«داوید گالوستیان» پیرمرد کهنه کار باطری ساز، یکی از هموطنان مسیحی است که تجربه سالها حضور در مناطق جنگی را به همراه دارد. وی در گفتوگو با فارس روزهایی از حضورش در جبهه را روایت کرد.
بنده متولد 1317 شهر فریدن اصفهان هستم. تحصیلات خود را تا مقطع ابتدایی در محله جلفای اصفهان گذراندم و پس از پایان تحصیلات ابتدایی به کار باطریسازی پرداختم. پس از 13 ـ 14 سال باطریسازی، به خدمت سربازی در رسته باطریسازی لشکر 9 گرگان رفتم. پس از پایان خدمت سربازی به تهران آمدم و در سال 1343 ازدواج کردم که ماحصل آن دو پسر و یک دختر است.
روز اعزام به جبهه
سال 59 اولین حضورم در جنگ بود. این حضور از طریق ستاد پشتیبانی جنگ انجام میشد و از همه صنفها مثل مکانیک و باطریساز شرکت میکردند؛ ما تعمیرکاران ارامنه با معرفینامه از طرف شورای خلیفهگری به اهواز اعزام شدیم و در یک مرکز مجهز که مربوط به شرکت واحد بود در گروههای کار تعمیر و بازسازی ماشینهای سبک و سنگین را انجام میدادیم.
گروههای فنی و تعمیری، همه از ورزیدهترین تعمیرکاران ارامنه بودند که در گروههای 30 تا 40 نفره در آنجا مستقر میشدند و همه کسانی بودند که در تهران مغازه تعمیرکاری داشتند. روزهای اعزام ما از زیباترین روزهای زندگیم بود و همیشه در ذهنم مانده است.
تبحر ما به حدی بود که هیچ نوع خودرویی در منطقه وجود نداشت که نیاز به تعمیر داشته باشد و ما نتوانیم آن را تعمیر کنیم. مثل انواع خودروهای سواری، نیمه سنگین، سنگین بولدوزر و لودر. در آن زمان بنده ریاست هیئت مدیره باطریسازان تهران را بر عهده داشتم و مدت 25 سال این سمت بر عهدهام بود و در هر مأموریت عدهای از تعمیرکاران زبده ارامنه به مناطق جنوب و شمالغرب اعزام میشدند.
در همان زمانها یکبار مسئول پشتیبانی آمد و گفت: «لودر و بولدزرها پشت خاکریز خط مقدم خراب شده و نیاز به تعمیر دارد». بنده با یکی از همکاران به کمک سیم بکسل و طناب 20 تا 30 لودر را از خط مقدم جابجا کردیم. ما خودروهای نیاز به تعمیر را خیلی زود تحویل دادیم و این برای مسئولین پشتیبانی تعجب برانگیز بود.
ما بسیاری از خوردوهای باری که در خط مقدم مورد استفاده قرار میگرفتند و حالا مستهلک شده بودند، را با جابجا کردن قسمتهای سالم بر روی شاسیهای سالم و جابهجا کردن آن روانه خط مقدم میکردیم و این خدمات ما از گیلانغرب تا اهواز و دزفول ادامه داشت. در هر مأموریت بین یک تا 2 ماه در منطقه بودیم و در بین آن یک هفته به خانه برمیگشتیم.
ما هیچ مبلغی دریافت نمیکردیم و تنها احساس مسئولیت و ادای دین بود که باعث میشد با تمام وجود از تواناییهایمان در جهت دفاع از کشورمان استفاده کنیم. برای حضور ما هیچ اجباری وجود نداشت و همه تعمیرکاران ارامنه داوطلبانه در منطقه حضور پیدا میکردند و احساس با هم بودن و در کنار رزمندگان اسلام بسیار زیبا، دوستانه و آرزویی دیرینه بود و حضور در جبهه از شروع جنگ تا پایان، سند افتخاری برای من به عنوان یک رزمنده مسیحی است و افتخار بزرگی برایم محسوب میشود.