فتاح گفت: من موافق این قسم رفتارها(رفتار احمدی نژاد وبقایی) نیستم حرکتهای تند افراطی جواب نمی دهد، نظام هم نشان داده که قدرتمندتر، صبورتر و جدی تر از آن است که در مقابل چنین حرکاتی هر کسی که باشد، کوتاه بیاید. نظام کوتاه نمیآید و طرف مقابل است که محکوم به شکست یا قبول بعضی از شرایط می شود.
شهدای ایران:سیدپرویز فتاح مردی کم حاشیه و کم صحبت اما پرکار. فارغ از فعالیت هایش در دولت نهم وجهه کنونی او بیشتر با کمیته امداد و بحث مستضعفین گره خورده است. وی این بار در گفت و گویی به سوالاتی در خصوص دولت کنونی، انتخابات و احمدی نژاد پاسخ داده است. شاید بتوان گفت صحبت های او در خصوص احمدی نژاد و کنش های سیاسی اخیر وی و نزدیکانش به دلیل داشتن مقام وزارت در دولت نهم شنیدنی باشد.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با پرویز فتاح را در ادامه در اختیار مخاطبین قرار داده است:
*آقای مهندس! هر نظام سیاسی در درون خودش اپوزیسیون هایی دارد که بعضا تحمل میکند. از سال 88 این موضوع در فضای سیاسی ایران به نوعی پررنگ تر هم شده است. شما به عنوان فردی که در سمت های اجرایی زیادی فعال بوده اید، در دهه چهارم نظام چقدر احساس خطر می کنید که این اپوزیسیون هایی که گاها از درون نظام و در قامت مسئولان نظام دیده می شوند، روزی بلای جان نظام جمهوری اسلامی ایران شوند؟
من اعتقادی به واژه اپوزیسیون ندارم؛ چراکه ما باید تعریف واژه ها را دقیق داشته باشیم. اپوزیسیون به معنای مخالفت با کل نظام، قانون اساسی و انقلاب است. بالاخره باید تقسیم بندی شود که هر کسی که در مورد یا مواردی با نظر جمعی مخالفت کرد آیا میشود از واژه اپوزیسیون استفاده کرد؟ در وضعیت کنونی کشور یک عده داریم که معاند هستند و با اساس نظام مخالفند که در راس آن مخالفان وابسته به آمریکا و اسرائیل هستند که ما هم با آنها مخالفیم.
یک عده هم جماعت منافقین و بازماندههای رژیم شاه را داریم که هیچ موقع با نظام سر سازش نداشتند و نخواهند داشت. اما چیزی که مهم است این که ما باید عادت کنیم مخالف خود را تحمل کنیم. چرا می گوییم «مخالف»، «معارض»، «معاند» یا اپوزیسیون. طبیعی است که بین این مفاهیم اختلاف مبنایی وجود دارد و من معتقدم صرف هرگونه مخالفتی را نباید با تعبیر اپوزیسیون تعریف کرد. من فکر می کنم اختلاف نظر در مورد پدیدههای اجتماعی امری طبیعی است و چه بسا سبب تعالی و پیشرفت امور شود. در آمریکا هم که انتخابات برگزار شد 48 درصد رای ندادند و 52 درصد رای دادند. اروپا هم بعضا اینطور است. آیا کسانی که رای ندادند، اپوزیسیون هستند؟ ما بعد از 2500 سال که حکومت شاهنشاهی موروثی در این مملکت بوده، 38 سال است که تمرین دموکراسی می کنیم. شما تاریخ را بگردید متوجه خواهید شد که اصلا انتخاب معنا نداشته و تنها موروثی و شاهنشاهی بوده است. یک جوری که مثلا حتی اواخر قاجار یک بچه را به صرف اینکه پسر بوده، شاه مملکت می کنند. چه بلایی سر این مملکت آوردند؟
الان به سمتی رفته ایم که همه چیز با انتخاب مستقیم مردم باشد. طبیعی است که در این تمرین دموکراسی مشکلاتی پیش میآید. هر انتخاباتی شرایط خودش را دارد و در مسیر هر انتخابات هم ملت هم نظام کارآزموده، ورزیده و آبدیده می شوند. باید بالاخره قدرت تحمل بالا برود و بپذیریم دموکراسی همین است که یک عده رای می دهند و یک عده هم رای نمی دهند ولی کسانی که رای نمی دهند باید تمکین کنند. آنها که رای میآورند هم باید به آنها که رای نداده اند به عنوان هموطن احترام بگذارند و درواقع آقای رئیس جمهور چه آقای دکتر روحانی یا روسای قبل یا بعد از ایشان، رئیس جمهور همه هستند همانطور که خودشان هم فرمودند من رئیس جمهور کسانی هستم که به من رای ندادند و رئیس جمهور کسانی هستم که اصلا در انتخابات شرکت نکردند، این جمله درست است.
اگر این منطق را بپذیریم و قدرت تحمل را بالا ببریم، به نظر می رسد به سمت افراطی گری نباید برویم که به نفع نظام نیست. به نظرم اگر مخالفتها و رقابتها را در قالب قواعد بازی تعریف شده در نظام بپذیریم و خود را در معرض شنیدن نظرات مختلف قرار دهیم در نهایت می توان بهترین تصمیمها را گرفت. اصولا مخالفت و تلاش برای بهتر شدن از مسیر پذیرفتن قانون به نفع جامعه ما خواهد بود.
*با تعریفی که شما دارید رفتار آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان را حداقل طی یکسال گذشته باید در قامت یک مخالف سیاسی تعریف کنیم؟ تحلیلتان از نوع رفتار حلقه احمدینژاد و شخص خود ایشان چیست؟
با توجه به اینکه در آستانه تشکیل دولت دوم آقای روحانی هستیم و خیلی از فضای انتخابات دور نشدهایم ذکر این نکته را لازم می دانم که رفتن آقای احمدی نژاد به وزارت کشور و ثبت نام کردن در انتخابات کار درستی نبوده چون رهبری معظم نهی فرموده بودند. ما یک اعتقاد ولایی داریم ولی برخی ممکن است این اعتقاد را نداشته باشند. ما معتقدیم نظامی که امام راحل پایه ریزی کرده، بر مبنای ولایت فقیه است. ولی فقیه، جایگاه مدیریتی نیست، وجه اعتقادی دارد. ولی امر در قرآن ما یک واژه قرآنی است و اطاعت آن لازم و واجب است البته برای کسانی که بپذیرند. یک عده هم این منطق و تفکر را ندارند که جور دیگری می بینند. ولی ماها که این نگاه را داریم انتظار داشتیم که آقای احمدی نژاد و حلقه اطرافشان تمکین می کردند. به نظرم یک اشتباه استراتژیک کردند. چون رهبری معظم بعضا نظراتی که می دهند، پدرانه است. یک پدر بعضا به فرزند می گوید نرو، نکن! ولی فرزند ناراحت می شود اما او پدر است و ما را دوست دارد و از باب دوست داشتن است که میگوید نکن. اگر عدم تائید صلاحیت ایشان مطرح نمیشد، الان چه فضایی درباره ایشان بود؟ فرصتی برای آینده او بود ولی الان دیگر همه فرصت ها برای احمدی نژاد از دست رفته است. این حرکت کلا خیلی خردمندانه و منطقی ارزیابی نمی شود.
بعضی از اطرافیان ایشان هم در معرض اتهام هستند مثل بعضی از اطرافیان آقای روحانی که ممکن است چنین شرایطی را داشته باشند. به نظرم این قانون است و همه باید تمکین کنیم. قوه قضائیه، مدرک و استدلال دارد. وکیل وجود دارد، فرصت دفاع هست. با تندروی کار پیش نمی رود، اوضاع بهتر نمی شود. تجربه این را نشان می دهد که باید تمکین کنند و از رفتارهای تند و ساختارشکن هم پرهیز کنند. آنچه مسلم است حرکت در مسیر قانون و تمکین به رفتارهای قانونی و عدم تمسک به رفتارهای هیجانی، التهاب آفرین و محور ندیدن خودیها باید مورد توجه همه فعالان و مسئولان کشور در سالهای گذشته و زمان حال باشد. نمیشود وقتی موضوعی به نفع ماست از آن استقبال کنیم و وقتی فضاو برخی موارد علیه ما و اطرافیانمان مطرح میشود، علم مخالفت ساختارشکنانه برداریم.
*با حرفهای تندی که بعد از آزادی آقای بقایی بیان شد به نظر می رسد این جریان یک حرکت تند و تیزی را به سمت تبدیل شدن به چهره های مخالف نظام در حال طی کردن است...
من موافق این قسم رفتارها نیستم، حرکتهای تند افراطی جواب نمی دهد، نظام هم نشان داده که قدرتمندتر، صبورتر و جدی تر از آن است که در مقابل چنین حرکاتی هر کسی که باشد، کوتاه بیاید. نظام کوتاه نمیآید و طرف مقابل است که محکوم به شکست یا قبول بعضی از شرایط می شود.
*آقای فتاح! شما جزو معدود چهره های اصولگرا بود که از ابتدا گفتید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نمیشوید و حتی با اینکه اسم تان جزو 5 تا کاندیدای نهایی جمنا بود اما حاضر نشدید در صحنه انتخابات وارد شوید. الان که فضای انتخابات گذشته و عملکرد جریان اصولگرا و کاندیدهایش پیش روی شماست، فکر می کنید کاندیدا نشدن تان با توجه به این شانس خوبی هم در جریان اصولگرا داشتید اقدام اشتباهی نبود؟ با توجه به نگاه انتقادی شما به برخی شعارها و وعده های انتخاباتی کاندیداهای اصولگرا، می توان حدس زد که لااقل شما در آن مسیر قرار نمی گرفتید و شاید این نقطه قوتی برای جریان اصولگرا می شد.
شما به درستی اشاره کردید، من از ابتدا قصد کاندیداتوری نداشتم. بارها گفته بودم و طی یک سال منتهی به انتخابات هر سوالی که در محافل عمومی و خصوصی در این باره شد جواب رد میدادم. چندین بار از دولت آمدند و همین جا نشستند واز من پرسیدند که کاندیدا می شوم یا نه و من هر بار گفتم که نیستم.
یعنی به همه اطمینان دادم، هم به دولتی ها که دوستان ما بودند، هم اصولگرایان که بازهم دوستان ما بودند با صراحت پیغام دادم. جمله بندی های خیلی صریح بود و طبق آن هم عمل کردم. این موضوع بیشتر اعتقاد شخصی من بود و اصلا نمی خواستم واقعا در این وادی باشم. حقیقتا کار در کمیته امداد را که حدود دو سال است، مسئولیت آن را بر عهده دارم برای خودم یک افتخار می دانم و امیدوارم بتوانیم برای جماعت نیازمند کاری کنیم که هم خواسته رهبری و هم هدف انقلاب است، و هم برنامهریزی دولت و مجلس است.
الان هم احساس می کنم اشتباه نکردهام، نه تنها ضرری نکردهام بلکه احساس می کنم که واقعا سود بردم که این کار شرافتمندانه و با ارزش را ادامه می دهم. حالا اینکه کاندیداهای دیگر رویکرد اشتباهی داشتند را قضاوت نمیکنم. بالاخره هر انتخاباتی و کار دموکراسی مثل بازی فوتبال است. بعضا می گویند حتما باید برنده بیاید ولو با ضربات پنالتی، ولو با نظر داور ولو با یک خطایی که حریف انجام می دهد یا خودش خطا می کند. وقتی منطق دموکراسی را پذیرفتیم پای لرزش هم باید بنشینیم که یکی حتما در این عرصه برنده خواهد شد.
ولی اینکه بعد بگوییم رویه اشتباه بوده، تحلیل درستی نیست. چون یک تداوم و حرکت است. همین که تیمی در فوتبال شکست بخورد، به بازسازی خود می پردازد تا دفعه بعد او برنده باشد. همیشه در بازیهای ورزشی دموکراسی همین است. بیشتر باید آداب دموکراسی را خوب یاد بگیریم ولی به نظر می رسد که بعضا بعضی از قواعدش را نمی پذیریم و ضعف نشان می دهیم که درست نیست. ما دیگر منطق انتخابات و دموکراسی را پذیرفته ایم و قانون اساسی هم است واگر این را درست تمرین کنیم خیلی از اشکالاتی که حین یا بعد از انتخابات پیش می آید می تواند حل شود. به نظر می آید و تحلیل من این است که به مرور بهتر می شود.
*1400 که دوباره انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود شما مهندس فتاحی هستید که در کمیته امداد سابقه دارید و بیشتر با این وجهه شناخته می شوید تا کسی که وزیر دولت نهم بوده است که احتمالا در جایی هم به منزله یک امتیاز منفی هم برای شما شاید باشد. آیا با سابقه تان در کمیته امداد در 1400 ممکن است که کاندیدای ریاست جمهوری شوید یا آن موقع هم این ریسک را نمی کنید...
(با خنده) واقعاً الان موقع این سوال است؟ هنوز این آقای روحانی بنده خدا قسم نخورده! آقای روحانی 4 سال آینده رئیس جمهور این مملکت خواهد بود و باید به قولهایی که داده عمل کند. باید توقعاتی که ایجاد شده را جامه عمل بپوشاند. واقعا هم راه سختی در پیش دارد. یعنی اداره کردن این مملکت با این اوضاع واحوال سخت است. هر کس که رئیس جمهور می شد راه سختی در پیش داشت و راه همواری از نظر اقتصادی، مسائل منطقه ای و بین المللی و چالش هایی که هست در پیش نیست. تنها راه هم این است که همه کمک کنند. اعتقادم این است که واقعا باید به آقای دکتر روحانی رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران کمک کرد. شما خواهید دید ما از نظر کمک به آقای روحانی فروگذاری نخواهیم کرد. کمااینکه قبلا هم این رویه ما بوده و آقای روحانی هم ابراز رضایت کرده اند. الان هم همین خواهد بود.
سنگی هم اگر جلوی پا هست وظیفه داریم که آن را برداریم. کسی هم نباید چرخ ماشین را پنچر کند بلکه باید کمک کنیم و حتی اگر همه با هم برای این مملکت هم افزایی کنیم باز کم است. فرض کنید همه گروه ها متحد پشت سر آقای روحانی باشند، آیا ما به همه اهداف می رسیم؟ اگرچه قطعاً به همه اهداف نمیرسیم اما معلوم است که کار راحت تر پیش خواهد رفت. این نگاهی است که من دارم و شما هم همین را دنبال کنید و از الان هم به 1400 فکر نکنید.
*اما با تلاشی که پایداری از 92 برای کاندیداتوری شما دارد و به 96 هم ادامه پیدا کرد به نظر می رسد که تا 1400 این عزم شان برای کاندیدا کردن شما عملی خواهد شد. علاقه ای متفاوت به شما دارند(خنده)
پیش داوری می کنید! دیگران هم به من علاقه دارند.(خنده)
لازم است بگویم من با همه گروههای سیاسی حشر و نشر دارم و اعتقاد دارم از همه ظرفیتهای کشور در حوزه حاکمیت، دولت، مجلس و قوه قضائیه و همچنین از پتانسیلهای مدنی موجود در جامعه و به عبارت بهتر از ظرفیت عظیم مردم عزیز باید برای رفع مشکلات استفاده کرد و بر همین اساس هیچگونه مشی سیاسی را در کارهای کمیته امداد روا نمی دانم.
کمیته امداد باید به فکر خدمتگذاری باشد و باید از حضور و تمسک به جریانهای سیاسی فارغ از هر جناحی پرهیز کند؛ چراکه حضور کمیته امداد در کنش و واکنشهای سیاسی به اعتماد مردمی آسیب میرساند. نکتهای را هم به صراحت عرض میکنم علیرغم ارتباط و دوستی با همه جریانهای سیاسی کشور، بنده شخصا به هیچ جریان سیاسی وابستگی ندارم. معنی این حرف این نیست که فکر و سلیقه سیاسی ندارم، نه؛ بلکه منظورم این است که از قبل از ورود به کمیته امداد در قالب هیچ حزب و دستهای نبودم و الان نیز با توجه به حضورم در مسند خدمتگذاری در کمیته امداد همچنان عدم حضور در احزاب سیاسی و غیرمرتبط با حوزه ماموریتهای کمیته امداد را خلاف مصلحت میدانم.
* در مناظرات انتخاباتی امسال شاهد برخی بی اخلاقی ها از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری بودیم،بخواهیم منصفانه بگوییم هم آقای روحانی حملاتی نسبت به آقای قالیباف داشت و هم آقای قالیباف نسبت به آقای روحانی، میرسلیم و جهانگیری. بر فرض اینکه زمانی تصمیم به ورود به عرصه انتخابات بگیرید،چنین بی اخلاقی هایی باعث ترس شما نمی شود؟ نه اینکه بگویم خدای ناکرده ممکن است موردی وجود داشته باشد اما به هر حال تهمت می زنند. به نظر شما آیا چنین رفتاری ترس ندارد و نباید اصلاح شود؟
حتما باید اصلاح شود. مخصوصا ما که ادعای اخلاق مداری داریم و می گوییم جمهوری اسلامی هست و واژه «اسلامی» را پسوند نظام کرده ایم. حالا دیگران ادعا ندارند و به قول معروف جانماز هم آب نمی کشند. ما که از خدا و پیغمبر، ائمه، شهدا و امام خرج می کنیم چرا بی اخلاقی داریم؟ اینها کسی را بزرگ نمیکند. «إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً». «هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام می گویند.» پیامبر انسان خدایی بود ولی یک عده از روی جهل نمیشناختند و یکی به او ساحر و دیگری شاعر می گفت. پیامبر می گفت که سلام علیکم، چطورید؟ اگر کسی که به ما جسارتی کند حتما پاسخی ندهیم آیا از درون منفجر می شویم؟ آیا باید حتماً جوابی بدهیم؟ یا باید اخلاق را ترویج کنیم و مردم هم اخلاق دارند. یعنی مطمئنم که به مبانی اخلاقی بیشتر اهمیت می دهند.
رسانه ملی و هم کاندیداها و جریانات سیاسی هم نباید مناظرات را به سمتی ببرند که بی اخلاقی بشود. ببینید! نقد کار اشکال ندارد و باید باشد و نباید در کارهای شاخص اقتصادی ملاحظه شود. ولی در مسائل فردی و شخصی خودم هیچ اعتقادی ندارم و به شدت هم پرهیز می کنم و این را جزو مبانی اعتقادی خودم می دانم. نکته مهم دیگر این است که مناظرات یا برنامههای انتخاباتی باید با ارائه برنامه، نقد آن و ترسیم چند سال آینده کشور در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد تا مردم بتوانند از برنامههای ارائه شده و نقدهای مطرح شده شناخت کافی از رئیسجمهور آینده خود داشته باشند، نه اینکه شاهد سیل اتهامات عجیب و غریب کاری، شخصی و خانوادگی باشند. آیا شما فکر میکنید فارغ از هیجانات زودگذر انتخاباتی، بحثهای مطرح شده در مناظرات به نفع نظام و مردم است؟ به نظرم من پاسخ منفی است.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با پرویز فتاح را در ادامه در اختیار مخاطبین قرار داده است:
*آقای مهندس! هر نظام سیاسی در درون خودش اپوزیسیون هایی دارد که بعضا تحمل میکند. از سال 88 این موضوع در فضای سیاسی ایران به نوعی پررنگ تر هم شده است. شما به عنوان فردی که در سمت های اجرایی زیادی فعال بوده اید، در دهه چهارم نظام چقدر احساس خطر می کنید که این اپوزیسیون هایی که گاها از درون نظام و در قامت مسئولان نظام دیده می شوند، روزی بلای جان نظام جمهوری اسلامی ایران شوند؟
من اعتقادی به واژه اپوزیسیون ندارم؛ چراکه ما باید تعریف واژه ها را دقیق داشته باشیم. اپوزیسیون به معنای مخالفت با کل نظام، قانون اساسی و انقلاب است. بالاخره باید تقسیم بندی شود که هر کسی که در مورد یا مواردی با نظر جمعی مخالفت کرد آیا میشود از واژه اپوزیسیون استفاده کرد؟ در وضعیت کنونی کشور یک عده داریم که معاند هستند و با اساس نظام مخالفند که در راس آن مخالفان وابسته به آمریکا و اسرائیل هستند که ما هم با آنها مخالفیم.
یک عده هم جماعت منافقین و بازماندههای رژیم شاه را داریم که هیچ موقع با نظام سر سازش نداشتند و نخواهند داشت. اما چیزی که مهم است این که ما باید عادت کنیم مخالف خود را تحمل کنیم. چرا می گوییم «مخالف»، «معارض»، «معاند» یا اپوزیسیون. طبیعی است که بین این مفاهیم اختلاف مبنایی وجود دارد و من معتقدم صرف هرگونه مخالفتی را نباید با تعبیر اپوزیسیون تعریف کرد. من فکر می کنم اختلاف نظر در مورد پدیدههای اجتماعی امری طبیعی است و چه بسا سبب تعالی و پیشرفت امور شود. در آمریکا هم که انتخابات برگزار شد 48 درصد رای ندادند و 52 درصد رای دادند. اروپا هم بعضا اینطور است. آیا کسانی که رای ندادند، اپوزیسیون هستند؟ ما بعد از 2500 سال که حکومت شاهنشاهی موروثی در این مملکت بوده، 38 سال است که تمرین دموکراسی می کنیم. شما تاریخ را بگردید متوجه خواهید شد که اصلا انتخاب معنا نداشته و تنها موروثی و شاهنشاهی بوده است. یک جوری که مثلا حتی اواخر قاجار یک بچه را به صرف اینکه پسر بوده، شاه مملکت می کنند. چه بلایی سر این مملکت آوردند؟
الان به سمتی رفته ایم که همه چیز با انتخاب مستقیم مردم باشد. طبیعی است که در این تمرین دموکراسی مشکلاتی پیش میآید. هر انتخاباتی شرایط خودش را دارد و در مسیر هر انتخابات هم ملت هم نظام کارآزموده، ورزیده و آبدیده می شوند. باید بالاخره قدرت تحمل بالا برود و بپذیریم دموکراسی همین است که یک عده رای می دهند و یک عده هم رای نمی دهند ولی کسانی که رای نمی دهند باید تمکین کنند. آنها که رای میآورند هم باید به آنها که رای نداده اند به عنوان هموطن احترام بگذارند و درواقع آقای رئیس جمهور چه آقای دکتر روحانی یا روسای قبل یا بعد از ایشان، رئیس جمهور همه هستند همانطور که خودشان هم فرمودند من رئیس جمهور کسانی هستم که به من رای ندادند و رئیس جمهور کسانی هستم که اصلا در انتخابات شرکت نکردند، این جمله درست است.
اگر این منطق را بپذیریم و قدرت تحمل را بالا ببریم، به نظر می رسد به سمت افراطی گری نباید برویم که به نفع نظام نیست. به نظرم اگر مخالفتها و رقابتها را در قالب قواعد بازی تعریف شده در نظام بپذیریم و خود را در معرض شنیدن نظرات مختلف قرار دهیم در نهایت می توان بهترین تصمیمها را گرفت. اصولا مخالفت و تلاش برای بهتر شدن از مسیر پذیرفتن قانون به نفع جامعه ما خواهد بود.
*با تعریفی که شما دارید رفتار آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان را حداقل طی یکسال گذشته باید در قامت یک مخالف سیاسی تعریف کنیم؟ تحلیلتان از نوع رفتار حلقه احمدینژاد و شخص خود ایشان چیست؟
با توجه به اینکه در آستانه تشکیل دولت دوم آقای روحانی هستیم و خیلی از فضای انتخابات دور نشدهایم ذکر این نکته را لازم می دانم که رفتن آقای احمدی نژاد به وزارت کشور و ثبت نام کردن در انتخابات کار درستی نبوده چون رهبری معظم نهی فرموده بودند. ما یک اعتقاد ولایی داریم ولی برخی ممکن است این اعتقاد را نداشته باشند. ما معتقدیم نظامی که امام راحل پایه ریزی کرده، بر مبنای ولایت فقیه است. ولی فقیه، جایگاه مدیریتی نیست، وجه اعتقادی دارد. ولی امر در قرآن ما یک واژه قرآنی است و اطاعت آن لازم و واجب است البته برای کسانی که بپذیرند. یک عده هم این منطق و تفکر را ندارند که جور دیگری می بینند. ولی ماها که این نگاه را داریم انتظار داشتیم که آقای احمدی نژاد و حلقه اطرافشان تمکین می کردند. به نظرم یک اشتباه استراتژیک کردند. چون رهبری معظم بعضا نظراتی که می دهند، پدرانه است. یک پدر بعضا به فرزند می گوید نرو، نکن! ولی فرزند ناراحت می شود اما او پدر است و ما را دوست دارد و از باب دوست داشتن است که میگوید نکن. اگر عدم تائید صلاحیت ایشان مطرح نمیشد، الان چه فضایی درباره ایشان بود؟ فرصتی برای آینده او بود ولی الان دیگر همه فرصت ها برای احمدی نژاد از دست رفته است. این حرکت کلا خیلی خردمندانه و منطقی ارزیابی نمی شود.
بعضی از اطرافیان ایشان هم در معرض اتهام هستند مثل بعضی از اطرافیان آقای روحانی که ممکن است چنین شرایطی را داشته باشند. به نظرم این قانون است و همه باید تمکین کنیم. قوه قضائیه، مدرک و استدلال دارد. وکیل وجود دارد، فرصت دفاع هست. با تندروی کار پیش نمی رود، اوضاع بهتر نمی شود. تجربه این را نشان می دهد که باید تمکین کنند و از رفتارهای تند و ساختارشکن هم پرهیز کنند. آنچه مسلم است حرکت در مسیر قانون و تمکین به رفتارهای قانونی و عدم تمسک به رفتارهای هیجانی، التهاب آفرین و محور ندیدن خودیها باید مورد توجه همه فعالان و مسئولان کشور در سالهای گذشته و زمان حال باشد. نمیشود وقتی موضوعی به نفع ماست از آن استقبال کنیم و وقتی فضاو برخی موارد علیه ما و اطرافیانمان مطرح میشود، علم مخالفت ساختارشکنانه برداریم.
*با حرفهای تندی که بعد از آزادی آقای بقایی بیان شد به نظر می رسد این جریان یک حرکت تند و تیزی را به سمت تبدیل شدن به چهره های مخالف نظام در حال طی کردن است...
من موافق این قسم رفتارها نیستم، حرکتهای تند افراطی جواب نمی دهد، نظام هم نشان داده که قدرتمندتر، صبورتر و جدی تر از آن است که در مقابل چنین حرکاتی هر کسی که باشد، کوتاه بیاید. نظام کوتاه نمیآید و طرف مقابل است که محکوم به شکست یا قبول بعضی از شرایط می شود.
*آقای فتاح! شما جزو معدود چهره های اصولگرا بود که از ابتدا گفتید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نمیشوید و حتی با اینکه اسم تان جزو 5 تا کاندیدای نهایی جمنا بود اما حاضر نشدید در صحنه انتخابات وارد شوید. الان که فضای انتخابات گذشته و عملکرد جریان اصولگرا و کاندیدهایش پیش روی شماست، فکر می کنید کاندیدا نشدن تان با توجه به این شانس خوبی هم در جریان اصولگرا داشتید اقدام اشتباهی نبود؟ با توجه به نگاه انتقادی شما به برخی شعارها و وعده های انتخاباتی کاندیداهای اصولگرا، می توان حدس زد که لااقل شما در آن مسیر قرار نمی گرفتید و شاید این نقطه قوتی برای جریان اصولگرا می شد.
شما به درستی اشاره کردید، من از ابتدا قصد کاندیداتوری نداشتم. بارها گفته بودم و طی یک سال منتهی به انتخابات هر سوالی که در محافل عمومی و خصوصی در این باره شد جواب رد میدادم. چندین بار از دولت آمدند و همین جا نشستند واز من پرسیدند که کاندیدا می شوم یا نه و من هر بار گفتم که نیستم.
یعنی به همه اطمینان دادم، هم به دولتی ها که دوستان ما بودند، هم اصولگرایان که بازهم دوستان ما بودند با صراحت پیغام دادم. جمله بندی های خیلی صریح بود و طبق آن هم عمل کردم. این موضوع بیشتر اعتقاد شخصی من بود و اصلا نمی خواستم واقعا در این وادی باشم. حقیقتا کار در کمیته امداد را که حدود دو سال است، مسئولیت آن را بر عهده دارم برای خودم یک افتخار می دانم و امیدوارم بتوانیم برای جماعت نیازمند کاری کنیم که هم خواسته رهبری و هم هدف انقلاب است، و هم برنامهریزی دولت و مجلس است.
الان هم احساس می کنم اشتباه نکردهام، نه تنها ضرری نکردهام بلکه احساس می کنم که واقعا سود بردم که این کار شرافتمندانه و با ارزش را ادامه می دهم. حالا اینکه کاندیداهای دیگر رویکرد اشتباهی داشتند را قضاوت نمیکنم. بالاخره هر انتخاباتی و کار دموکراسی مثل بازی فوتبال است. بعضا می گویند حتما باید برنده بیاید ولو با ضربات پنالتی، ولو با نظر داور ولو با یک خطایی که حریف انجام می دهد یا خودش خطا می کند. وقتی منطق دموکراسی را پذیرفتیم پای لرزش هم باید بنشینیم که یکی حتما در این عرصه برنده خواهد شد.
ولی اینکه بعد بگوییم رویه اشتباه بوده، تحلیل درستی نیست. چون یک تداوم و حرکت است. همین که تیمی در فوتبال شکست بخورد، به بازسازی خود می پردازد تا دفعه بعد او برنده باشد. همیشه در بازیهای ورزشی دموکراسی همین است. بیشتر باید آداب دموکراسی را خوب یاد بگیریم ولی به نظر می رسد که بعضا بعضی از قواعدش را نمی پذیریم و ضعف نشان می دهیم که درست نیست. ما دیگر منطق انتخابات و دموکراسی را پذیرفته ایم و قانون اساسی هم است واگر این را درست تمرین کنیم خیلی از اشکالاتی که حین یا بعد از انتخابات پیش می آید می تواند حل شود. به نظر می آید و تحلیل من این است که به مرور بهتر می شود.
*1400 که دوباره انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود شما مهندس فتاحی هستید که در کمیته امداد سابقه دارید و بیشتر با این وجهه شناخته می شوید تا کسی که وزیر دولت نهم بوده است که احتمالا در جایی هم به منزله یک امتیاز منفی هم برای شما شاید باشد. آیا با سابقه تان در کمیته امداد در 1400 ممکن است که کاندیدای ریاست جمهوری شوید یا آن موقع هم این ریسک را نمی کنید...
(با خنده) واقعاً الان موقع این سوال است؟ هنوز این آقای روحانی بنده خدا قسم نخورده! آقای روحانی 4 سال آینده رئیس جمهور این مملکت خواهد بود و باید به قولهایی که داده عمل کند. باید توقعاتی که ایجاد شده را جامه عمل بپوشاند. واقعا هم راه سختی در پیش دارد. یعنی اداره کردن این مملکت با این اوضاع واحوال سخت است. هر کس که رئیس جمهور می شد راه سختی در پیش داشت و راه همواری از نظر اقتصادی، مسائل منطقه ای و بین المللی و چالش هایی که هست در پیش نیست. تنها راه هم این است که همه کمک کنند. اعتقادم این است که واقعا باید به آقای دکتر روحانی رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران کمک کرد. شما خواهید دید ما از نظر کمک به آقای روحانی فروگذاری نخواهیم کرد. کمااینکه قبلا هم این رویه ما بوده و آقای روحانی هم ابراز رضایت کرده اند. الان هم همین خواهد بود.
سنگی هم اگر جلوی پا هست وظیفه داریم که آن را برداریم. کسی هم نباید چرخ ماشین را پنچر کند بلکه باید کمک کنیم و حتی اگر همه با هم برای این مملکت هم افزایی کنیم باز کم است. فرض کنید همه گروه ها متحد پشت سر آقای روحانی باشند، آیا ما به همه اهداف می رسیم؟ اگرچه قطعاً به همه اهداف نمیرسیم اما معلوم است که کار راحت تر پیش خواهد رفت. این نگاهی است که من دارم و شما هم همین را دنبال کنید و از الان هم به 1400 فکر نکنید.
*اما با تلاشی که پایداری از 92 برای کاندیداتوری شما دارد و به 96 هم ادامه پیدا کرد به نظر می رسد که تا 1400 این عزم شان برای کاندیدا کردن شما عملی خواهد شد. علاقه ای متفاوت به شما دارند(خنده)
پیش داوری می کنید! دیگران هم به من علاقه دارند.(خنده)
لازم است بگویم من با همه گروههای سیاسی حشر و نشر دارم و اعتقاد دارم از همه ظرفیتهای کشور در حوزه حاکمیت، دولت، مجلس و قوه قضائیه و همچنین از پتانسیلهای مدنی موجود در جامعه و به عبارت بهتر از ظرفیت عظیم مردم عزیز باید برای رفع مشکلات استفاده کرد و بر همین اساس هیچگونه مشی سیاسی را در کارهای کمیته امداد روا نمی دانم.
کمیته امداد باید به فکر خدمتگذاری باشد و باید از حضور و تمسک به جریانهای سیاسی فارغ از هر جناحی پرهیز کند؛ چراکه حضور کمیته امداد در کنش و واکنشهای سیاسی به اعتماد مردمی آسیب میرساند. نکتهای را هم به صراحت عرض میکنم علیرغم ارتباط و دوستی با همه جریانهای سیاسی کشور، بنده شخصا به هیچ جریان سیاسی وابستگی ندارم. معنی این حرف این نیست که فکر و سلیقه سیاسی ندارم، نه؛ بلکه منظورم این است که از قبل از ورود به کمیته امداد در قالب هیچ حزب و دستهای نبودم و الان نیز با توجه به حضورم در مسند خدمتگذاری در کمیته امداد همچنان عدم حضور در احزاب سیاسی و غیرمرتبط با حوزه ماموریتهای کمیته امداد را خلاف مصلحت میدانم.
* در مناظرات انتخاباتی امسال شاهد برخی بی اخلاقی ها از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری بودیم،بخواهیم منصفانه بگوییم هم آقای روحانی حملاتی نسبت به آقای قالیباف داشت و هم آقای قالیباف نسبت به آقای روحانی، میرسلیم و جهانگیری. بر فرض اینکه زمانی تصمیم به ورود به عرصه انتخابات بگیرید،چنین بی اخلاقی هایی باعث ترس شما نمی شود؟ نه اینکه بگویم خدای ناکرده ممکن است موردی وجود داشته باشد اما به هر حال تهمت می زنند. به نظر شما آیا چنین رفتاری ترس ندارد و نباید اصلاح شود؟
حتما باید اصلاح شود. مخصوصا ما که ادعای اخلاق مداری داریم و می گوییم جمهوری اسلامی هست و واژه «اسلامی» را پسوند نظام کرده ایم. حالا دیگران ادعا ندارند و به قول معروف جانماز هم آب نمی کشند. ما که از خدا و پیغمبر، ائمه، شهدا و امام خرج می کنیم چرا بی اخلاقی داریم؟ اینها کسی را بزرگ نمیکند. «إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً». «هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام می گویند.» پیامبر انسان خدایی بود ولی یک عده از روی جهل نمیشناختند و یکی به او ساحر و دیگری شاعر می گفت. پیامبر می گفت که سلام علیکم، چطورید؟ اگر کسی که به ما جسارتی کند حتما پاسخی ندهیم آیا از درون منفجر می شویم؟ آیا باید حتماً جوابی بدهیم؟ یا باید اخلاق را ترویج کنیم و مردم هم اخلاق دارند. یعنی مطمئنم که به مبانی اخلاقی بیشتر اهمیت می دهند.
رسانه ملی و هم کاندیداها و جریانات سیاسی هم نباید مناظرات را به سمتی ببرند که بی اخلاقی بشود. ببینید! نقد کار اشکال ندارد و باید باشد و نباید در کارهای شاخص اقتصادی ملاحظه شود. ولی در مسائل فردی و شخصی خودم هیچ اعتقادی ندارم و به شدت هم پرهیز می کنم و این را جزو مبانی اعتقادی خودم می دانم. نکته مهم دیگر این است که مناظرات یا برنامههای انتخاباتی باید با ارائه برنامه، نقد آن و ترسیم چند سال آینده کشور در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد تا مردم بتوانند از برنامههای ارائه شده و نقدهای مطرح شده شناخت کافی از رئیسجمهور آینده خود داشته باشند، نه اینکه شاهد سیل اتهامات عجیب و غریب کاری، شخصی و خانوادگی باشند. آیا شما فکر میکنید فارغ از هیجانات زودگذر انتخاباتی، بحثهای مطرح شده در مناظرات به نفع نظام و مردم است؟ به نظرم من پاسخ منفی است.