همزمان با ایام دهۀ کرامت، میلاد حضرت معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر، تازهترین مراسم هیئت شهدای گمنام با شعرخوانی و مداحی حاج میثم مطیعی برگزار شد.
به گزارش شهدای ایران ، ابتدای این مراسم را دکتر میثم مطیعی مانند بسیاری از برنامههای پیشینش، با شعری اجتماعی و متفاوت آغاز کرد. شعری که اینبار در قالب قصیده و توسط حسن صنوبری سروده شده بود و حاوی تذکرات و هشدارهایی درباب جامعه مسلمان و متدین ایرانی بود.
سلوک و مراقبۀ فردی امری است که در اسلام مورد توجه ویژه است و گاهی به بهانۀ اهمیت ابعاد اجتماعی از آن غفلت میشود. شعرخوانی میثم مطیعی با موضوع جشن میلاد حضرت معصومه و روز دختر ناظر به همین بعد مهم اسلامی و اخلاقی بود.
این قصیدۀ انتقادی اجتماعی که با استنادات و ارجاعات فراوان حدیثی و قرآنی همراه بود از دو بخش اصلی تشکیل میشد. در بخش نخست شعر (که به نوعی مقدمه بخش دوم بود)، از اهمیت مراقبه و پرهیزگاری فردی و اجتماعی و توجه به اخلاق، تقوا، نهی از منکر و ریاستیزی و ریازدایی از جامعۀ مذهبی و متدین سخن گفته شد. در این بخش از شعرخوانی مطرح شد که اگر فرد یا گروه متدین بخواهد جامعه خود را به صلاح و سلامت دعوت کند، پرهیزگاری و اصلاح را ابتدا باید از خود شروع کند. همچنین در این بخش از شعر نسبت به سوءاستفاده ابزاری از دین و بدنام کردن چهرۀ جامعۀ مذهبی زیر سایۀ خیانتها و جهالتها تذکراتی مطرح شده بود.
بخش دوم شعر اما خطابی هشدارآمیز و دردلی صمیمانه بود با دختران ایرانی، به ویژه دختران مذهبی. این بخش از شعر که با یادآوری مجاهدتهای پیامبران و الگوهای پاکی و عفاف بانوان در قرآن آغاز شده بود، هشدارهایی را درباب وجهۀ محجبهبودن و به ویژه چادر به سر کردن در جامعه را با یادآوری تقدس و پیشینۀ این نوع از حجاب مطرح میکرد. این شعر همچنین با بیانی هنرمندانه به بایدها و نبایدهای اخلاقیِ چگونگی حضور دختران مذهبی در فضای مجازی پرداخته بود.
نکند مومنان حراج کنند عاقبت آبروی ایمان را
نکند در من و تو میبینند، دیگران چهره مسلمان را
ظاهر ما نه باطنِ دین است، دین رها زین نقاب ننگین است
ایبسا ادعای دینداری که برانگیخت خشم رحمان را
ای بسا عارف شهیر شهر، که ندارد نشان ز معرفتی
ای بسا قاری کتاب الله، که نفهمیده است قرآن را
صدق پیش آر، چون که میدانی «گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی» [1] ، مبر از یاد پند پیران را
اولین درس مصطفی ما را، نه نماز و جهاد، اخلاق است [2]
پیش از دکترای دین باید، طی کنیم اول دبستان را
دین اگر از ریا نپالاییم، نزد خلق و خدای، رسواییم
گرکه عصیان کنند اهل نفاق، اهل ایمان دهند تاوان را [3]
وای اگر پیش از امتحان خدا، نشویم از عیوب خویش جدا
قایقِ موریانهخورده ما، چه کند چاره روز طوفان را
وای اگر از سر دغلکاری، ببریم آبروی دینداری
پر ز دکّان کنیم دنیا را، وز ریا و ریال دکّان را
جای اینقدر ادعای گزاف؛ شیعه واقعی اگر باشیم
پلهپله بریم سوی خدا زمره از خدا گریزان را [4]
ای درختِ بلندِ پاک نظر! دخترِ مومنِ خداباور!
در غرورِ بهار، یادآور، پیشرو فصل برگریزان را
دختر پاکزادِ ایرانی! در دل قصههای قرآنی
دختران شعیب را یادآر [5]، یاد کن یاد، دخت عمران [6] را
تویی از آن گروه یاریگر؟ یا از آنان که دشمنی کردند؟
موسی و عیسی و محمد را، یونس و یوشع و سلیمان را؟
اینزمان لشگرش زیاد شده، دستک و دفترش زیاد شده
نیست اندک، فرشتۀ معصوم! مکن افزون سپاهِ شیطان را
چادرِ فاطمه است این، هشدار، پاسدار جلالتش باشی
هان! مبادا که بازی انگاری پرچم غیرت شهیدان را
خفته در خون و خاک چشمانیست که به ما خیرهماندهاند هنوز
هان! مبادا بریم از خاطر، همت و باکری و چمران را
ایبسا چادری که میپوشد ننگها را و رنگها را نه
ایبسا روسری که میبندد تهمتی تازه دین و ایمان را
آخرین یادگاری زهراست، و لباس فرشتههای خداست
یا مینداز روی سر چادر، یا نگهدار حرمت آن را
نیست در صفحۀ دل عاشق، جز گل روی دوست تصویری
خودنمایی و خودپرستی نیست سالک راه عشق و عرفان را
چه حقیقت چه در مجازی تو، پاکی خویش را نبازی تو
این تو هستی تویی که میسازی چهرۀ دختران ایران را
در جهان مجازی افزونتر آبروی حیا و تقوا باش
ای خوشا آنکه پاس میدارد حرمت خلوت و خیابان را
یادکن در کتاب یوسف را، که به هرخلوتی خدا را دید
اینچنین یاد میکنند به حُسن پاکباز دیار کنعان را
گفتنی است میثم مطیعی پیش از خوانش شعر تاکید کرد این شعر هدیهای است برای دختران ایرانی به ویژه دختران مذهبی.
*مشرق
سلوک و مراقبۀ فردی امری است که در اسلام مورد توجه ویژه است و گاهی به بهانۀ اهمیت ابعاد اجتماعی از آن غفلت میشود. شعرخوانی میثم مطیعی با موضوع جشن میلاد حضرت معصومه و روز دختر ناظر به همین بعد مهم اسلامی و اخلاقی بود.
این قصیدۀ انتقادی اجتماعی که با استنادات و ارجاعات فراوان حدیثی و قرآنی همراه بود از دو بخش اصلی تشکیل میشد. در بخش نخست شعر (که به نوعی مقدمه بخش دوم بود)، از اهمیت مراقبه و پرهیزگاری فردی و اجتماعی و توجه به اخلاق، تقوا، نهی از منکر و ریاستیزی و ریازدایی از جامعۀ مذهبی و متدین سخن گفته شد. در این بخش از شعرخوانی مطرح شد که اگر فرد یا گروه متدین بخواهد جامعه خود را به صلاح و سلامت دعوت کند، پرهیزگاری و اصلاح را ابتدا باید از خود شروع کند. همچنین در این بخش از شعر نسبت به سوءاستفاده ابزاری از دین و بدنام کردن چهرۀ جامعۀ مذهبی زیر سایۀ خیانتها و جهالتها تذکراتی مطرح شده بود.
بخش دوم شعر اما خطابی هشدارآمیز و دردلی صمیمانه بود با دختران ایرانی، به ویژه دختران مذهبی. این بخش از شعر که با یادآوری مجاهدتهای پیامبران و الگوهای پاکی و عفاف بانوان در قرآن آغاز شده بود، هشدارهایی را درباب وجهۀ محجبهبودن و به ویژه چادر به سر کردن در جامعه را با یادآوری تقدس و پیشینۀ این نوع از حجاب مطرح میکرد. این شعر همچنین با بیانی هنرمندانه به بایدها و نبایدهای اخلاقیِ چگونگی حضور دختران مذهبی در فضای مجازی پرداخته بود.
نکند مومنان حراج کنند عاقبت آبروی ایمان را
نکند در من و تو میبینند، دیگران چهره مسلمان را
ظاهر ما نه باطنِ دین است، دین رها زین نقاب ننگین است
ایبسا ادعای دینداری که برانگیخت خشم رحمان را
ای بسا عارف شهیر شهر، که ندارد نشان ز معرفتی
ای بسا قاری کتاب الله، که نفهمیده است قرآن را
صدق پیش آر، چون که میدانی «گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی» [1] ، مبر از یاد پند پیران را
اولین درس مصطفی ما را، نه نماز و جهاد، اخلاق است [2]
پیش از دکترای دین باید، طی کنیم اول دبستان را
دین اگر از ریا نپالاییم، نزد خلق و خدای، رسواییم
گرکه عصیان کنند اهل نفاق، اهل ایمان دهند تاوان را [3]
وای اگر پیش از امتحان خدا، نشویم از عیوب خویش جدا
قایقِ موریانهخورده ما، چه کند چاره روز طوفان را
وای اگر از سر دغلکاری، ببریم آبروی دینداری
پر ز دکّان کنیم دنیا را، وز ریا و ریال دکّان را
جای اینقدر ادعای گزاف؛ شیعه واقعی اگر باشیم
پلهپله بریم سوی خدا زمره از خدا گریزان را [4]
ای درختِ بلندِ پاک نظر! دخترِ مومنِ خداباور!
در غرورِ بهار، یادآور، پیشرو فصل برگریزان را
دختر پاکزادِ ایرانی! در دل قصههای قرآنی
دختران شعیب را یادآر [5]، یاد کن یاد، دخت عمران [6] را
تویی از آن گروه یاریگر؟ یا از آنان که دشمنی کردند؟
موسی و عیسی و محمد را، یونس و یوشع و سلیمان را؟
اینزمان لشگرش زیاد شده، دستک و دفترش زیاد شده
نیست اندک، فرشتۀ معصوم! مکن افزون سپاهِ شیطان را
چادرِ فاطمه است این، هشدار، پاسدار جلالتش باشی
هان! مبادا که بازی انگاری پرچم غیرت شهیدان را
خفته در خون و خاک چشمانیست که به ما خیرهماندهاند هنوز
هان! مبادا بریم از خاطر، همت و باکری و چمران را
ایبسا چادری که میپوشد ننگها را و رنگها را نه
ایبسا روسری که میبندد تهمتی تازه دین و ایمان را
آخرین یادگاری زهراست، و لباس فرشتههای خداست
یا مینداز روی سر چادر، یا نگهدار حرمت آن را
نیست در صفحۀ دل عاشق، جز گل روی دوست تصویری
خودنمایی و خودپرستی نیست سالک راه عشق و عرفان را
چه حقیقت چه در مجازی تو، پاکی خویش را نبازی تو
این تو هستی تویی که میسازی چهرۀ دختران ایران را
در جهان مجازی افزونتر آبروی حیا و تقوا باش
ای خوشا آنکه پاس میدارد حرمت خلوت و خیابان را
یادکن در کتاب یوسف را، که به هرخلوتی خدا را دید
اینچنین یاد میکنند به حُسن پاکباز دیار کنعان را
گفتنی است میثم مطیعی پیش از خوانش شعر تاکید کرد این شعر هدیهای است برای دختران ایرانی به ویژه دختران مذهبی.
*مشرق