بازهم روز پدر شد. به خدا قسم،به روح شهیدان قسم پدر من هم همچون شهیدان دیگر یک جان داشته و آن را در راه خدا برای وطن و به فرمان رهبرش نثار کرده و در اول جوانی در سن 21 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد. ولی تا امروز هیچ مسئولی سراغی از ما نگرفت تا بگوید آهای بچه شهید مشکلی نداری؟! همیشه هر مناسبتی که در پیش است مانند سالروز آزادی خرمشهر، هفته دفاع مقدس و... و بخصوص روز پدر منتظرم یك نفر درب خانه ما را بزند و بگوید سلام فرزند شهید جای پدرت خالی نباشد. حتی دریغ از دعوتنامه همایش پدران آسمانی. راست میگویند این بندگان خدا. پدرم پروندهای نداشته است تا آن را شهید محسوب كنند. پدرم جانباز شیمیایی بود و با همین مصدومیت جانش را از دست داد ولی شهید... عجب واژه غریبی است در كوچه ما. هر چند به لطف شهردار تابلوی كوچه مان به نام شهید طهماسبی رقم خورد ولی از این واژه شهید تنها دلمان به تابلو خوش است. من هنوز نمیدانم آیا خدا نشان و عنوان شهادت را بر سینه شهدا نصب میكند یا مسئولان بنیاد شهید.
من هنوز نمیدانم آیا حتما باید درصد جانبازی داشته باشی تا بعد شهید محسوبت كنند یا نه! دیگر عقلم به جایی قد نمیدهد. میدانید دلم خیلی گرفته از همه و همه و همه حتی از آنهایی كه بهشان رای دادم تا از حقم دفاع كنند. گاهی بر مزار پدر زار زار گریه میكنم و میگویم پدر جان هر چند تو برای این كشور رزمنده و جانباز محسوب نشدی ولی همیشه و در همه حال برایم جانباز شهید هستی. پدر جان هر چند روز پدر را بدون تو سر میكنم و كسی حالی از ما نمیپرسد ولی نمیگذارم خواهر و مادرم این كمبود را احساس كنند.
پدر جان خیلی دلم برایت تنگ شده است. پدر جان اینجا برخیها به راهی كه انتخاب كردی و برایش شهید شدی اهمیتی نمیدهند! بابا جان، تو را جان علی مرتضی برای مامان دعا كن من حداقل مادر و خواهر دارم ولی مامان هیچكس را ندارد. نه برادری نه همسری و نه مونسی. بابا جان ببخشید که این حرفهارا زدم، بهخدا دلم پره، دل نازک شدم و کم طاقت. اكنون كه این دل نوشته را مینویسم نمیدانم كسی میخواند یا نه ولی برای ستون یادداشتهای صفحه ستارههای روزنامه تهران امروز مینویسم شاید وجدانی بیدار شود. شاید روزی روزگاری زنگ خانه ما هم صدا كند. امسال هم روز پدر را بدون بابا سركردیم. امسال هم مسئولی در خانه ما را نزد. ولیای كاش در زمان مولایم علی میزیستم كه شبانه دست مهربانش را بر سر فرزندان شهید میكشید و از آنها حلالیت میطلبید. افسوس كه در آن دوران نیستم. افسوس.