من روی بحث فرد بحثی ندارم و نمی گویم که حسن باشد یا حسین بلکه می گویم که این تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی و فردگرایی است و با روح اصلاح طلبی کاملا مغایر است.
به گزارش شهدای ایران؛ «رسول منتجبنیا» قائم مقام حزب اعتماد ملی و از فعالان اصلاحطلب به تازگی در مصاحبه با سایت خبرآنلاین ضمن اینکه شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را نماد استبداد دانسته و خواستار انحلال آن شده، گفته است:
من اصلا رهبری هیچ فردی را –در جبهه اصلاحات- قبول ندارم. یعنی اگر از بنده بپرسند که شایسته ترین فرد بین اصلاح طلبان چه کسی است؟ ۳، ۴ نفر را نام می برم که یکی از آنها قطعا آقای خاتمی است. کمااینکه قبلا هم خود من پیشنهاد کردم که حدود ۵ نفر دور هم جمع شوند و پدری کنند و نه رهبری. ببینید! من روی بحث فرد بحثی ندارم و نمی گویم که حسن باشد یا حسین بلکه می گویم که این تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی و فردگرایی است و با روح اصلاح طلبی کاملا مغایر است.
او تصریح میکند:
«جناب آقای خاتمی، مرحوم آیت الله هاشمی، آقایانی که در حصر هستند و آقای عارف همگی شخصیتهای بسیار ارزشمندی هستند ولی هیچکدامشان حق ندارند خودشان را رهبر منحصر به فرد اصلاح طلبان بدانند و انتظار داشته باشند که دیگران از آنها تبعیت کنند.»
*آقای منتجبنیا که در زمره اصلاحطلبان عصیانگر و ترقیخواه شناخته میشود، انتقادات تندی را از شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بعمل آورده که صد البته هزینههای سیاسی فراوانی را بر دوش وی تحمیل خواهد کرد.
خاصّه آنکه ستاد مرکزی اصلاحات در ماجراهایی مثل رأی مخالف خانم الهه راستگو در شورای شهر و انتقادات محمدصادق خرازی از برخی اصلاحطلبان نشان داد که به هیچوجه تحمل انتقاد را ندارد و با سیاست «مشت آهنین» با منتقدان رفتار میکند.
منتجبنیا که پیش از این نیز انتقاداتی را از شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بهعمل آورده بود، صحبتهای درستی را مطرح کرده است که البته به نظر نمیرسد به آنها ترتیب اثر داده شود.
به سخن دیگر اینکه جریان سیاسی خاص، اساساً چیزی به نام شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را پدید آورد تا بدین واسطه از انقلتها و انتقادات در امان باشد و بتواند تصمیمات حلقه مرکزی اصلاحات را بدون هیچ دغدغهای به همه دیکته کند.
گفته میشود حتی محمد خاتمی که هماکنون در انزوای سیاسی به سر میبرد نیز نقش تأثیرگذاری در تصمیمات حلقه مرکزی اصلاحات ندارد و صرفاً به یک تریبون تبدیل شده است.
جالب آنکه چنین تصور تحلیلی از موسوی و کروبی که هماکنون در حصر هستند نیز وجود دارد.
از کسانی مثل بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان و موسوی خوئینیها بعنوان ستادیهای مرکزی اصلاحطلب یاد میشود که تصمیمات آنها در فرایندی زیر پوستی از سوی شورایعالی سیاستگذاری به سایرین دیکته میشود.
برخی از این چهرهها صاحب انتقادات مشخصی از موسوی، خاتمی و کروبی نیز هستند.
گفتنیست صحبتهای منتجبنیا از سمت دیگری نیز قابل تحلیل است و آن اینکه انزوای خاتمی و حصر طولانی مدت موسوی و کروبی، حالتی از اغما بر جبهه اصلاحات عارض کرده و انتقاداتی را نیز برانگیخته است.
به سخن دیگر اینکه جوانترهای اصلاحطلب معتقدند وضعیت «نه جنگ، نه صلح» فعلی را نمیتوان تا ابد تحمل کرد و شاهد رسوبگذاری اصلاحات، صرفا به دلیل حصر یا انزوای رهبرانی بود که تاریخ انقضای آنها تمام شده است!
این مسئله رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک چالش بزرگ در اردوگاه اصلاحطلبان است که البته بحث توبه رسمی خاتمی و یا موسوی و کروبی آنرا وارد فرایندهای تازهتری خواهد کرد.
*مشرق
من اصلا رهبری هیچ فردی را –در جبهه اصلاحات- قبول ندارم. یعنی اگر از بنده بپرسند که شایسته ترین فرد بین اصلاح طلبان چه کسی است؟ ۳، ۴ نفر را نام می برم که یکی از آنها قطعا آقای خاتمی است. کمااینکه قبلا هم خود من پیشنهاد کردم که حدود ۵ نفر دور هم جمع شوند و پدری کنند و نه رهبری. ببینید! من روی بحث فرد بحثی ندارم و نمی گویم که حسن باشد یا حسین بلکه می گویم که این تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی و فردگرایی است و با روح اصلاح طلبی کاملا مغایر است.
او تصریح میکند:
«جناب آقای خاتمی، مرحوم آیت الله هاشمی، آقایانی که در حصر هستند و آقای عارف همگی شخصیتهای بسیار ارزشمندی هستند ولی هیچکدامشان حق ندارند خودشان را رهبر منحصر به فرد اصلاح طلبان بدانند و انتظار داشته باشند که دیگران از آنها تبعیت کنند.»
*آقای منتجبنیا که در زمره اصلاحطلبان عصیانگر و ترقیخواه شناخته میشود، انتقادات تندی را از شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بعمل آورده که صد البته هزینههای سیاسی فراوانی را بر دوش وی تحمیل خواهد کرد.
خاصّه آنکه ستاد مرکزی اصلاحات در ماجراهایی مثل رأی مخالف خانم الهه راستگو در شورای شهر و انتقادات محمدصادق خرازی از برخی اصلاحطلبان نشان داد که به هیچوجه تحمل انتقاد را ندارد و با سیاست «مشت آهنین» با منتقدان رفتار میکند.
منتجبنیا که پیش از این نیز انتقاداتی را از شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بهعمل آورده بود، صحبتهای درستی را مطرح کرده است که البته به نظر نمیرسد به آنها ترتیب اثر داده شود.
به سخن دیگر اینکه جریان سیاسی خاص، اساساً چیزی به نام شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را پدید آورد تا بدین واسطه از انقلتها و انتقادات در امان باشد و بتواند تصمیمات حلقه مرکزی اصلاحات را بدون هیچ دغدغهای به همه دیکته کند.
گفته میشود حتی محمد خاتمی که هماکنون در انزوای سیاسی به سر میبرد نیز نقش تأثیرگذاری در تصمیمات حلقه مرکزی اصلاحات ندارد و صرفاً به یک تریبون تبدیل شده است.
جالب آنکه چنین تصور تحلیلی از موسوی و کروبی که هماکنون در حصر هستند نیز وجود دارد.
از کسانی مثل بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان و موسوی خوئینیها بعنوان ستادیهای مرکزی اصلاحطلب یاد میشود که تصمیمات آنها در فرایندی زیر پوستی از سوی شورایعالی سیاستگذاری به سایرین دیکته میشود.
برخی از این چهرهها صاحب انتقادات مشخصی از موسوی، خاتمی و کروبی نیز هستند.
گفتنیست صحبتهای منتجبنیا از سمت دیگری نیز قابل تحلیل است و آن اینکه انزوای خاتمی و حصر طولانی مدت موسوی و کروبی، حالتی از اغما بر جبهه اصلاحات عارض کرده و انتقاداتی را نیز برانگیخته است.
به سخن دیگر اینکه جوانترهای اصلاحطلب معتقدند وضعیت «نه جنگ، نه صلح» فعلی را نمیتوان تا ابد تحمل کرد و شاهد رسوبگذاری اصلاحات، صرفا به دلیل حصر یا انزوای رهبرانی بود که تاریخ انقضای آنها تمام شده است!
این مسئله رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک چالش بزرگ در اردوگاه اصلاحطلبان است که البته بحث توبه رسمی خاتمی و یا موسوی و کروبی آنرا وارد فرایندهای تازهتری خواهد کرد.
*مشرق