روح الله سهرابی کارگردان سینما و تلویزیون دلنوشته ای را در رسای شهید بهرام مهرداد کهروز گذشته در سوریه به شهادت رسید به نگارش درآورد.
شهدای ایران: روح الله سهرابی کارگردان سینما و تلویزیون دلنوشته ای را در رسای شهید بهرام مهرداد کهروز گذشته در سوریه به شهادت رسید به نگارش درآورد.
متن روح الله سهرابی به شرح ذیل است:
باور نمی کنم رفتنت را برادر!
چگونه با تو وداع کنیم!؟
مگر خاطره حماسه ات می گذارد!؟
تو در یادها جاودان خواهی ماند
از آن روی که دنیا هرگز تو را تشنه خود نساخت
خبر حماسه بزرگ حضور تو و همرزمانت دیریست که در این وطن بیداد می کند
شیون قلم از ناتوانی در بیان راز شهادتتان جگرخراش می شود و قاب حقیر عکاسان تحمل انعکاس این حجم از ایثار و رشادت را ندارد
ای کاش روئین تن بودی مرد
ای کاش روئین تن بودی برادر
تمام بستان های ایران برای جای خالی ات کفایت نمی کند
بی نظیر بودی مرد
بی نظیر بودی برادر
تو نماینده اقتدار یک کشوری
خموش می گریم ... خموش به حال خویشتن که هرگز تو را نشناختم ...
ای دل و جان باخته، برای شوریده دلان دعا کن
ای سرباز رشید، برای واماندگان از سفر دعا کن
از من نپرسید از که می نویسم
که امروز "بهرام مهرداد" را همه ایران شناخت
و من مات و مبهوت خبر شهادتش، روز را به شب رساندم
به شبی ملتهب و طولانی که انتظارمان را کوتاه نمی کند ...
بیادم هست که همواره پخته بودی و دستگیر ...
بدون حضور و حمایت پررنگ تو بسیاری چون من در عنفوان جوانی بی رنگ می ماندیم ...
خوشبحال تو که صاحب آخرین رنگ دنیا شدی....رنگ سرخ شهادت
چه برازنده رفتی مرد
چه باشکوه پرکشیدی برادر
اینک من مانده ام و تصویری محو از طنازی های صمیمانه ات ...
و عکس هایی از تو که ما را به سرزمین باورهایت می برد ...
چه مهری از تو بر دل داشتیم مرد،
چه داغی از تو بر دل نشست برادر!
متن روح الله سهرابی به شرح ذیل است:
باور نمی کنم رفتنت را برادر!
چگونه با تو وداع کنیم!؟
مگر خاطره حماسه ات می گذارد!؟
تو در یادها جاودان خواهی ماند
از آن روی که دنیا هرگز تو را تشنه خود نساخت
خبر حماسه بزرگ حضور تو و همرزمانت دیریست که در این وطن بیداد می کند
شیون قلم از ناتوانی در بیان راز شهادتتان جگرخراش می شود و قاب حقیر عکاسان تحمل انعکاس این حجم از ایثار و رشادت را ندارد
ای کاش روئین تن بودی مرد
ای کاش روئین تن بودی برادر
تمام بستان های ایران برای جای خالی ات کفایت نمی کند
بی نظیر بودی مرد
بی نظیر بودی برادر
تو نماینده اقتدار یک کشوری
خموش می گریم ... خموش به حال خویشتن که هرگز تو را نشناختم ...
ای دل و جان باخته، برای شوریده دلان دعا کن
ای سرباز رشید، برای واماندگان از سفر دعا کن
از من نپرسید از که می نویسم
که امروز "بهرام مهرداد" را همه ایران شناخت
و من مات و مبهوت خبر شهادتش، روز را به شب رساندم
به شبی ملتهب و طولانی که انتظارمان را کوتاه نمی کند ...
بیادم هست که همواره پخته بودی و دستگیر ...
بدون حضور و حمایت پررنگ تو بسیاری چون من در عنفوان جوانی بی رنگ می ماندیم ...
خوشبحال تو که صاحب آخرین رنگ دنیا شدی....رنگ سرخ شهادت
چه برازنده رفتی مرد
چه باشکوه پرکشیدی برادر
اینک من مانده ام و تصویری محو از طنازی های صمیمانه ات ...
و عکس هایی از تو که ما را به سرزمین باورهایت می برد ...
چه مهری از تو بر دل داشتیم مرد،
چه داغی از تو بر دل نشست برادر!