بیبی سی، بوق تبلیغاتی دولت لندن در یک اقدام ناشیانه و مضحک تلاش کرد با تحریف واقعیتهای عینی و ملموس تاریخ معاصر انقلاب اسلامی به بازنویسی تاریخ به دلخواه خود و با اهداف استعماری بپردازد.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: بیبی سی، بوق تبلیغاتی دولت لندن در یک اقدام ناشیانه و مضحک تلاش کرد با تحریف واقعیتهای عینی و ملموس تاریخ معاصر انقلاب اسلامی به بازنویسی تاریخ به دلخواه خود و با اهداف استعماری بپردازد.
بیبی سی در این به اصطلاح میزگرد به بهانه فیلمهای روایتگر تاریخ دوران اولیه انقلاب به طرز ناشیانهای به تحریف تاریخ پرداخت تا با جانبداری از گروهکهای محارب و جنایتکار تروریستی، آنها را مظلوم و بیگناه جلوه دهد! این میزگرد با حضور یکی از سرکردگان گروهک موسوم به چریکهای فدائی خلق و یک عنصر موسوم به ملی – مذهبی سعی شد مسئولیت فجایع تروریستی اوائل انقلاب را متوجه مسئولین نظام کند و چنین وانمود سازد که گویا مسئولین خواستار بهانه جوئی به هر قیمت ممکن برای توجیه مقابله گروهکها بودند. سرکرده این گروهک حتی پا را فراتر گذاشته و مدعی شد گویا به سوی محل تجمع فدائیان خلق نارنجکی پرتاب شده که آنها را تحریک به واکنش کند ولی آنها صبر و متانت در پیش گرفتند!
تقریباً بدون استثنا تمامی ادعاهای مطروحه با همین هدف تکرار شد و سعی بر این بود که حداقل برای نسل جدید و مردمی که احیاناً در آن روزها در جریان مستقیم حوادث نبوده اند، سرپوشی بر خیانتهای آشکار و مستمر گروهکهای محارب کمونیستی بگذارند و به هر قیمت ممکن «مظلوم نمائی» کنند.
در این میزگرد کوچکترین اشارهای به کارنامه سیاه و غیرقابل دفاع گروهکهای محارب نشد و کمترین سخنی درباره غارت پادگانهای نظامی، مسلح کردن اعضای گروهکهای تروریستی، آتش زدن خرمنها، سرمایهگذاری سازمان یافته و خائنانه بر روی گسلهای قومی – مذهبی، تبدیل دانشگاهها به اتاقهای جنگ برای عضوگیری در جهت ایجاد کانون بحران در کردستان، گنبد و بلوچستان و... مطرح نگردید. بلکه به عکس، بوق تبلیغاتی استعمار انگلیس تلاش کرد چنین وانمود سازد که گویا گروهکهای محارب مظلوم بودهاند و مسئولین نظام، تعمداً آنها را به تقابل و درگیری مجبور کرده اند!
این روزها انگلیس به جزیرهای در آستانه انزوای مطلق تبدیل شده که حتی در اروپا هم فاقد وزن و اعتبار و آینده قابل ذکری است و هنوز بر سر دو راهی سرنوشت پرسه میزند ولی شیطنتهای تاریخی و رسانهای استعمار سیاه را هم نباید نادیده گرفت. در واقع لندن به دنبال فرصتی برای عقده گشائی است و ناشیانه سعی دارد جای جنایتکاران و قربانیان حوادث تروریستی صدر انقلاب را عوض کند که البته بسیار ناتوانتر از آنست که چیزی را تغییر دهد. در بخشی از برنامه، سرکرده چریکهای به اصطلاح فدائی خلق مدعی شد گویا اساساً پیشتازان مبارزه در رژیم ستم شاهی، فقط همین جوجه کمونیستها بودهاند که نه تنها در جامعه، محافل دانشگاهی و سایر کانونهای فعال علیه رژیم شاه بلکه در کلیت حرکتهای گسترده علیه رژیم ستم شاهی، میدرخشیدهاند و میدانداری میکردهاند و اساساً فعالان مذهبی نقشی و جایگاهی نداشتهاند و مطرح نبوده اند!
در اینجا نکته ظریفی وجود دارد که از روی سیاستهای ساواک و حامیانش پرده بر میدارد و آن تلاش برای «بزرگ نمائی عمدی کمونیست ها» است که دقیقاً پس از کودتای ننگین 28 مرداد، سرلوحه اهداف و برنامههای رژیم شاه قرار گرفت. این، سیاست رسمی ساواک بود که جامعه، فضای روشنفکری و به ویژه دانشگاهها را در «انحصار کمونیستها» جلوه دهد تا نزد جامعه مذهبی ایران و به ویژه در میان اندیشمندان مذهبی چنین وانمودشود که مبارزه علیه رژیم شاه نه تنها بیفایده بلکه «نقض غرض» است و همه چیز نهایتاً به نفع کمونیستها تمام خواهد شد. این همان طرح عوام فریبانهای بود که استخوان بندی تشدید میتینگهای سیاسی – اجتماعی کمونیستها در دوره مصدق را تشکیل میدهد و انصافاً جواب هم داده بود.
این بدان معنی است که حتی آن قدرت نمائی دروغین جناح چپ کمونیستی در آن سالهای پرحادثه را هم نباید به حساب آنها گذاشت بلکه این شگرد سیاسی – تبلیغاتی ساواک و حامیان خارجی شاه بود که مردم و علما را مرعوب کنند که ایران دارد به حلقوم اتحاد شوروی میرود و کمونیست میشود. عصاره این تحلیل آن است که در ایران در طول تاریخ، هیچ قیامی بدون حضور و محوریت مذهبیها شکل نگرفته که دوامی داشته باشد. پس اگر ساواک و حامیانش تلاش کنند مذهبیها و علما را مرعوب کنند، بهترین و بیشترین دستاورد را خواهند داشت و جامعه مذهبی هم باور میکند که حتی اگر مذهبیها هم علیه رژیم ستم شاهی وارد عمل شوند، میوهاش انحصاراً، نصیب کمونیستها میشود و آنها «جاده صاف کن کمونیستها در ایران شاه» خواهند بود! اگر مطلب تا این اندازه واضح و آشکار است، پس چرا بوق تبلیغاتی انگلیس اینگونه عمل میکند و چگونه ممکن است چنین خطای آشکاری صورت گیرد و مشکل در کجاست؟ در واقع، این حتی یکطرفه به پیش قاضی رفتن هم نیست بلکه مسئله این است که «قضاوت» به خود «جنایتکار» محول شده و جای قاضی و جانی عوض شده است!
مشکل اینجاست که استعمار روسیاه انگلیس هنوز هم حافظه تاریخی ملت بزرگ ایران را دستکم گرفته و اینگونه وقیحانه به «تطهیر داعشهای دیروز» پرداخته است. وجود 17 هزار شهید ترور در ایران به خوبی نشان میدهد که ملت و انقلاب اسلامی قربانی ترور بوده است. اما آنچه به بیبی سی مربوط میشود این است که این رسانه استعماری مدتهاست در گرداب تحلیل های وارونه غرق شده و نباید از فرورفتگان در چنین گردابی بیش از این انتظار داشت.
بیبی سی در این به اصطلاح میزگرد به بهانه فیلمهای روایتگر تاریخ دوران اولیه انقلاب به طرز ناشیانهای به تحریف تاریخ پرداخت تا با جانبداری از گروهکهای محارب و جنایتکار تروریستی، آنها را مظلوم و بیگناه جلوه دهد! این میزگرد با حضور یکی از سرکردگان گروهک موسوم به چریکهای فدائی خلق و یک عنصر موسوم به ملی – مذهبی سعی شد مسئولیت فجایع تروریستی اوائل انقلاب را متوجه مسئولین نظام کند و چنین وانمود سازد که گویا مسئولین خواستار بهانه جوئی به هر قیمت ممکن برای توجیه مقابله گروهکها بودند. سرکرده این گروهک حتی پا را فراتر گذاشته و مدعی شد گویا به سوی محل تجمع فدائیان خلق نارنجکی پرتاب شده که آنها را تحریک به واکنش کند ولی آنها صبر و متانت در پیش گرفتند!
تقریباً بدون استثنا تمامی ادعاهای مطروحه با همین هدف تکرار شد و سعی بر این بود که حداقل برای نسل جدید و مردمی که احیاناً در آن روزها در جریان مستقیم حوادث نبوده اند، سرپوشی بر خیانتهای آشکار و مستمر گروهکهای محارب کمونیستی بگذارند و به هر قیمت ممکن «مظلوم نمائی» کنند.
در این میزگرد کوچکترین اشارهای به کارنامه سیاه و غیرقابل دفاع گروهکهای محارب نشد و کمترین سخنی درباره غارت پادگانهای نظامی، مسلح کردن اعضای گروهکهای تروریستی، آتش زدن خرمنها، سرمایهگذاری سازمان یافته و خائنانه بر روی گسلهای قومی – مذهبی، تبدیل دانشگاهها به اتاقهای جنگ برای عضوگیری در جهت ایجاد کانون بحران در کردستان، گنبد و بلوچستان و... مطرح نگردید. بلکه به عکس، بوق تبلیغاتی استعمار انگلیس تلاش کرد چنین وانمود سازد که گویا گروهکهای محارب مظلوم بودهاند و مسئولین نظام، تعمداً آنها را به تقابل و درگیری مجبور کرده اند!
این روزها انگلیس به جزیرهای در آستانه انزوای مطلق تبدیل شده که حتی در اروپا هم فاقد وزن و اعتبار و آینده قابل ذکری است و هنوز بر سر دو راهی سرنوشت پرسه میزند ولی شیطنتهای تاریخی و رسانهای استعمار سیاه را هم نباید نادیده گرفت. در واقع لندن به دنبال فرصتی برای عقده گشائی است و ناشیانه سعی دارد جای جنایتکاران و قربانیان حوادث تروریستی صدر انقلاب را عوض کند که البته بسیار ناتوانتر از آنست که چیزی را تغییر دهد. در بخشی از برنامه، سرکرده چریکهای به اصطلاح فدائی خلق مدعی شد گویا اساساً پیشتازان مبارزه در رژیم ستم شاهی، فقط همین جوجه کمونیستها بودهاند که نه تنها در جامعه، محافل دانشگاهی و سایر کانونهای فعال علیه رژیم شاه بلکه در کلیت حرکتهای گسترده علیه رژیم ستم شاهی، میدرخشیدهاند و میدانداری میکردهاند و اساساً فعالان مذهبی نقشی و جایگاهی نداشتهاند و مطرح نبوده اند!
در اینجا نکته ظریفی وجود دارد که از روی سیاستهای ساواک و حامیانش پرده بر میدارد و آن تلاش برای «بزرگ نمائی عمدی کمونیست ها» است که دقیقاً پس از کودتای ننگین 28 مرداد، سرلوحه اهداف و برنامههای رژیم شاه قرار گرفت. این، سیاست رسمی ساواک بود که جامعه، فضای روشنفکری و به ویژه دانشگاهها را در «انحصار کمونیستها» جلوه دهد تا نزد جامعه مذهبی ایران و به ویژه در میان اندیشمندان مذهبی چنین وانمودشود که مبارزه علیه رژیم شاه نه تنها بیفایده بلکه «نقض غرض» است و همه چیز نهایتاً به نفع کمونیستها تمام خواهد شد. این همان طرح عوام فریبانهای بود که استخوان بندی تشدید میتینگهای سیاسی – اجتماعی کمونیستها در دوره مصدق را تشکیل میدهد و انصافاً جواب هم داده بود.
این بدان معنی است که حتی آن قدرت نمائی دروغین جناح چپ کمونیستی در آن سالهای پرحادثه را هم نباید به حساب آنها گذاشت بلکه این شگرد سیاسی – تبلیغاتی ساواک و حامیان خارجی شاه بود که مردم و علما را مرعوب کنند که ایران دارد به حلقوم اتحاد شوروی میرود و کمونیست میشود. عصاره این تحلیل آن است که در ایران در طول تاریخ، هیچ قیامی بدون حضور و محوریت مذهبیها شکل نگرفته که دوامی داشته باشد. پس اگر ساواک و حامیانش تلاش کنند مذهبیها و علما را مرعوب کنند، بهترین و بیشترین دستاورد را خواهند داشت و جامعه مذهبی هم باور میکند که حتی اگر مذهبیها هم علیه رژیم ستم شاهی وارد عمل شوند، میوهاش انحصاراً، نصیب کمونیستها میشود و آنها «جاده صاف کن کمونیستها در ایران شاه» خواهند بود! اگر مطلب تا این اندازه واضح و آشکار است، پس چرا بوق تبلیغاتی انگلیس اینگونه عمل میکند و چگونه ممکن است چنین خطای آشکاری صورت گیرد و مشکل در کجاست؟ در واقع، این حتی یکطرفه به پیش قاضی رفتن هم نیست بلکه مسئله این است که «قضاوت» به خود «جنایتکار» محول شده و جای قاضی و جانی عوض شده است!
مشکل اینجاست که استعمار روسیاه انگلیس هنوز هم حافظه تاریخی ملت بزرگ ایران را دستکم گرفته و اینگونه وقیحانه به «تطهیر داعشهای دیروز» پرداخته است. وجود 17 هزار شهید ترور در ایران به خوبی نشان میدهد که ملت و انقلاب اسلامی قربانی ترور بوده است. اما آنچه به بیبی سی مربوط میشود این است که این رسانه استعماری مدتهاست در گرداب تحلیل های وارونه غرق شده و نباید از فرورفتگان در چنین گردابی بیش از این انتظار داشت.