شاهکار پایانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی:
در یکی از نسخههای به اجرا در آمده این نمایش که برداشتی آزاد از «آینههای روبرو» خوانده شده؛ آنچه بیش از سایر بخشهای نمایش بیضایی برجسته شده، همانا تصویری غلوآمیز و تحریفگونه از انقلاب اسلامی است که مانند قصههای ضد انقلاب، سرشار از ثبت خشونتهای کور به نام انقلابیون و ترسیم چهره مظلوم و ستمدیده از ضدانقلابیون است.
سرویس فرهنگی شهدای ایران:دو نمایش براساس متن «آینههای روبرو» نوشته بهرام بیضایی به طور همزمان توسط دو کارگردان مختلف بر صحنه تئاتر رفته و میرود! این متن درباره فواحشی است که بساطشان به همراه دیگر عناصر رژیم فاسد ستم شاهی توسط انقلاب بههم ریخت.
اما بهرام بیضایی که در سال 1359 این نمایش را نوشته، پیش از آنکه فساد و فحشای آنها را نشان دهد، به خشونت انقلاب پرداخته است. طبیعی است بیضایی با توجه به وابستگیهای مادی و معنویاش به رژیم دیکتاتوری پهلوی، (برای مثال حکم محمدرضا پهلوی برای عضویت در هیئت امنای مؤسسات آموزش عالی، همکاری با دفتر فرح پهلوی و حکم وی برای سه سال عضویت هیئت مدیره موزه آبگینهها و سفالینههای ایران، بورسیه فرح دیبا طی سالهای 1353 و 1354 و... ) نتواند انقلاب اسلامی و پاکسازی جامعه از لوث وجود بقایای رژیم پهلوی را بپذیرد. اما اینکه پس از 35 سال در یک زمان، با حمایت و تأیید وزارت ارشاد و مسئولان مربوطهاش دو نسخه از آن نمایش برروی صحنه برود، جای پرسش بسیار دارد.
در یکی از نسخههای به اجرا در آمده این نمایش که برداشتی آزاد از «آینههای روبرو» خوانده شده؛ آنچه بیش از سایر بخشهای نمایش بیضایی برجسته شده، همانا تصویری غلوآمیز و تحریفگونه از انقلاب اسلامی است که مانند قصههای ضد انقلاب، سرشار از ثبت خشونتهای کور به نام انقلابیون و ترسیم چهره مظلوم و ستمدیده از ضدانقلابیون است. همچنانکه اصل نمایش بیضایی نیز علیرغم روایت قصه پرغصه یک فاحشه در گیرودار سیستم ستم شاهی اما خاطرهگویی وی در دوران پیروزی انقلاب را در شرایطی مملو از خوف و خطر نشان میدهد که هر لحظه بیم یورش انقلابیون به پناهگاه محقر خود را دارد! گفتنی است بعد از پیروزی انقلاب هیچگونه تعرضی نسبت به محله بدنام صورت نپذیرفت، بلکه ساماندهی زنان ساکن آن محله و تأمین معاش آنان برای دور ماندن از زندگی آلوده قبلی، از جمله اقدامات نظام اسلامی بوده است.
نسخه دیگر این نمایشنامه به کارگردانی محمد رحمانیان که با نمایشهایی همچون «روز حسین»، «روز ضربت خوردن» و «تمام مادران...» ضمن وهن معصومین (علیهم السلام)، اعتقادات و باورهای دینی مردم را نیز زیر علامت سوال برد؛ با حمایت ویژه مسئولان وزارت ارشاد به روی صحنه رفته است. بدین ترتیب داستان مظلومیت یک فاحشه که هم قربانی رژیم شاه است و هم توسط نظام انقلابی تحت ستم قرار گرفته دغدغه آخرین روزهای وزارت ارشاد دولت یازدهم شده تا با مقایسهای نامربوط تداعیکننده شرایط 40 سال قبل در موقعیت جامعه انقلابی/اسلامی امروز باشد!
به نظر میرسد اینگونه پرداختن به ماجرای فاحشههای 40 -50 سال پیش و درآوردن عشقهای سوخته از ورای فسادشان، آن هم از جانب کارگردانانی بدسابقه و نویسندهای فراری که اخیرا با همکاری برخی ضد انقلابیون خارج کشور و بنیادهای معلومالحال آمریکایی/اسرائیلی، نمایش پردهدرانه «طرب نامه» را در آمریکا به اجرا درآورد، میتواند فهرست فجایع فرهنگی دولت یازدهم را در روزهای پایانی عمر آن تکمیل کند و البته کارنامه سوابق سوء مدیران وزارت ارشاد کابینه یازدهم را نیز پربارتر کند! آیا از نظر جناب وزیر و همکارانشان، به همه موضوعات مهم تاریخ و جامعه ایرانی پرداخته شده، همه زندگینامههای شخصیتها و مفاخر این ملت در طول تاریخ پر فراز و نشیبش، به فیلم و نمایش درآمده، تمامی بزنگاههای تاریخی این مردم را روی پرده و صحنه بردهاند و حالا در ایستگاه آخر نوبت فواحش دوران طاغوت رسیده که به طور همزمان در دو تالار بزرگ شهر با حمایتهای ویژه ماجراهایشان روی صحنه برود!؟
نکته دیگر اینکه نمایش «آینههای روبرو» به جز یک چاپ محدود در سال 1361، هیچگاه (حتی در زمان دولت به اصطلاح اصلاحات) مجوز چاپ و نشر و ساخت فیلم یا اجرای نمایش دریافت نکرد.
اما بهرام بیضایی که در سال 1359 این نمایش را نوشته، پیش از آنکه فساد و فحشای آنها را نشان دهد، به خشونت انقلاب پرداخته است. طبیعی است بیضایی با توجه به وابستگیهای مادی و معنویاش به رژیم دیکتاتوری پهلوی، (برای مثال حکم محمدرضا پهلوی برای عضویت در هیئت امنای مؤسسات آموزش عالی، همکاری با دفتر فرح پهلوی و حکم وی برای سه سال عضویت هیئت مدیره موزه آبگینهها و سفالینههای ایران، بورسیه فرح دیبا طی سالهای 1353 و 1354 و... ) نتواند انقلاب اسلامی و پاکسازی جامعه از لوث وجود بقایای رژیم پهلوی را بپذیرد. اما اینکه پس از 35 سال در یک زمان، با حمایت و تأیید وزارت ارشاد و مسئولان مربوطهاش دو نسخه از آن نمایش برروی صحنه برود، جای پرسش بسیار دارد.
نسخه دیگر این نمایشنامه به کارگردانی محمد رحمانیان که با نمایشهایی همچون «روز حسین»، «روز ضربت خوردن» و «تمام مادران...» ضمن وهن معصومین (علیهم السلام)، اعتقادات و باورهای دینی مردم را نیز زیر علامت سوال برد؛ با حمایت ویژه مسئولان وزارت ارشاد به روی صحنه رفته است. بدین ترتیب داستان مظلومیت یک فاحشه که هم قربانی رژیم شاه است و هم توسط نظام انقلابی تحت ستم قرار گرفته دغدغه آخرین روزهای وزارت ارشاد دولت یازدهم شده تا با مقایسهای نامربوط تداعیکننده شرایط 40 سال قبل در موقعیت جامعه انقلابی/اسلامی امروز باشد!
به نظر میرسد اینگونه پرداختن به ماجرای فاحشههای 40 -50 سال پیش و درآوردن عشقهای سوخته از ورای فسادشان، آن هم از جانب کارگردانانی بدسابقه و نویسندهای فراری که اخیرا با همکاری برخی ضد انقلابیون خارج کشور و بنیادهای معلومالحال آمریکایی/اسرائیلی، نمایش پردهدرانه «طرب نامه» را در آمریکا به اجرا درآورد، میتواند فهرست فجایع فرهنگی دولت یازدهم را در روزهای پایانی عمر آن تکمیل کند و البته کارنامه سوابق سوء مدیران وزارت ارشاد کابینه یازدهم را نیز پربارتر کند! آیا از نظر جناب وزیر و همکارانشان، به همه موضوعات مهم تاریخ و جامعه ایرانی پرداخته شده، همه زندگینامههای شخصیتها و مفاخر این ملت در طول تاریخ پر فراز و نشیبش، به فیلم و نمایش درآمده، تمامی بزنگاههای تاریخی این مردم را روی پرده و صحنه بردهاند و حالا در ایستگاه آخر نوبت فواحش دوران طاغوت رسیده که به طور همزمان در دو تالار بزرگ شهر با حمایتهای ویژه ماجراهایشان روی صحنه برود!؟
نکته دیگر اینکه نمایش «آینههای روبرو» به جز یک چاپ محدود در سال 1361، هیچگاه (حتی در زمان دولت به اصطلاح اصلاحات) مجوز چاپ و نشر و ساخت فیلم یا اجرای نمایش دریافت نکرد.