شهید مطهری: در زمان ما نیز استعمار هرجا که پا میگذارد، تکیه روی همان موضوعی میکند که قرآن دربارهاش هشدار داده است؛ یعنی می کوشد تا دلها را فاسد کند.
شهدای ایران:مسلمانان در سال( 714 میلادی، 92 قمری ) اندلس یا شبه جزیره ایبریا که منطقهای بود شامل کشورهای بزرگ اروپایی همچون پرتغال و اسپانیا به دست مسلمانان فتح شد اما دیری نپایید که این منطقه از دست مسلمان بیرون آمد. امروز 21 شوال مطابق با روز فتح اندلس به دست مسلمانان است. فتح اندلس و از دست رفتن آن برای کشورهای اسلامی درسهای فروانی دارد که به همین مناسبت به بخشی از عبرتهای آن میپردازیم.
شهید مطهری در این رابطه با بیان اینکه تاریخ بشر نشان میدهد که هرگاه قدرتهای حاکم می خواهند جامعه ای را تحت سلطهی خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش میکنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوترانی را برای مردم زیاد میکنند و آنها را به شهوترانی ترغیب میکنند نمونهی عبرت انگیزی از این شیوهی کثیف را فاجعهی اندلس معرفی میکند که مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند. تا آنجا که توانستند وسائل لهو و لعب و شهوترانی را به سهولت در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و به این ترتیب توانستند عزم و اراده و نیرو و شجاعت و ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند و آنها را به آدمهایی زبون و ضعیف و شهوتران و شرابخواره و زنباره مبدل کنند و پر واضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست.
وی با بیان اینکه مسیحیان به انتقام حکومت 300- 400 سالهی مسلمانان آنچنان انتقامی از آنان گرفتند که تاریخ نیز از بازگوکردن آن جنایات شرمسار است بیان میدارد:همان مسیحیانی که برحسب تعلیمات حضرت مسیح موظفند وقتی سیلی به سمت راست صورتشان میخورد سمت چپ صورت خود را پیش بیاورند، در اندلس دریای خون از کشتگان مسلمان به راه انداختند و روی چنگیز را سفید کردند. البته شکست مسلمانان نتیجهی دون همتی و فساد روح خود آنان بود و مکافات عمل نکردن به قرآن و دستورات آن.
شهید مطهری با اشاره به اینکه در زمان ما نیز استعمار هرجا که پا میگذارد، تکیه روی همان موضوعی میکند که قرآن دربارهاش هشدار داده است؛ یعنی می کوشد تا دلها را فاسد کند بیان میدارد: دل که فاسد شد، دیگر نه تنها از عقل کاری نمیآید، بلکه خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان میشود. این است که می بینیم استعمارگران و استثمارکنندگان انسان از باز کردن مدرسه و دانشگاه بیم ندارند و حتی خود در تأسیس آن اقدام میکنند، اما از سوی دیگر با تمام قوا میکوشند تا قلب و روح دانشجو و دانش آموز را فاسد و تباه کنند. آنها از این حقیقت به خوبی آگاهند که قلب و روح مریض و بیمار هیچ کاری نمی تواند صورت دهد و به هر پستی و بهره کشی و استثمار تن میدهد.
وی به نقل داستانی از کتاب های سیره معصومین میپردازد: روزی مردی به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد سؤالی دارم. پیامبر فرمودند: آیا می خواهی پاسخت را بشنوی؟ عرض کرد بفرمایید. پیامبر فرمود: آمده ای از من معنای برّ و نیکی، و اثم و زشتی را سؤال کنی؟ جواب داد آری سؤال من همین است. پیامبر سه انگشت خود را جمع کرد و آرام بر سینه ی مرد زد و فرمود: این فتوا را از قلبت بپرس و بعد اضافه کرد: این دل انسان طوری ساخته شده است که پیوندی دارد با نیکیها؛ با نیکیها آرام میگیرد ولی بدیها و زشتیها آن را مضطرب و ناراحت میکند. درست همان گونه که بدن انسان اگر چیزی که با آن تجانس ندارد واردش شود نظم آن را بهم می زند و کار ارگانهای مختلف آن را مختل می سازد، روح انسان نیز به واسطه ی اعمال ناشایست دچار اختلال و ناراحتی می شود. آنچه که در میان ما «عذاب وجدان» نامیده می شود ناشی از همین عدم تجانس روح است با زشتکاری و تباهی؛«اِسْتَفْتِ قَلْبَکَ وَ اِنْ اَفْتاکَ الْمُفتونَ». نظر واقع بینانه را از قلبت بپرس اگرچه صاحبنظران به خلافش نظر بدهند.
بنابراین اولین کار برای تسخییر یک کشور تسخییر فرهنگی آن کشور است و فتح قلب آنهاست. یکی از مهمترین وسلیههایی که تمدن غربی از آن برای پیشبرد اهداف خود سرمایه گذاری کرده است، بهرهبرداری از رواج فساد اخلاقی است که فرهنگ خود را به وسیله آن غلبه کند و به این صورت افراد داخل کشور را دلباخته خود کند که در این صورت نیازی به فتح نظامی نیز نخواهد بود چرا که وقتی فرد ایمانش از دست رفت نسبت به جامعه خود بیتفاوت خواهد شد.
از پیامبر «صلی الله علیه و آله» درباره ی معنای ایمان میپرسند. پیامبر می فرماید: آن که هرگاه کار زشتی انجام می دهد دچار ناراحتی و پشیمانی می شود و هرگاه کار شایسته ای انجام می دهد خوشحال و شاد می گردد، او از ایمان بهره مند است.
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کنند که فرمود: مؤمن وقتی از گرفتاری تعلق به دنیا آزاد شدحلاوت دوستی خدا را در قلب خود احساس می کند و در این هنگام گویی دیگر زمین برایش کوچک می شود و با تمام وجود می خواهد که از این عالم ماده رها شود و بیرون برود. و این واقعیتی است که اولیاءاللّه و مردان خدا با زندگی خود درستی آن را به اثبات رسانده اند.
* «مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص 75 الی 78»
*تسنیم
شهید مطهری در این رابطه با بیان اینکه تاریخ بشر نشان میدهد که هرگاه قدرتهای حاکم می خواهند جامعه ای را تحت سلطهی خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش میکنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوترانی را برای مردم زیاد میکنند و آنها را به شهوترانی ترغیب میکنند نمونهی عبرت انگیزی از این شیوهی کثیف را فاجعهی اندلس معرفی میکند که مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند. تا آنجا که توانستند وسائل لهو و لعب و شهوترانی را به سهولت در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و به این ترتیب توانستند عزم و اراده و نیرو و شجاعت و ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند و آنها را به آدمهایی زبون و ضعیف و شهوتران و شرابخواره و زنباره مبدل کنند و پر واضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست.
وی با بیان اینکه مسیحیان به انتقام حکومت 300- 400 سالهی مسلمانان آنچنان انتقامی از آنان گرفتند که تاریخ نیز از بازگوکردن آن جنایات شرمسار است بیان میدارد:همان مسیحیانی که برحسب تعلیمات حضرت مسیح موظفند وقتی سیلی به سمت راست صورتشان میخورد سمت چپ صورت خود را پیش بیاورند، در اندلس دریای خون از کشتگان مسلمان به راه انداختند و روی چنگیز را سفید کردند. البته شکست مسلمانان نتیجهی دون همتی و فساد روح خود آنان بود و مکافات عمل نکردن به قرآن و دستورات آن.
شهید مطهری با اشاره به اینکه در زمان ما نیز استعمار هرجا که پا میگذارد، تکیه روی همان موضوعی میکند که قرآن دربارهاش هشدار داده است؛ یعنی می کوشد تا دلها را فاسد کند بیان میدارد: دل که فاسد شد، دیگر نه تنها از عقل کاری نمیآید، بلکه خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان میشود. این است که می بینیم استعمارگران و استثمارکنندگان انسان از باز کردن مدرسه و دانشگاه بیم ندارند و حتی خود در تأسیس آن اقدام میکنند، اما از سوی دیگر با تمام قوا میکوشند تا قلب و روح دانشجو و دانش آموز را فاسد و تباه کنند. آنها از این حقیقت به خوبی آگاهند که قلب و روح مریض و بیمار هیچ کاری نمی تواند صورت دهد و به هر پستی و بهره کشی و استثمار تن میدهد.
وی به نقل داستانی از کتاب های سیره معصومین میپردازد: روزی مردی به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد سؤالی دارم. پیامبر فرمودند: آیا می خواهی پاسخت را بشنوی؟ عرض کرد بفرمایید. پیامبر فرمود: آمده ای از من معنای برّ و نیکی، و اثم و زشتی را سؤال کنی؟ جواب داد آری سؤال من همین است. پیامبر سه انگشت خود را جمع کرد و آرام بر سینه ی مرد زد و فرمود: این فتوا را از قلبت بپرس و بعد اضافه کرد: این دل انسان طوری ساخته شده است که پیوندی دارد با نیکیها؛ با نیکیها آرام میگیرد ولی بدیها و زشتیها آن را مضطرب و ناراحت میکند. درست همان گونه که بدن انسان اگر چیزی که با آن تجانس ندارد واردش شود نظم آن را بهم می زند و کار ارگانهای مختلف آن را مختل می سازد، روح انسان نیز به واسطه ی اعمال ناشایست دچار اختلال و ناراحتی می شود. آنچه که در میان ما «عذاب وجدان» نامیده می شود ناشی از همین عدم تجانس روح است با زشتکاری و تباهی؛«اِسْتَفْتِ قَلْبَکَ وَ اِنْ اَفْتاکَ الْمُفتونَ». نظر واقع بینانه را از قلبت بپرس اگرچه صاحبنظران به خلافش نظر بدهند.
بنابراین اولین کار برای تسخییر یک کشور تسخییر فرهنگی آن کشور است و فتح قلب آنهاست. یکی از مهمترین وسلیههایی که تمدن غربی از آن برای پیشبرد اهداف خود سرمایه گذاری کرده است، بهرهبرداری از رواج فساد اخلاقی است که فرهنگ خود را به وسیله آن غلبه کند و به این صورت افراد داخل کشور را دلباخته خود کند که در این صورت نیازی به فتح نظامی نیز نخواهد بود چرا که وقتی فرد ایمانش از دست رفت نسبت به جامعه خود بیتفاوت خواهد شد.
از پیامبر «صلی الله علیه و آله» درباره ی معنای ایمان میپرسند. پیامبر می فرماید: آن که هرگاه کار زشتی انجام می دهد دچار ناراحتی و پشیمانی می شود و هرگاه کار شایسته ای انجام می دهد خوشحال و شاد می گردد، او از ایمان بهره مند است.
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کنند که فرمود: مؤمن وقتی از گرفتاری تعلق به دنیا آزاد شدحلاوت دوستی خدا را در قلب خود احساس می کند و در این هنگام گویی دیگر زمین برایش کوچک می شود و با تمام وجود می خواهد که از این عالم ماده رها شود و بیرون برود. و این واقعیتی است که اولیاءاللّه و مردان خدا با زندگی خود درستی آن را به اثبات رسانده اند.
* «مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص 75 الی 78»
*تسنیم