در ادامه تحریف کارنامه خیانتآمیز شخصیتهای روسیاه تاریخ ایران(امثال فراماسونها و وابستگان به رژیم شاه و خودفروختگان به بیگانه) در نشریات زنجیرهای و شبه روشنفکری و تجلیل و تقدیس آنان، «اندیشه پویا» (یکی از همین نشریات زنجیرهای) با بازکردن پروندهای به پروپاگاندا برای هوشنگ گلشیری پرداخت که یکی از حقیرترین افراد فوقالذکر به شمار آمده، چنانچه براساس اسناد ساواک، در دورانی برای این سازمان از جمع نویسندگان و روشنفکران، خبرچینی میکرده است!
شهدای ایران:در ادامه تحریف کارنامه خیانتآمیز شخصیتهای روسیاه تاریخ ایران(امثال فراماسونها و وابستگان به رژیم شاه و خودفروختگان به بیگانه) در نشریات زنجیرهای و شبه روشنفکری و تجلیل و تقدیس آنان، «اندیشه پویا» (یکی از همین نشریات زنجیرهای) با بازکردن پروندهای به پروپاگاندا برای هوشنگ گلشیری پرداخت که یکی از حقیرترین افراد فوقالذکر به شمار آمده، چنانچه براساس اسناد ساواک، در دورانی برای این سازمان از جمع نویسندگان و روشنفکران، خبرچینی میکرده است!
نشریه فوقالذکر در حالی گلشیری را «زمزمهگر بادها» خوانده که وی پس از اینکه در سال 1352 دستگیر و به پنج ماه حبس محکوم شد، در دادگاه خود، سرسپردگیاش به رژیم شاه را چنین ابرازکرد: «... با عنایت به اینکه بنده هیچ علاقهای به هیچ مکتب یا نحله سیاسی ... ندارم و از اینکه به هر نحو و هر صورت به عنوان نویسنده سیاسی قلمداد شوم، سخت هراسانم، تقاضای برائت از اتهامات منتسبه را دارم. جاوید شاه ...»
از آن پس گلشیری بهطور کامل در اختیار ساواک قرار گرفته و بهدلیل رفت و آمدی که با برخی نویسندگان و کانون منتسب به آنها داشت، از سوی ساواک ، وظیفه خبرچینی از آنها برعهدهاش گذارده شد.
اگرچه پیش از آن، گلشیری با انجمن ایران و انگلیس در ارتباط بود، مدتی را هم با دختری انگلیسی به نام «باربرا» به سر برد و در نوشتههای خود به اسائه ادب به ساحت پیامبر اسلام و دین پرداخت اما به پاس این خدماتش به ساواک بود که او را به سازمان تازه تاسیس «مرکز توسعه صنایع سینمای ایران» موسوم به «فیتیسی» وابسته به اشرف پهلوی و شوهرش بوشهریپور، معرفی کردند تا برای ساخت فیلمهای مورد نظر آنها، کتاب و داستان بنویسد. در این زمینه، قرارداد طولانی مدتی هم توسط بهمن فرمانآرا (مدیر تولید موسسه یاد شده) با گلشیری بسته شد و طبق همین قرارداد، گلشیری دو داستان «شازده احتجاب» (در جهت هرچه سیاهتر نمایاندن دوران قاجار برای تبلیغ زمانه حکومت پهلوی) و «معصوم اول» را نوشت که براساس هر دو داستان نیز، بهمن فرمانآرا فیلم ساخت.
گلشیری طبق برنامههای دربار و ساواک در کانون نویسندگان نیز در جهت انحراف هرچه بیشتر آن و دوریاش از به اصطلاح سیاست (در دوران رژیم شاه) یا در واقع جدایی از مردم حرکت کرد. وی در جلسه کانون که در تیر سال 1357 و در اوج مبارزات و نهضت مردم مسلمان برگزار شد ، سعی کرد تا جایی که میتواند کانون فوق را از مبارزات مردمی دور نگه داشته و در مسیر سیاستهای ضد مردمی رژیم پهلوی سوق دهد. او در آن جلسه گفت: «... این جلسات به نزدیک شدن افراد به هم کمک میکند. همه ما الان شدیدا به امور صنفی کانون میاندیشیم... اگر ما در وقایع عام مملکت خود را درگیر کنیم و حوادثی مثل کشتار قم و تبریز را تفسیر کنیم، کاری غلط است...!»
اما گلشیری پس از پیروزی انقلاب با بازسازی کانون نویسندگان متشکل از نویسندگان معاند و تصفیه اعضای مخالف، از همان ابتدا به مخالفت با انقلاب و نظام مردمی برآمد و تا آنجا پیش رفت که در آستانه آغاز جنگ مسلحانه منافقین، همراه تعدادی از همان اعضای ضد انقلاب کانون با صدور دو اعلامیه در اول و دوم اردیبهشت 1360 حمایت خود را از این گروهک تروریستی اعلام کرد.
گلشیری در حالی که در تمام دوران جنگ تحمیلی علیه دفاع مقدس مردم ایران سخن گفت و در مسافرتهای مکرر به خارج کشور نیز به فعالیت و ضدیت علیه انقلاب اسلامی و مردم ایران پرداخت، اما در داخل کشور نیز از شرایط مناسب تبلیغی و چاپ و نشر کتابهایش برخوردار بود و تا پایان عمر نیز دست از عناد خویش با مردم و نظام برآمده از اراده و خواست آنها برنداشت.
*کیهان
نشریه فوقالذکر در حالی گلشیری را «زمزمهگر بادها» خوانده که وی پس از اینکه در سال 1352 دستگیر و به پنج ماه حبس محکوم شد، در دادگاه خود، سرسپردگیاش به رژیم شاه را چنین ابرازکرد: «... با عنایت به اینکه بنده هیچ علاقهای به هیچ مکتب یا نحله سیاسی ... ندارم و از اینکه به هر نحو و هر صورت به عنوان نویسنده سیاسی قلمداد شوم، سخت هراسانم، تقاضای برائت از اتهامات منتسبه را دارم. جاوید شاه ...»
از آن پس گلشیری بهطور کامل در اختیار ساواک قرار گرفته و بهدلیل رفت و آمدی که با برخی نویسندگان و کانون منتسب به آنها داشت، از سوی ساواک ، وظیفه خبرچینی از آنها برعهدهاش گذارده شد.
اگرچه پیش از آن، گلشیری با انجمن ایران و انگلیس در ارتباط بود، مدتی را هم با دختری انگلیسی به نام «باربرا» به سر برد و در نوشتههای خود به اسائه ادب به ساحت پیامبر اسلام و دین پرداخت اما به پاس این خدماتش به ساواک بود که او را به سازمان تازه تاسیس «مرکز توسعه صنایع سینمای ایران» موسوم به «فیتیسی» وابسته به اشرف پهلوی و شوهرش بوشهریپور، معرفی کردند تا برای ساخت فیلمهای مورد نظر آنها، کتاب و داستان بنویسد. در این زمینه، قرارداد طولانی مدتی هم توسط بهمن فرمانآرا (مدیر تولید موسسه یاد شده) با گلشیری بسته شد و طبق همین قرارداد، گلشیری دو داستان «شازده احتجاب» (در جهت هرچه سیاهتر نمایاندن دوران قاجار برای تبلیغ زمانه حکومت پهلوی) و «معصوم اول» را نوشت که براساس هر دو داستان نیز، بهمن فرمانآرا فیلم ساخت.
گلشیری طبق برنامههای دربار و ساواک در کانون نویسندگان نیز در جهت انحراف هرچه بیشتر آن و دوریاش از به اصطلاح سیاست (در دوران رژیم شاه) یا در واقع جدایی از مردم حرکت کرد. وی در جلسه کانون که در تیر سال 1357 و در اوج مبارزات و نهضت مردم مسلمان برگزار شد ، سعی کرد تا جایی که میتواند کانون فوق را از مبارزات مردمی دور نگه داشته و در مسیر سیاستهای ضد مردمی رژیم پهلوی سوق دهد. او در آن جلسه گفت: «... این جلسات به نزدیک شدن افراد به هم کمک میکند. همه ما الان شدیدا به امور صنفی کانون میاندیشیم... اگر ما در وقایع عام مملکت خود را درگیر کنیم و حوادثی مثل کشتار قم و تبریز را تفسیر کنیم، کاری غلط است...!»
اما گلشیری پس از پیروزی انقلاب با بازسازی کانون نویسندگان متشکل از نویسندگان معاند و تصفیه اعضای مخالف، از همان ابتدا به مخالفت با انقلاب و نظام مردمی برآمد و تا آنجا پیش رفت که در آستانه آغاز جنگ مسلحانه منافقین، همراه تعدادی از همان اعضای ضد انقلاب کانون با صدور دو اعلامیه در اول و دوم اردیبهشت 1360 حمایت خود را از این گروهک تروریستی اعلام کرد.
گلشیری در حالی که در تمام دوران جنگ تحمیلی علیه دفاع مقدس مردم ایران سخن گفت و در مسافرتهای مکرر به خارج کشور نیز به فعالیت و ضدیت علیه انقلاب اسلامی و مردم ایران پرداخت، اما در داخل کشور نیز از شرایط مناسب تبلیغی و چاپ و نشر کتابهایش برخوردار بود و تا پایان عمر نیز دست از عناد خویش با مردم و نظام برآمده از اراده و خواست آنها برنداشت.
*کیهان