نخستین وزیر سپاه گفت: امام انقلاب کرد تا اسلام برقرار شود نه یک سیستم کمونیستی. منافقین اصلا از قماش انقلاب نبودند اگر دستگیرشده هایشان اعدام نمی شدند بیم این می رفت که انقلاب را منحرف کنند.
به گزارش شهدای ایران ، محسن رفیقدوست در گفتگو با مهر، در خصوص ترورهای مسلحانه منافقین گفت: حرکت هایی که توسط این گروهک ها از ابتدا شروع شده بود به نام مردم بود اما هدفش حکومت خودشان بودانقلاب پیروز شد و درهای زندان باز شد و همه آزاد شدند، چند روز بعد از انقلاب کمیته ها تشکیل شد و درست ۱۷ روز بعد از پیروزی انقلاب، سپاه تشکیل شد. برخی تصور می کنند دوم اردیبهشت سپاه تشکیل شده اما سپاه ۹ اسفند ۵۷ تشکیل شد. خاطرم هست از کمیته سعدآباد به من اطلاع دادند دو نفر را با یک کامیون اسلحه گرفتیم که اعلام کردند از سازمان مجاهدین خلق هستند. من به سرعت رفتم و موضوع را بررسی کردم هر دوی آنها به سزای کارشان رسیدند اما منظورم از گفتن این مسئله این است که منافقین از همان زمان مشغول به جمع کردن اسلحه بودند.
وی افزود: تا قبل از ۳۰ خرداد سال ۶۰، صدها بار مخفیگاه منافقین را متلاشی کردیم و از آنها اسلحه فراوان کشف شد. اگر قرار بود این گروهک ها به فاز غیر نظامی مشغول باشند برای چه از سال ۵۷ مشغول جمع آوری اسلحه بودند؟ اینها از همان اول به فکر حکومت بودند نه آزادی مردم. نمی خواستند مردم را به حکومت برسانند. امام هم ا ین مسئله را خیلی زود تشخیص داد و آنها را غیرقانونی اعلام کرد. همین باعث شد که به طور علنی وارد فاز نظامی شوند.
رفیقدوست در باره حادثه هفتم تیر اظهار داشت: روز بعد از واقعه هفتم تیر به جماران رفتم، مرحوم ربانی املشی را دیدم که به شدت گریه می کرد از او سوال کردم تو چرا این همه گریه می کنی گفت مرحوم بهشتی «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» گفتم این جمله را درباره امیرالمومنین در مسجد کوفه می گویند گفت درست است بهشتی هم در حزب جمهوری که خودش گفته بود اینجا معبد من است به خاطر عدلش کشته شد. گفتم چطور؟ گفت قرار بود ما با هم برویم به جلسه حزب اما قبل از رفتن به دفتر حزب گفت شنیده ام به بچه های ما در زندان اوین سخت می گیرند تو به جای اینکه به محل حزب بیایی به اوین برو و ببین وضعیت آنها چگونه است.
وی گفت: کسانی که امروز مطرح می کنند که برخورد در آن دوره لازم نبود، کسانی هستند که نه منافقین را می شناسند و نه امروز بر مبنای صحیح فکر می کنندمن در کتاب خاطراتم نوشته ام که ما در زندان با اینها کتک کاری و حشر و نشر کرده بودیم، ماهیت اینها برای ما روشن شده بود وقتی سپاه را تشکیل دادیم یک روز مقام معظم رهبری که آن زمان هنوز نماینده امام در وزارت دفاع بودند من و محسن رضایی را منزل خود دعوت کردند تا بین ما و سازمان مجاهدین التیام برقرار کنند. من که رفتم دیدم از سمت مجاهدین هم محسن رضایی، برادر رضایی های معروف به سازمان آمده بود.با آقا بحث کردم و متقاعدشان کردم که این کار را نکنید، اینها دنبال منافع خودشان هستند. در کل رأفت مسئولین ما نسبت به آنها و تلاش برای جذب شان وجود داشت.
وی افزود: آقای لاجوردی وقتی در دادستانی بود از خود من بارها خواسته بود که بعد از تمام شدن کارم در سپاه به زندان رفته و با منافقین صحبت کنم شاید در آنها اثر کند. شهید لاجوردی این هنر را داشت که گروهک فرقان را که یک گروه منحرف بود مثل منافقین، اما مثل آنها در عقیده خود ریشه دار نبودند، اکثرشان را اصلاح کند. من خودم چندین بار لاجوردی را با اعضای گروه فرقان که توبه کرده بودند در جبهه دیدم، جنگیدند و شهید شدند. منافقین برعکس اینها عامل عراق و ستون پنجم بودند.
رفیقدوست در باره جاسوسی منافقین برای رژیم صدام گفت:در تاریخچه سازمان هایی مانند منافقین که با ملت هایشان در افتاده اند ندیده ام که بدتر از این گروهک وجود داشته باشد، که این چنین خود را پست کنند و علیه ملتشان عمل کرده تا اطلاعات آنها را در اختیار دشمن قرار دهند. ممکن است مخالفت هایی داشته باشند اما وقتی پای ملتشان به میان می آید حداقل بی تفاوت می شدند اما منافقین بدترین خیانت ها را در زمان جنگ انجام دادند و اوج ذلت آنها در عملیات مرصاد بود که با تصور واهی حمله کردند اما وقتی برای بازدید رفتم، کشته شده سران منافقین را در گوشه و کنار جاده دیدم.
وی در ارتباط با ورود ایران به صنعت ساخت موشک نیز اظهار داشت:خاطرم هست یک سفر به هلند رفته بودم یک ایرانی ساکن هلند آمد و گفت پولی به من بده تا به تو مدرک نشان دهم، صد دلار از من گرفت و یک نقشه ای را به من داد. آن نقشه، نقشه منطقه خاورمیانه بود. یک طرف آن اسرائیل و یک طرف دیگر آن ایران بود که روی نقشه عکس فلشی را کشیده بود که نشان می داد موشک از تلاویو شلیک شده و شعاع آن تا روی دماوند را می پوشاند، زیر آن هم نوشته بود که اسرائیل موشکی ساخته که می تواند از تلاویو، تهران را بزند.
من آن نقشه را به حسن تهرانی مقدم دادم و گفتم باید موشکی بسازیم که از تهران تلآویو را بزند. مطمئن بودم این کار انجام می شود. خدا را شکر می کنم که بانی صنعت دفاعی شدم که در زمان خودم، آنقدر توفیقات بزرگ نداشت اما دو سال پیش وقتی برای بازدید صنایع دفاعی کشور رفتم دیدم همه همدوره ای های من که امروز مثل من پیر شده اند رئیس گروه تحقیقاتی هستند و همه چیزهایی که در ذهنمان بود را پیاده می کنند. ما همان موقع گفتیم هواپیما و زیردریایی می سازیم، دوربین دید در شب می سازیم و هر چیزی را که جنگ لازم دارد را خودمان می سازیم. من معتقد بودم که این شدنی است و من از ساخته شدن اینها تعجب نکردم. هوشی که در همکارانم سراغ داشتم با آنچه انجام شد مطابقت دارد.
وقتی شنیدم که از منطقه غرب کشور، پایگاه داعش در دیرالزور مورد هدف قرار گرفته است آنچنان به حالت وجد درآمدم که حد ندارد، در زمان جنگ وقتی شلیک می کردیم ۵۰۰ متر این طرف و آن طرف هدف خوردن، طبیعی بود اما کار خدا در جنگ ۸ ساله ما این بود که تمام شلیک های ما به هدف می خورد. کار خدا بود که شلیک به پالایشگاه کرکوک و شلیک به باشگاه افسران بعثی درست به هدف بخورد.
وی افزود: تا قبل از ۳۰ خرداد سال ۶۰، صدها بار مخفیگاه منافقین را متلاشی کردیم و از آنها اسلحه فراوان کشف شد. اگر قرار بود این گروهک ها به فاز غیر نظامی مشغول باشند برای چه از سال ۵۷ مشغول جمع آوری اسلحه بودند؟ اینها از همان اول به فکر حکومت بودند نه آزادی مردم. نمی خواستند مردم را به حکومت برسانند. امام هم ا ین مسئله را خیلی زود تشخیص داد و آنها را غیرقانونی اعلام کرد. همین باعث شد که به طور علنی وارد فاز نظامی شوند.
رفیقدوست در باره حادثه هفتم تیر اظهار داشت: روز بعد از واقعه هفتم تیر به جماران رفتم، مرحوم ربانی املشی را دیدم که به شدت گریه می کرد از او سوال کردم تو چرا این همه گریه می کنی گفت مرحوم بهشتی «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» گفتم این جمله را درباره امیرالمومنین در مسجد کوفه می گویند گفت درست است بهشتی هم در حزب جمهوری که خودش گفته بود اینجا معبد من است به خاطر عدلش کشته شد. گفتم چطور؟ گفت قرار بود ما با هم برویم به جلسه حزب اما قبل از رفتن به دفتر حزب گفت شنیده ام به بچه های ما در زندان اوین سخت می گیرند تو به جای اینکه به محل حزب بیایی به اوین برو و ببین وضعیت آنها چگونه است.
وی گفت: کسانی که امروز مطرح می کنند که برخورد در آن دوره لازم نبود، کسانی هستند که نه منافقین را می شناسند و نه امروز بر مبنای صحیح فکر می کنندمن در کتاب خاطراتم نوشته ام که ما در زندان با اینها کتک کاری و حشر و نشر کرده بودیم، ماهیت اینها برای ما روشن شده بود وقتی سپاه را تشکیل دادیم یک روز مقام معظم رهبری که آن زمان هنوز نماینده امام در وزارت دفاع بودند من و محسن رضایی را منزل خود دعوت کردند تا بین ما و سازمان مجاهدین التیام برقرار کنند. من که رفتم دیدم از سمت مجاهدین هم محسن رضایی، برادر رضایی های معروف به سازمان آمده بود.با آقا بحث کردم و متقاعدشان کردم که این کار را نکنید، اینها دنبال منافع خودشان هستند. در کل رأفت مسئولین ما نسبت به آنها و تلاش برای جذب شان وجود داشت.
وی افزود: آقای لاجوردی وقتی در دادستانی بود از خود من بارها خواسته بود که بعد از تمام شدن کارم در سپاه به زندان رفته و با منافقین صحبت کنم شاید در آنها اثر کند. شهید لاجوردی این هنر را داشت که گروهک فرقان را که یک گروه منحرف بود مثل منافقین، اما مثل آنها در عقیده خود ریشه دار نبودند، اکثرشان را اصلاح کند. من خودم چندین بار لاجوردی را با اعضای گروه فرقان که توبه کرده بودند در جبهه دیدم، جنگیدند و شهید شدند. منافقین برعکس اینها عامل عراق و ستون پنجم بودند.
رفیقدوست در باره جاسوسی منافقین برای رژیم صدام گفت:در تاریخچه سازمان هایی مانند منافقین که با ملت هایشان در افتاده اند ندیده ام که بدتر از این گروهک وجود داشته باشد، که این چنین خود را پست کنند و علیه ملتشان عمل کرده تا اطلاعات آنها را در اختیار دشمن قرار دهند. ممکن است مخالفت هایی داشته باشند اما وقتی پای ملتشان به میان می آید حداقل بی تفاوت می شدند اما منافقین بدترین خیانت ها را در زمان جنگ انجام دادند و اوج ذلت آنها در عملیات مرصاد بود که با تصور واهی حمله کردند اما وقتی برای بازدید رفتم، کشته شده سران منافقین را در گوشه و کنار جاده دیدم.
وی در ارتباط با ورود ایران به صنعت ساخت موشک نیز اظهار داشت:خاطرم هست یک سفر به هلند رفته بودم یک ایرانی ساکن هلند آمد و گفت پولی به من بده تا به تو مدرک نشان دهم، صد دلار از من گرفت و یک نقشه ای را به من داد. آن نقشه، نقشه منطقه خاورمیانه بود. یک طرف آن اسرائیل و یک طرف دیگر آن ایران بود که روی نقشه عکس فلشی را کشیده بود که نشان می داد موشک از تلاویو شلیک شده و شعاع آن تا روی دماوند را می پوشاند، زیر آن هم نوشته بود که اسرائیل موشکی ساخته که می تواند از تلاویو، تهران را بزند.
من آن نقشه را به حسن تهرانی مقدم دادم و گفتم باید موشکی بسازیم که از تهران تلآویو را بزند. مطمئن بودم این کار انجام می شود. خدا را شکر می کنم که بانی صنعت دفاعی شدم که در زمان خودم، آنقدر توفیقات بزرگ نداشت اما دو سال پیش وقتی برای بازدید صنایع دفاعی کشور رفتم دیدم همه همدوره ای های من که امروز مثل من پیر شده اند رئیس گروه تحقیقاتی هستند و همه چیزهایی که در ذهنمان بود را پیاده می کنند. ما همان موقع گفتیم هواپیما و زیردریایی می سازیم، دوربین دید در شب می سازیم و هر چیزی را که جنگ لازم دارد را خودمان می سازیم. من معتقد بودم که این شدنی است و من از ساخته شدن اینها تعجب نکردم. هوشی که در همکارانم سراغ داشتم با آنچه انجام شد مطابقت دارد.
وقتی شنیدم که از منطقه غرب کشور، پایگاه داعش در دیرالزور مورد هدف قرار گرفته است آنچنان به حالت وجد درآمدم که حد ندارد، در زمان جنگ وقتی شلیک می کردیم ۵۰۰ متر این طرف و آن طرف هدف خوردن، طبیعی بود اما کار خدا در جنگ ۸ ساله ما این بود که تمام شلیک های ما به هدف می خورد. کار خدا بود که شلیک به پالایشگاه کرکوک و شلیک به باشگاه افسران بعثی درست به هدف بخورد.