«من پای این کار، کشورم را از دست دادهام، آرامش را از دست دادهام، خانوادهام و تقریبا دار و ندارم را از دست دادهام.»
به گزارش شهدای ایران، آی سینما نوشت: گلشیفته فراهانی بازیگر نقش اول زن «آواز عقربها» سومین ساخته بلند انوپ سینگ فیلمساز هندی است. این فیلم ۱۱۹ دقیقهای به تازگی در هفتادمین جشنواره فیلم لوکارنو اکران جهانی شد. در این فیلم، فراهانی نقش شخصیتی به نام «نوران» را بازی میکند که ساکن صحرای راجستان است. او با آوازهایش شفای نیش عقربها را آموزش میدهد تا اینکه فاجعهای زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد. بازیگر ایرانی مقیم فرانسه در گفتوگوی اخیر خود با «ورایتی» از چگونگی کنار آمدنش با زبان و فرهنگی جدید، شیوه برخوردش با نقشهایش و ابعاد مهاجرتش حرف زده است.
گلشیفته فراهانی
- چه چیزی شما را جذب این نقش یا کارگردانش کرد؟
من انوپ را بعد از تماشای «قصه» - دومین فیلم بلند کارگردان هندی - ملاقات کردم. به نظرم یکی از شگفتانگیزترین انسانهایی است که تا امروز ملاقات کردهام. او شاعر است، هنرمندی فوقالعاده حساس و حیرتآور است و چیزی سحرانگیز در مورد او وجود دارد. توجه و دانش او درباره زنان کاملا باورنکردنی است. به نظرم، پیدا کردن کارگردانان مردی که زوایای عمیق ساختار ذهن زنان را درک کنند، امری نادر است. وقتی او درباره این پروژه با من صحبت کرد؛ اینکه چطور رویایی میبیند و بعد یکشبه فیلمنامهاش را مینویسد. آنجا بود که فهمیدم باید در این فیلم بازی کنم.
- با توجه به این که قرار بود با زبان، فرهنگ و کشوری جدید مواجه شوید، آمادهسازی برای اجرای این نقش چهجور تجربهای برایتان به همراه داشت؟
من تا به حال، به هفت زبان مختلف نقش اجرا کردهام. به همین خاطر، الان دیگر آشنایی با اجرای نقش به زبانی غیر از زبان مادریام تجربهای سرگرمکننده و بامزه است. ابتدا، شش ماه روی یادگیری زبان کار کردم تا بتوانم دیالوگهایم را ادا کنم. یادگیری زبان چالش بسیار دشواری است، خصوصا وقتی کمالگرا باشید. و خودم به عنوان یک موسیقیدان، دلم میخواست این وجه از اجرایم بینقص به نظر برسد. بعد از آن، عازم هند شدیم و من به صحرا رفتم تا مدتی را در محیط بگذارنم و با زنان آنجا و نحوه راه رفتن و حرف زدنشان آشنا شوم. تجربهای خشن و سخت و در عین حال، لطیف بود.
- این فیلم درباره یک آوازخوان است: میتوانید رابطهتان را با موسیقی توضیح بدهید؟
به طرز خندهداری، موسیقی همیشه مثل سایه در تعقیب من بوده، حتی در سینما و در تمام جنبههای زندگیام بسیار به کمکم آمده است. موسیقی به پروانهای کوچک میماند که از گلی به گل دیگر میپرد و من به دنبال کردنش ادامه میدهم. اگر بهشتی وجود داشته باشد، چیزی جز گل و موسیقی نخواهد بود.
- وقتی بازی در نقش شخصیتی را میپذیرید که قرار است درد و غم و اندوه فراوانی را از سر بگذارند، چطور خودتان را از نقش جدا میکنید؟
گاهی اوقات میتوانید خودتان را از شخصیت جدا کنید اما گاهی اوقات هم نمیتوانید. ممکن است طلسم شخصیت گریبانگیرتان شود و شما اسیر دردی میشوید که متعلق به نقش است. شیوه من متد اکتینگ نیست. من شخصیتهایم را با خودم به خانه نميبرم اما احساسات و تاثرات شخصیت به درون آدم رخنه میکند یا گاهی به شکل بیماری خودش را در بدن آدم بروز میدهد. در این پروژه، فشار و آسیبی که شخصیت من از سر میگذراند، از درون خودم نشات میگرفت. آدم به عنوان یک بازیگر نیاز دارد از جهان هستی کمک بگیرد تا به دام اعتیاد و خودکشی نیافتد. بازیگر به مراقبت نیاز دارد.
- فیلمهایی که تا امروز بازی کردهاید در لوکیشنها و فرهنگها و به زبانهای مختلف بودهاند. دلیل این انتخابها چیست؟
انگیزه من از کار کردن در سینما، انتقال این پیام است که سینما حمایتگر است. اینجور فیلمنامهها به دستم میرسد و همگی قصههایی برای گفتن دارند. البته که خودم هم مشتاقم. عاشق این هستم که خودم را تا مرز محدودیتهایم به چالش بکشم و ببینم آیا میتوانم از پس ناممکنها بربیایم. هر چه ناممکن به نظر برسد، من باید آن را ممکن سازم. مهمترین نکته این است که کاملا خودت را بسپاری و آماده باشی برای هر نقشی که بازی میکنی، جانت را هم فدا کنی.
- چطور بین پروژههایی که در سینما میپذیری و سایر مشغولیتهایت توازن ایجاد میکنی؟
از میانه آشوب. من در کار تعادل پیدا میکنم. در سختیهای کار کردن آرامش مییابم. اما کعبه آمالم کاری است که انجام میدهم و خودم را به تمامی وقف آن کردهام. من پای این کار، کشورم را از دست دادهام، آرامش را از دست دادهام، خانوادهام و تقریبا دار و ندارم را از دست دادهام.
- چه چیزی شما را جذب این نقش یا کارگردانش کرد؟
من انوپ را بعد از تماشای «قصه» - دومین فیلم بلند کارگردان هندی - ملاقات کردم. به نظرم یکی از شگفتانگیزترین انسانهایی است که تا امروز ملاقات کردهام. او شاعر است، هنرمندی فوقالعاده حساس و حیرتآور است و چیزی سحرانگیز در مورد او وجود دارد. توجه و دانش او درباره زنان کاملا باورنکردنی است. به نظرم، پیدا کردن کارگردانان مردی که زوایای عمیق ساختار ذهن زنان را درک کنند، امری نادر است. وقتی او درباره این پروژه با من صحبت کرد؛ اینکه چطور رویایی میبیند و بعد یکشبه فیلمنامهاش را مینویسد. آنجا بود که فهمیدم باید در این فیلم بازی کنم.
- با توجه به این که قرار بود با زبان، فرهنگ و کشوری جدید مواجه شوید، آمادهسازی برای اجرای این نقش چهجور تجربهای برایتان به همراه داشت؟
من تا به حال، به هفت زبان مختلف نقش اجرا کردهام. به همین خاطر، الان دیگر آشنایی با اجرای نقش به زبانی غیر از زبان مادریام تجربهای سرگرمکننده و بامزه است. ابتدا، شش ماه روی یادگیری زبان کار کردم تا بتوانم دیالوگهایم را ادا کنم. یادگیری زبان چالش بسیار دشواری است، خصوصا وقتی کمالگرا باشید. و خودم به عنوان یک موسیقیدان، دلم میخواست این وجه از اجرایم بینقص به نظر برسد. بعد از آن، عازم هند شدیم و من به صحرا رفتم تا مدتی را در محیط بگذارنم و با زنان آنجا و نحوه راه رفتن و حرف زدنشان آشنا شوم. تجربهای خشن و سخت و در عین حال، لطیف بود.
- این فیلم درباره یک آوازخوان است: میتوانید رابطهتان را با موسیقی توضیح بدهید؟
به طرز خندهداری، موسیقی همیشه مثل سایه در تعقیب من بوده، حتی در سینما و در تمام جنبههای زندگیام بسیار به کمکم آمده است. موسیقی به پروانهای کوچک میماند که از گلی به گل دیگر میپرد و من به دنبال کردنش ادامه میدهم. اگر بهشتی وجود داشته باشد، چیزی جز گل و موسیقی نخواهد بود.
- وقتی بازی در نقش شخصیتی را میپذیرید که قرار است درد و غم و اندوه فراوانی را از سر بگذارند، چطور خودتان را از نقش جدا میکنید؟
گاهی اوقات میتوانید خودتان را از شخصیت جدا کنید اما گاهی اوقات هم نمیتوانید. ممکن است طلسم شخصیت گریبانگیرتان شود و شما اسیر دردی میشوید که متعلق به نقش است. شیوه من متد اکتینگ نیست. من شخصیتهایم را با خودم به خانه نميبرم اما احساسات و تاثرات شخصیت به درون آدم رخنه میکند یا گاهی به شکل بیماری خودش را در بدن آدم بروز میدهد. در این پروژه، فشار و آسیبی که شخصیت من از سر میگذراند، از درون خودم نشات میگرفت. آدم به عنوان یک بازیگر نیاز دارد از جهان هستی کمک بگیرد تا به دام اعتیاد و خودکشی نیافتد. بازیگر به مراقبت نیاز دارد.
- فیلمهایی که تا امروز بازی کردهاید در لوکیشنها و فرهنگها و به زبانهای مختلف بودهاند. دلیل این انتخابها چیست؟
انگیزه من از کار کردن در سینما، انتقال این پیام است که سینما حمایتگر است. اینجور فیلمنامهها به دستم میرسد و همگی قصههایی برای گفتن دارند. البته که خودم هم مشتاقم. عاشق این هستم که خودم را تا مرز محدودیتهایم به چالش بکشم و ببینم آیا میتوانم از پس ناممکنها بربیایم. هر چه ناممکن به نظر برسد، من باید آن را ممکن سازم. مهمترین نکته این است که کاملا خودت را بسپاری و آماده باشی برای هر نقشی که بازی میکنی، جانت را هم فدا کنی.
- چطور بین پروژههایی که در سینما میپذیری و سایر مشغولیتهایت توازن ایجاد میکنی؟
از میانه آشوب. من در کار تعادل پیدا میکنم. در سختیهای کار کردن آرامش مییابم. اما کعبه آمالم کاری است که انجام میدهم و خودم را به تمامی وقف آن کردهام. من پای این کار، کشورم را از دست دادهام، آرامش را از دست دادهام، خانوادهام و تقریبا دار و ندارم را از دست دادهام.