شهدای ایران shohadayeiran.com

شهید چمران، بزرگ مردي كه ايتام او را پدري دلسوز و دشمنان مرزهاي جهان اسلام او را مبارزي سرسخت و نستو ه و دانشگاهيان او را دانشجويي مسلمان و استادي نمونه مي شناختند.قلم كه به دست مي گرفت در نوشتن كلك زبان بريده را صد حلقوم براي فرياد مي كرد و مقابل بوم كه مي نشست، رنگ ها را براي انفجار نور به زيبا ترين صورت ممكن به خدمت مي گرفت.در دانشگاه استاد بود و در خاكريزهاي جبهه، فرمانده اي خلاق ،‌ چريكي فداكار كه بر قلب ها حكومت مي كرد و همرزمانش را هدايت و رهبري..
شهدای ایران:سي و يكم خرداد ماه يكي از روزهاي خوب خداست كه بزرگي و عظمت خود را وامدار نام و ياد مردي است كه به قولي جمع زيبايي از اضداد بود .



سي و يكم خرداد ماه سالروز عروج عارفانه و عاشقانه مردي است كه در تاريكي دل شب روشنايي محراب عارفانه عبادتش بر ستارگان هفت آسمان طعنه مي زد و  در صحنه كارزار، سر پنجه هاي هنرمندانه فكرش با غيرت برگرفته از ايمان و استقامت، او را شيربيشه نبرد حق عليه باطل مي كرد.
بزرگ مردي كه ايتام او را پدري دلسوز و دشمنان مرزهاي جهان اسلام او را مبارزي سرسخت و نستو ه و دانشگاهيان او را دانشجويي مسلمان و استادي نمونه مي شناختند.
قلم كه به دست مي گرفت در نوشتن كلك زبان بريده را صد حلقوم براي فرياد مي كرد و مقابل بوم كه  مي نشست، رنگ ها را براي انفجار نور به زيبا ترين صورت ممكن به خدمت مي گرفت.
در دانشگاه استاد بود و در خاكريزهاي جبهه، فرمانده اي خلاق ،‌ چريكي فداكار كه بر قلب ها حكومت مي كرد و همرزمانش را هدايت و رهبري ....
 



گوشه ای از مناجات دکتر مصطفی چمران با خدا
" خدايا تو مرا عشق کردي که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردي که در چشم يتيمان بجوشم. تو مرا آه کردي که از سينه بينوايان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فرياد کردي که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايم. تو مرا در درياي مصيبت و بلا غرق کردي و در کوير فقر و حرمان تنهايي سوزاندي. خدايا تو پوچي لذات زودگذر را عيان نمودي، تو ناپايداري روزگار را نشان دادي. لذت مبارزه را چشاندي. ارزش شهادت را آموختي."


شهيد مصطفي چمران؛ نمونه كامل ابراهيم صفتاني بود كه "زيبايي هجرت" براي خدا را به معناي واقعي كلمه رسانيد. جهاد اكبر را در "دل ايالات پيشرفته ترين كشور دنيا" پشت سر گذاشته و در "شرق" از هر فرصتي كه دشمن ايجاد مي كرد براي "جهاد اصفر" سود مي جست، شهامت را از ميان واژه ها براي چگونه بودن انتخاب كرده و شهادت را از خدا هديه گرفت كه اجر بهترين بندگان خداست.
او مرد سخن نبود كه بتوان با كلمات توصيفش كرد!  "چمران" مرد عمل بود و آسماني صفت؛ از اين رو گفتن درباره اش، با عناصر مادي سخت و از دريچه قلم و دوات ناممكن است.
شهيد مصطفي چمران؛‌ نخبه اي بود با ابعاد مختلف علمي، سياسي، ‌نظامي، هنري و عرفاني  .. چمران براي مريدانش، مرادي است كه هنوز مي توان از دريچه هر كدام از صفاتش او را بار ديگر، نوع ديگر، كامل تر و دقيق تر شناخت و چون شاگردي حتي زمان نبودنش تلمذ كرد و درس گرفت.
به راستي او در اين راستا نه استاد دانشگاه انسان سازي بلكه خود دانشگاهي است كه مي تواند؛ استادان بسياري را پرورش دهد و به همين دليل روز شهادتش "روز استاد" نام گرفته است  تا همه دانشگاهيان؛ مدعيان كرسي هاي استادي!! بدانند براي استاد شدن؛ خود را بايد به چه ويژگي ها و محسناتي شايسته و بايسته سازند.



كاش همه استادان ما مي دانستند كه براي استاد شدن بايد از دريچه چشمان چمران به دنيا نگاه كرد؛ بايد خدا را ديد و براي خدا كاركرد .خود را شناخت و بعد از آن به شناخت خداوند رسيد؛ براي شناخت خود و جهان پيرامون، علم را به كمال رسانيد و براي  سير الي الله  به سوي سرزمين هايي هجرت كرد كه دوستداران دنيا آن را نمي شناختند و نمي شناسند.
دكتر مصطفي چمران ، با همان دستاني كه به بررسي و شناخت ريزترين ساختار سازنده مواد مي پرداخت؛ دست مهرباني بر سر ايتام مي كشيد و با سرانگشتاني كه كعبه را ترسيم مي كرد، سرب در نگاه كساني مي ريخت كه ناموس وطن را زير چكمه زيادخواهي پاهاي استكبار لگدكوب كرده بودند.


او هرگز، در سخنانش از خود چيزي نگفت و فضل را با علم خدا اشتباه نگرفت !! ادب را در اين معني كرد كه هنگام نماز خشوع و خضوع را به حد رسانيده، در وقت شهادت بدن را مخاطب قرار داده و هر كجا كه خدايش صدايش كرد قبل از باز شدن دفتر حضور و غياب ، دست لبيك را بر سينه ايثار نهاده ؛ عامل به عمل بوده كه نتيجه هر كاري باز خورد عمل ماست.
براي استاد شدن بايد به اين جمله زيباي مولي الموحدين علي بن ابيطالباقتدا كرد و جامه عمل پوشاند: «كسي كه در مقام هدايت و آموزش قرار مي گيرد، بايد بيش از آموختن به ديگران، خود را پالايش روحي كند و ادبِ رفتاري اش، بيش از ادب گفتاري اش باشد»
... و چمران اينگونه بود! به قول رهبري: «متواضع، شجاع، مهربان، صميمي، در محيط كار با زيردستانش حالت پدرانه داشت با دوستانش حالت برادرانه، با كساني كه به آنها ارادت مي ورزيد حالت احترام آميز زياد داشت، اهل پرخاشگري، بحث‌هاي بي پايان و جدل با اين و آن نبود، از مهمترين خصوصياتش اين بود كه اهل تظاهر به معناي خود مطرح كردن در جامعه نبود، ‌‌اهل مطالعه و دانشمند بود، دوره هاي عالي علمي را ديده بود، در عقايد خودش آدم پايداري بود و آنچه را كه مي فهميد و به آن معتقد مي شد، صريح بيان مي كرد. »
حال در سي و يكمين سالگرد شهادت اين اسوه اساتيد، با توجه به پيشرفت هاي زيادي كه جامعه علمي ما داشته است بايد  كرسي نشينان دانشگاهي؛ توجه داشته باشند: فضليت علم و دانشي كه به آن مفتخرند؛ برايشان تكاليفي را رقم زده است كه قصور از آن تباهي در بر دارد و انجام تكاليف ترقي و نامداري ...  در فضيلت دانش و تعليم و تربيت، همين بس كه نام ارباب معرفت در كنار نام خداوند و فرشتگان او ياد شده و مقام ايشان را در كنار اهل ايمان، رفعت بخشيده است.؛ خداوند، شهادت صاحبان علم را تالي شهادت خويش و ملائكه برشمرده است.
اما اين جا امايي بس بزرگ وجود دارد !‌آيا همه اساتيد و معلمان داراي چنين جايگاه رفيعي در نزد خدا هستند.



خب است با توجه به الگوهاي ملي‌مان در نظر داشته باشيم ؛ تعليم و تربيت، اساس و بنيادي است كه پايداري دين و آيين بر آن استوار مي شود و جامعه بشري از اين طريق به رشد و تعالي مي رسد. مهمي ارزشمند كه متأسفانه برخي از تعاليم آن كم و بيش در دانشگاه هاي ما كمتر مورد توجه دانشجويان و برخي از اساتيد قرار مي گيرد.
عنصري ارزشمند كه اگر بيش از اين مورد بي مهري قرار بگيرد؛ مي تواند براي آينده اي نچندان دور معضلاتي بزرگ را به همراه داشته باشد. امام خميني (ره) با تأكيد بر اين حقيقت تابناك مي فرمايد:«ملت عزيز ايران و ساير كشورهاي مستضعف جهان اگر بخواهند از دام شيطنت ابرقدرت هاي بزرگ تا آخر نجات پيدا كنند، چاره اي جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند و اين ميسر نيست جز با دست اساتيد و معلمان متعهدي كه در دبستان ها تا دانشگاه ها راه يافته و با تعليم و كوشش در رشته هاي مختلف علوم و تربيت صحيح در مراكز تربيت معلم، از عناصر منحرف و كج انديش، نوباوگان را... به حسب تعاليم اسلامي تربيت و تهذيب كنند.»
در اين سخنان ارزشمند امام خميني (ره)  به صفات و ويژگي هاي برجسته اي، چون تخصص و تعهد كه بايد زيور روح اساتيد و معلمان باشد، اشاره شده است .
از طرف ديگر در انديشه هاي استاد شهيد مرتضي مطهري كه روح كلامش، انگيزش بسياري از تفكرات و تلنگري بر بيداري بر خواب زدگان است، در تبيين نقش ايمان و معرفت در كنار علم آوزي و علم اندوزي مي خوانيم:  علم، ابزار مي سازد، ايمان قصد، علم سرعت مي دهد و ايمان جهت.علم، به ما روشنايي و توانايي مي بخشد و ايمان، عشق و اميد و گرمي.علم، جهان را جهان آدمي مي كند و ايمان، روان را روان آدميت.علم، طبيعت ساز است و ايمان، انسان ساز.علم، زيبايي انديشه است و ايمان، زيبايي احساس.
احساسي كه مي تواند استاد را از برخي تندخويي ها ، سرزنش و پرخاشگري ها در تعليم و تربيت، عناد و ستيز دور كند و او را محبوب القلوب گرداند . چنين فردي مي تواند حفاظت از حيثيت و جايگاه علم را  در بالا ترين حد خود

 

بسوی قربانگاه نحوه به شهادت رسیدن استاد شهید مرتضی چمران

در سحرگاه سی‏ویكم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دكترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سكوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناك بودند. شهیدچمران، یكی دیگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی كند و در لحظة حركت وی، یكی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا كه یكایك یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینك خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آمادة حركت به جبهه است.»

همة‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏كردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا كه چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏كردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏كرد.

دكتر چمران، شب قبل در آخرین جلسة مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت كرده بود و خدا می‏داند كه در پس چهرة ساكت و آرام ملكوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسیده بودند و اینك او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در كنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محك می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاكیان را به ملائك معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم كه شما نمی‏دانید.»

به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات كرد. برای آخرین‏بار یكدیگر را بوسیدند و بازهم به حركت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همة رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریك و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی مالامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»

خداوند ثابت كرد كه او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند.

شهـادت:

سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی كرد، به همة سنگرها سركشی نمود و در خط مقدم، در نزدیك‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاكریزی ایستاد و به رزمندگان تأكید كرد كه از این نقطه كه او هست، دیگر كسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره كه از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دكتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از كنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند.
چمران در لحظه ی شهادت

یارانش از او فاصله گرفتند و هر یك در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانكاه بودند كه خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یكی از خمپاره‏های صدامیان، یكی از نمونه‏های كامل انسانی كه مایة‌ مباهات خداوند است، یكی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یكی از عارفان سالك راه حق و حقیقت و یكی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یكی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملكوت اعلی پیوست.

تركش خمپارة دشمن به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد و تركش‏های دیگر صورت و سینة دو یارش را كه در كنارش ایستاده بودند، شكافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهرة ملكوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محكم و موقر آغشته به خاك و خونش، با آنكه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با كسی سخن نگفت و به كسی نگان نكرد. شاید در آن اوقات، همانطوری كه خود آرزو كرده بود، حسین(ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملكوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاكیان را نداشت.

در بیمارستان سوسنگرد كه بعداً به نام شهید دكترچمران نامیده شد، كمك‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس كه فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبكبال و با كفنی خونین كه لباس رزم او بود، به دیار ملكوتیان و به نزد خدای خویش پرواز كرد و ندای پروردگار را لبیك گفت كه: «ارجعی الی ربك راضیه مرضیه»

از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حركت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلكه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند.
 
*طنین یاس
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار