افزایش قیمتهای منوی کافیشاپها روز به روز شتاب بیشتری میگیرد اما حتی قیمتهای بالا نیز نمیتوانند در کاهش علاقه نوجوانان و جوانان به حضور در کافیشاپها موثر باشند.
شهدای ایران: چای، قلیان، دود و مرد ؛ واژههایی که دست به دست هم میدادند تا یک قهوهخانه را بسازند؛ قهوهخانههایی که پاتوق مردان خانهها بود. البته چای و وعدههای سبک غذایی بهانهای بیش نبود تا مردم گرد هم بیایند و درباره مسائل مهم روز از سیاست گرفته تا تصمیم جدید بقالی محل صحبت کنند.
چندسال قبل از انقلاب با گرد هم آمدن روشنفکران و شعرا و نویسندگان به جای عامه مردم، کم کم کاربرد قهوهخانهها یا کافهها در جامعه رنگ و بوی دیگری گرفت. حتی اگر عمیقتر به این موضوع بپردازیم، خواهیم دید که جریانات ادبی و فکری زیادی از فنجانهای کمرباریک کافهها چای خوردهاند. کم کم به جای دود قلیان سنتی، انواع قهوهها و قلیان های میوه ای به لیست منوها اضافه شد.
جای بهتری نمیشناسم
در کتاب تاریخ ایران، به طور تقریبی از سال ۱۳۶۰ به بعد، قهوهخانهها در عین ناچاری جایشان را به کافیشاپها دادند. کافیشاپهایی که هنوز میشد از آنها به عنوان قهوهخانههای سنتی استفاده کرد اما با تلطیف تدریجی فضا کم کم پای دخترها و زنان نیز به کافیشاپها باز شد.
حالا بعد از گذشت تقریبا نیم قرن، به زور میتوان در تاریخیترین شهرهای ایران اثری از قهوهخانههای سنتی و قدیمی پیدا کرد؛ اما تا دلتان بخواهد و پاهایتان یاری کند، میتوان در شهر راه رفت و کافیشاپ دید. کافیشاپهایی که دیگر ژنی از قهوهخانههای قدیمی در آنها باقی نمانده اما بنظر میرسد پرمخاطبتر هستند.
حالا جوانها به جای پدرانشان، قرارهایشان را در کافیشاپ میگذارند. برای اینکه خستگیشان را در کنند، کافیشاپ را برمیگزینند. برای اینکه درباره زندگی آیندهشان صحبت کنند، کافی شاپ را مناسب میدانند و اینها دلایل کمی نیستند که روز به روز شاهد افزایش کافیشاپها در سطح شهر باشیم.
بهزاد، نوجوان ۱۷ ساله اهل تبریز است که ادعا دارد در هر هفته ۳ الی ۴ بار در کافیشاپهای مختلف با دوستانش جمع میشود. او در گفتگویی با خبرنگار مهر میگوید: جای بهتری برای دیدن دوستانم نمیشناسم. جایی که بتوانیم بدون دغدغه دقایقی صحبت کنیم.
سکوت معنادار جوانان در برابر قیمتهای سربهفلککشیده
بهزاد ادامه میدهد: شاید فضای یک کافیشاپ بعد از مدتها زننده شود اما وقتی به کافیشاپهای مختلف میرویم چنین حسی دست نمیدهد و لذت کافی را میبریم.
او همچنین تاکید میکند: فضاهای شیکی که کافیشاپها دارند فرصتهای بسیار خوبی هستند که با دوستانم عکس سلفی بگیرم و در اینستاگرامم به اشتراک بگذارم. چون چنین فضاهای دلنشینی را در هرجا نمیتوان گیر آورد.
بهزاد با اشاره به اینکه قیمتهای کافیشاپها خیلی بالا هستند میافزاید: هرچند نوشیدنیها و خوردنیهای متفاوتی در منوی کافیشاپها دیده میشود اما همگی بسیار گران هستند. به طوری که چای ساده را ۷هزار تومان میخریم!
شاید بزرگترین سوالی که ایجاد میشود این باشد که چرا بهزاد و دوستانش حاضر هستند که چنین قیمتهای گرانی را به جان بخرند و کافیشاپ بروند، ولی حتی خود بهزاد هم جوابی قطعی برای این سوال ندارد.
گرفتن عکس باکلاس
مبینا دختر جوان دیگری است که با او در کافیشاپی در مرکز شهر همصحبت میشویم. مبینا چند دلیل برای انتخاب کافیشاپ دارد. اول اینکه میتواند عکسهای خوب و باکلاسی بگیرد و در فضای مجازی به اشتراک بگذارد؛ دوم اینکه وقتی با یکی از همکلاسیها و دوستان دانشگاهیش در کافیشاپ قرار میگذارد کسی مانع شده یا بد نگاه نمیکند.
بهطبع صاحبان کافهها وقتی شرایط موجود جوانان و نوجوانان را میبینند از فرصت استفاده – شاید هم سواستفاده - کرده و نقشههای شیکتری برای جیبهایشان میکشند.
حتی اگر اهل کافیشاپ رفتن هم نباشید، میدانید که در منویی که در کافیشاپها ارائه میشود، میتوان ۱۰ها نوع نوشیدنی و خوردنی دید که علیرغم اینکه اساس همه یکسان است اما قیمتهای بسیار پرفراز و نشیبی دارند. انواع و اقسام اسمهای خارجی که شاید اگر همهشان را یکجا تست کنید طعم یکسانی خواهید چشید ولی با اینهمه، جز چایی، کمتر نوشیدنی در کافیشاپها پیدا میشود که قیمتش کمتر از ۱۰ هزار تومان داشته باشد.
میز و صندلیهای شیکی که قصد جیبتان را کردهاند
نوجوانی و جوانی سن پرسشگری و اعتراض است. سنی است که بچهها سعی میکنند هیچچیزی را بدون اینکه زیر سوال ببرند نپذیرند و اینکه چرا نوجوانها و جوانهای ما با اینکه میدانند قیمت واقعی یک فنجان قهوه یا یک تکه کیک چقدر است اما حاضرند در کافیشاپها قیمتهای نجومی بپردازند، مسئلهای عمیق و دردناک است.
سهیلا اکبری، روانشناس اجتماعی معتقد است فضای شیک و جوانپسندی که کافیشاپها فراهم میکنند جوانان را در برابر قیمتهای گران، نرم و ملایم میکند. او همچنین میافزاید جو نسبتا آزادی که بر کافیشاپها حاکم است باعث میشود جوانان هر قیمتی را بپذیرند.
اکبری در گفتگو با خبرنگار مهر ادامه میدهد: سن نوجوانی و جوانی سنی است که افراد دوست دارند بهترینها را داشته باشند، در بهترین جاها قرار بگذارند، بهترین چیزها را بخورند و...؛ به همین خاطر صاحبان کافیشاپها با پرداختن بیش از اندازه به ظاهر کافه و میز و صندلیها سعی میکنند این نیاز جوانان را به نفع خود برآورده کنند.
وقتی جایی در جامعه ما برای نشست و برخاست جوانان وجود ندارد، بیشک جایی مثلا کافیشاپ که در آن آزادی بیشتری حاکم است تبدیل به اصلیترین پاتوق میشود.
وی همچنین ایجاد سبک در یک کافیشاپ را یک روش جدید و موثر میداند و عنوان میکند: مثلا ما امروزه برخلاف گذشته شاهد کافیشاپهایی هستیم که برای خودشان موضوع، عنوان و سبک خاصی دارند؛ از هنر گرفته تا ورزش و همین باعث میشود افرادی که به این حوزهها علاقه دارند در این کافیشاپها حضور یابند.
اکبری در بخش دیگری از سخنان خود نبود فضاهای عمومی مناسب برای جوانان را یکی از عوامل روی آوردن آنان به کافیشاپها میداند و توضیح میدهد: وقتی جایی در جامعه ما برای نشست و برخاست جوانان وجود ندارد، بیشک جایی مثل کافیشاپ که در آن آزادی بیشتری حاکم است تبدیل به اصلیترین پاتوق میشود.
این روانشناس حوزه اجتماعی درباره پذیرش قیمتها نیز تشریح میکند: در واقع فضایی که صاحبان کافیشاپها ایجاد میکنند فضایی شیک، نرم و ملایم است و به همین جهت هیچکس حق اعتراض به قیمتها را ندارد چون ممکن است نوجوان یا جوانی پیش دوستانش ضایع شود پس چشم همچشمی را میتوان یکی از علل جدی این موضوع دانست.
وی در پایان خاطرنشان میکند: بنظر میرسد در بحث بازاریابی صاحبان کافیشاپها به شکلی بسیار حرفهای عمل میکنند که از جمله فنون بازاریابی میتوان به تاسیس کافیشاپ در مناطق بالای شهر، ایجاد فضایی جوانپسند و استفاده از منوهای متفاوت اشاره کرد.
چهرهها، مبلغان اصلی کافیشاپها
وقتی به لیست قیمتهایی که از سوی اتحادیه کافیشاپها ارائه شده بود مراجعه می کنیم، تقریبا با قیمتهای مشابهی مواجه میشویم که در منوی کافیشاپها میبینیم و این موضوع نشانگر آن است که معیار چندان مناسبی برای ارزیابی قیمتهای کافیشاپها در کشور ما وجود ندارد.
هیچوقت شاهد آن نبودهایم که یک رسانه جمعی و عمومی مثل تلویزیون یا رادیو، یک کافیشاپ را تبلیغ کند اما بازیگران، فوتبالیستها، خوانندگان، نویسندگان و سایر اقشار جامعه که برای جوانان ما به عنوان الگو قرار میگیرند، اکثر عکسهای اینستاگرامیشان را در کافیشاپها میگیرند و همین میتواند بهترین تبلیغ به شمار بیاید.
از کتابفروشی تا کافهکتاب
همچنین وقتی بسیاری از کتابفروشیها دیدند که معیشت روزمرهشان را نمیتوانند لابهلای کتابها پیدا کنند، بحث کافهکتابها مطرح شد. یعنی دقیقا تبدیل تدریجی کتابفروشی به کافیشاپ برای جذب مشتری و افزایش جذابیت و ... حتی اینروزها بسیاری از انتشارات معروف جشن امضا نویسندگان و شاعرانشان را در کافیشاپها برگزار میکنند، و همه اینها در جا خوش کردن کافیشاپهای غربی در جامعه ایرانی-اسلامی بیتاثیر نیستند.
با این سیر و باسرعتی که کافیشاپها در پیش گرفتهاند، اگر در گذشته تامین پوشاک، خوراک و مسکن اساسیترین وظایف خانوادهها بود، بهزودی باید تامین مخارج هاتچاکلت، کاپوچینو نوتلا، شیک موز شکلات و چایی ۷ هزار تومانی را هم به این لیست اضافه کرد.
با همه این اوصاف بنظر میرسد یک نیاز عمیق و مبرمی باعث میشود گردن جوانانمان در مقابل قیمتهای نجومی کافیشاپها نازکتر از مو باشد و آن این است که صاحبان کافهها بیشتر از آنکه هزینه مواد اولیه نوشیدنی یا پول قبض آب و برق را در منوهایشان لحاظ کنند، پول جای امنی را میگیرند که از چشم پدر و مادرها دور مانده است.
*مهر
چندسال قبل از انقلاب با گرد هم آمدن روشنفکران و شعرا و نویسندگان به جای عامه مردم، کم کم کاربرد قهوهخانهها یا کافهها در جامعه رنگ و بوی دیگری گرفت. حتی اگر عمیقتر به این موضوع بپردازیم، خواهیم دید که جریانات ادبی و فکری زیادی از فنجانهای کمرباریک کافهها چای خوردهاند. کم کم به جای دود قلیان سنتی، انواع قهوهها و قلیان های میوه ای به لیست منوها اضافه شد.
جای بهتری نمیشناسم
در کتاب تاریخ ایران، به طور تقریبی از سال ۱۳۶۰ به بعد، قهوهخانهها در عین ناچاری جایشان را به کافیشاپها دادند. کافیشاپهایی که هنوز میشد از آنها به عنوان قهوهخانههای سنتی استفاده کرد اما با تلطیف تدریجی فضا کم کم پای دخترها و زنان نیز به کافیشاپها باز شد.
حالا بعد از گذشت تقریبا نیم قرن، به زور میتوان در تاریخیترین شهرهای ایران اثری از قهوهخانههای سنتی و قدیمی پیدا کرد؛ اما تا دلتان بخواهد و پاهایتان یاری کند، میتوان در شهر راه رفت و کافیشاپ دید. کافیشاپهایی که دیگر ژنی از قهوهخانههای قدیمی در آنها باقی نمانده اما بنظر میرسد پرمخاطبتر هستند.
حالا جوانها به جای پدرانشان، قرارهایشان را در کافیشاپ میگذارند. برای اینکه خستگیشان را در کنند، کافیشاپ را برمیگزینند. برای اینکه درباره زندگی آیندهشان صحبت کنند، کافی شاپ را مناسب میدانند و اینها دلایل کمی نیستند که روز به روز شاهد افزایش کافیشاپها در سطح شهر باشیم.
بهزاد، نوجوان ۱۷ ساله اهل تبریز است که ادعا دارد در هر هفته ۳ الی ۴ بار در کافیشاپهای مختلف با دوستانش جمع میشود. او در گفتگویی با خبرنگار مهر میگوید: جای بهتری برای دیدن دوستانم نمیشناسم. جایی که بتوانیم بدون دغدغه دقایقی صحبت کنیم.
سکوت معنادار جوانان در برابر قیمتهای سربهفلککشیده
بهزاد ادامه میدهد: شاید فضای یک کافیشاپ بعد از مدتها زننده شود اما وقتی به کافیشاپهای مختلف میرویم چنین حسی دست نمیدهد و لذت کافی را میبریم.
او همچنین تاکید میکند: فضاهای شیکی که کافیشاپها دارند فرصتهای بسیار خوبی هستند که با دوستانم عکس سلفی بگیرم و در اینستاگرامم به اشتراک بگذارم. چون چنین فضاهای دلنشینی را در هرجا نمیتوان گیر آورد.
بهزاد با اشاره به اینکه قیمتهای کافیشاپها خیلی بالا هستند میافزاید: هرچند نوشیدنیها و خوردنیهای متفاوتی در منوی کافیشاپها دیده میشود اما همگی بسیار گران هستند. به طوری که چای ساده را ۷هزار تومان میخریم!
شاید بزرگترین سوالی که ایجاد میشود این باشد که چرا بهزاد و دوستانش حاضر هستند که چنین قیمتهای گرانی را به جان بخرند و کافیشاپ بروند، ولی حتی خود بهزاد هم جوابی قطعی برای این سوال ندارد.
گرفتن عکس باکلاس
مبینا دختر جوان دیگری است که با او در کافیشاپی در مرکز شهر همصحبت میشویم. مبینا چند دلیل برای انتخاب کافیشاپ دارد. اول اینکه میتواند عکسهای خوب و باکلاسی بگیرد و در فضای مجازی به اشتراک بگذارد؛ دوم اینکه وقتی با یکی از همکلاسیها و دوستان دانشگاهیش در کافیشاپ قرار میگذارد کسی مانع شده یا بد نگاه نمیکند.
بهطبع صاحبان کافهها وقتی شرایط موجود جوانان و نوجوانان را میبینند از فرصت استفاده – شاید هم سواستفاده - کرده و نقشههای شیکتری برای جیبهایشان میکشند.
حتی اگر اهل کافیشاپ رفتن هم نباشید، میدانید که در منویی که در کافیشاپها ارائه میشود، میتوان ۱۰ها نوع نوشیدنی و خوردنی دید که علیرغم اینکه اساس همه یکسان است اما قیمتهای بسیار پرفراز و نشیبی دارند. انواع و اقسام اسمهای خارجی که شاید اگر همهشان را یکجا تست کنید طعم یکسانی خواهید چشید ولی با اینهمه، جز چایی، کمتر نوشیدنی در کافیشاپها پیدا میشود که قیمتش کمتر از ۱۰ هزار تومان داشته باشد.
میز و صندلیهای شیکی که قصد جیبتان را کردهاند
نوجوانی و جوانی سن پرسشگری و اعتراض است. سنی است که بچهها سعی میکنند هیچچیزی را بدون اینکه زیر سوال ببرند نپذیرند و اینکه چرا نوجوانها و جوانهای ما با اینکه میدانند قیمت واقعی یک فنجان قهوه یا یک تکه کیک چقدر است اما حاضرند در کافیشاپها قیمتهای نجومی بپردازند، مسئلهای عمیق و دردناک است.
سهیلا اکبری، روانشناس اجتماعی معتقد است فضای شیک و جوانپسندی که کافیشاپها فراهم میکنند جوانان را در برابر قیمتهای گران، نرم و ملایم میکند. او همچنین میافزاید جو نسبتا آزادی که بر کافیشاپها حاکم است باعث میشود جوانان هر قیمتی را بپذیرند.
اکبری در گفتگو با خبرنگار مهر ادامه میدهد: سن نوجوانی و جوانی سنی است که افراد دوست دارند بهترینها را داشته باشند، در بهترین جاها قرار بگذارند، بهترین چیزها را بخورند و...؛ به همین خاطر صاحبان کافیشاپها با پرداختن بیش از اندازه به ظاهر کافه و میز و صندلیها سعی میکنند این نیاز جوانان را به نفع خود برآورده کنند.
وقتی جایی در جامعه ما برای نشست و برخاست جوانان وجود ندارد، بیشک جایی مثلا کافیشاپ که در آن آزادی بیشتری حاکم است تبدیل به اصلیترین پاتوق میشود.
وی همچنین ایجاد سبک در یک کافیشاپ را یک روش جدید و موثر میداند و عنوان میکند: مثلا ما امروزه برخلاف گذشته شاهد کافیشاپهایی هستیم که برای خودشان موضوع، عنوان و سبک خاصی دارند؛ از هنر گرفته تا ورزش و همین باعث میشود افرادی که به این حوزهها علاقه دارند در این کافیشاپها حضور یابند.
اکبری در بخش دیگری از سخنان خود نبود فضاهای عمومی مناسب برای جوانان را یکی از عوامل روی آوردن آنان به کافیشاپها میداند و توضیح میدهد: وقتی جایی در جامعه ما برای نشست و برخاست جوانان وجود ندارد، بیشک جایی مثل کافیشاپ که در آن آزادی بیشتری حاکم است تبدیل به اصلیترین پاتوق میشود.
این روانشناس حوزه اجتماعی درباره پذیرش قیمتها نیز تشریح میکند: در واقع فضایی که صاحبان کافیشاپها ایجاد میکنند فضایی شیک، نرم و ملایم است و به همین جهت هیچکس حق اعتراض به قیمتها را ندارد چون ممکن است نوجوان یا جوانی پیش دوستانش ضایع شود پس چشم همچشمی را میتوان یکی از علل جدی این موضوع دانست.
وی در پایان خاطرنشان میکند: بنظر میرسد در بحث بازاریابی صاحبان کافیشاپها به شکلی بسیار حرفهای عمل میکنند که از جمله فنون بازاریابی میتوان به تاسیس کافیشاپ در مناطق بالای شهر، ایجاد فضایی جوانپسند و استفاده از منوهای متفاوت اشاره کرد.
چهرهها، مبلغان اصلی کافیشاپها
وقتی به لیست قیمتهایی که از سوی اتحادیه کافیشاپها ارائه شده بود مراجعه می کنیم، تقریبا با قیمتهای مشابهی مواجه میشویم که در منوی کافیشاپها میبینیم و این موضوع نشانگر آن است که معیار چندان مناسبی برای ارزیابی قیمتهای کافیشاپها در کشور ما وجود ندارد.
هیچوقت شاهد آن نبودهایم که یک رسانه جمعی و عمومی مثل تلویزیون یا رادیو، یک کافیشاپ را تبلیغ کند اما بازیگران، فوتبالیستها، خوانندگان، نویسندگان و سایر اقشار جامعه که برای جوانان ما به عنوان الگو قرار میگیرند، اکثر عکسهای اینستاگرامیشان را در کافیشاپها میگیرند و همین میتواند بهترین تبلیغ به شمار بیاید.
از کتابفروشی تا کافهکتاب
همچنین وقتی بسیاری از کتابفروشیها دیدند که معیشت روزمرهشان را نمیتوانند لابهلای کتابها پیدا کنند، بحث کافهکتابها مطرح شد. یعنی دقیقا تبدیل تدریجی کتابفروشی به کافیشاپ برای جذب مشتری و افزایش جذابیت و ... حتی اینروزها بسیاری از انتشارات معروف جشن امضا نویسندگان و شاعرانشان را در کافیشاپها برگزار میکنند، و همه اینها در جا خوش کردن کافیشاپهای غربی در جامعه ایرانی-اسلامی بیتاثیر نیستند.
با این سیر و باسرعتی که کافیشاپها در پیش گرفتهاند، اگر در گذشته تامین پوشاک، خوراک و مسکن اساسیترین وظایف خانوادهها بود، بهزودی باید تامین مخارج هاتچاکلت، کاپوچینو نوتلا، شیک موز شکلات و چایی ۷ هزار تومانی را هم به این لیست اضافه کرد.
با همه این اوصاف بنظر میرسد یک نیاز عمیق و مبرمی باعث میشود گردن جوانانمان در مقابل قیمتهای نجومی کافیشاپها نازکتر از مو باشد و آن این است که صاحبان کافهها بیشتر از آنکه هزینه مواد اولیه نوشیدنی یا پول قبض آب و برق را در منوهایشان لحاظ کنند، پول جای امنی را میگیرند که از چشم پدر و مادرها دور مانده است.
*مهر