از دین و امام راحل حرف داریم و میتوانیم از آن دفاع کنیم و معتقدیم انقلاب ما بر آن اساس تحقق پیدا کرد و میبایست در عمل هم تحقق پیدا کند. نمیشود شما به موضع عملی امام در مقام مسئول اول کشور در موقعیت جنگ و ترور و اضطراب و اضطراری به یک مسئلهای متمسک بشوید که هر کشوری و هر حکومتی در دوران بحران مجبور است یک روشهایی اتخاذ کند برای حفظ اصل نظامش، این را بگویند خط امام و آن همه حرفها و موضعگیریها و روشنبینیهایی که امام داشتند را اصلاً کنار بگذاریم.»
خاتمی افزود: «امام این همه تاکید روی ملت حق ملت روی ضدیت با دیکتاتوری و محروم کردن مردم از حقوقشان داشتند من خط امام را این میدانم که رهبری در روز رایگیری فرمودند: «رای مردم حقالناس است.» میزان، رای ملت است این خط امام است و خطی است که ما باید به دنبالش برویم.»
او سپس با بیان اینکه اصلاحطلبی واقعی با اعتدال سازگار است گفت: بنابراین شعار اعتدالی که داده میشود نه تنها بیرون از حوزه اصلاحطلبی نیست بلکه اعتدال با افراط و تفریط از هر طرف که باشد مخالف است.
خاتمی گفت: «همه گفتهاند؛ آقای روحانی هم گفتهاند. امروز بهترین موقعیتی است که بیاییم دلهایمان را از کینه پاک کنیم، زندانیها آزاد شوند، حصرها برداشته شود و همه کنار یکدیگر باشیم و با فضای برادری همه بتوانیم برای کشور کار بکنیم، مملکت در برابر مشکلات بزرگی قرار گرفته؛ اقتصادی سیاسی فرهنگی مدیریتی، همه باید کنار هم کار کنیم.»
درباره این اظهارات سزاوار یادآوری است که اولاً حضرت امام از جمله درباره عملکرد آقای منتظری و خیانتهای وی فرمودند «میزان حال فعلی افراد است» و تاکید کردند که وی به منافقین میدان داده و پول بیتالمال را هزینه آنها میکند. در واقع خانه آقای منتظری به تدریج به مسجد ضراری برای آمد و شد طیفهای مختلف منافقین و کارشکنی علیه نظام و دفاع مقدس شده بود و به همین دلیل نیز حضرت امام، نامبرده را از قائممقامی رهبری عزل کردند، با این وجود سادهلوحیهای منتظری تبدیل به لجبازی و خیانت شد.
ثانیاً به هر قرائتی از خط امام قائل باشیم نمیتوانیم در نفاق امثال خاتمی تردید داشته باشیم چه اینکه در دولت وی از سوی برخی اصلاحطلبان به گزافه گفته شد خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت اما کوچکترین اعتراضی از خاتمی شنیده نشد، همچنان که 10 سال بعد هنگامی که روی جمهوری اسلامی «در آشوبگری خیابانی خط کشیده شد یا به امام» و به ولایتفقیه جسارت کردند، خاتمی نه تنها اعتراض نکرد بلکه جزو تحریککنندگان پشت پرده آن فتنه آمریکایی- اسرائیلی بود.
ثالثاً خاتمی و طیف متبوع وی به خاطر خودکامگی و جاهطلبی- و بعضاً آلودگی به سرویسهای جاسوسی بیگانه- در انتخابات سال 88 مقابل رای 25 میلیون نفری ملت که آن هم حقالناس بودند ایستادند و نه تنها این قانونشکنی آن هم با دروغ تقلب مرتکب شدند بلکه بستر معرکهگیری گروهکهای ضد انقلاب و آدمکشی و حمله به مساجد و تکایا را نیز فراهم ساختند و بنابراین خون قربانیان و هزینههای گزاف تحمیل شده به کشور و ملت بر گردن عوامل فتنه سنگینی میکند. با این وصف عملکرد طیف مورد اشاره، عین افراطگری و فساد طلبی است و نه دخلی به شعار اصلاحطلبی دارد و نه تناسبی با شعار اعتدال. این جریان تا هنگامی که امکان تحریک به آشوب داشت، کوتاه نیامد و بنابراین ادعای «پاک کردن کینه از دل» توهین به شعور مردمی است که 8 ماه رفتار از سر شقاوت و خباثت جریان فتنه را به چشم دیدند.
و بالاخره باید پرسید آیا مبانی فکری و سیاسی حضرت امام صرفاً مربوط به دوران بحران و اضطرار بود؟ یعنی این که حضرت امام فرمودند «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد»، «پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»، «آمریکا دشمن شماره یک ملتها و شیطان بزرگ است» ، «منافقین از کفار بدترند»،«من نمیگذارم منافقین، اسلام و مردم بیپناه را از بین ببرند» و... نعوذبالله تاریخ مصرف داشته و حالا از نگاه فتنهگران دوره نوکری آمریکا و اسرائیل و منافقین است؟!