موقعی که حجله شهادت ابوالقاسم را زده بودیم دیدم فردی به عکس ابولقاسم خیره شده بود برایم ناآشنا آمد. رفتم نزدیکش و سوال کردم آیا شما برادرم را میشناختی؟ گفت: بله ابوالقاسم به عکاسی من آمده بود.
به گزارش شهدای ایران، ابوالقاسم جعفری متولد ۱۳۴۸ دانشآموز سال دوم ریاضی فیزیک مدرسه باهنر شهر زاهدان بود. در دوران دبیرستان به عضویت اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان درآمد و همزمان در بسیج زاهدان حضور فعال داشت.
ابوالقاسم بسیاردوست داشت به جبهه برود ولی از آنجایی که دو برادر دیگرش در میدانهای نبرد بودند پدرش به او اجازه نمیداد. او خیلی برای رفتن اصرار و پافشاری داشت ولی پدرش همچنان رضایت نمیداد تا اینکه یک روز ابوالقاسم به پدرش گفت: «امسال جنگ تمام شود و میترسم زنده بمانم. پدرم با این حرف ابوالقاسم که دگرگون شده بود به او اجازه رفتن به جبهه را میدهد.»
نخستین بار در عملیات «والفجر ۸» شرکت کرد و مجروح شد و پس از مدتی بار دیگر عازم مناطق نبرد شد و در عملیات کربلای یک به عنوان پیک یکی از گردانهای لشکر 41 ثارالله انتخاب شد. پس از آزادسازی مهران و اتمام عملیات به زاهدان بازگشت و مشغول تحصیل شد. ولی از آنجایی که ابوالقاسم عاشق جهاد بود و آرام و قرار نداشت برای بار سوم عازم میادین نبرد شد وسرانجام در سال 1365 در عملیات کربلای ۵ در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نایل آمد.
برادر ابوالقاسم در رابطه با دوران پس از شهادت ابوالقاسم روایت میکند:« موقعی که حجله شهادت ابوالقاسم را زده بودیم دیدم فردی به عکس ابولقاسم خیره شده بود برایم ناآشنا آمد. رفتم نزدیکش و سوال کردم آیا شما برادرم را میشناختی؟ گفت: بله ابوالقاسم به عکاسی من آمده بود (عکاسی همایون ) و به من گفت یک عکس قشنگ از او بگیرم زیرا این آخرین عکس من است.انگار به الهام شده بود که دیگر بر نمیگردد.»
برادر شهیدان جعفری ادامه میدهد: خبر شهادت برادرانمان را تعاون سپاه به ما داد و ابتدا احمد شهید شده بود ۶ سال بعد خبر شهادت ابوالقاسم را به ما دادند و جالب اینکه زمان شهادتشان هردو ۱۹ سال داشتند.
به گزارش ایسنا، از خانواده جعفری ۶ نفر به جبهه رفتند که سه نفرشان مجروح و دو نفرشان که احمد و ابوالقاسم باشند به فیض شهادت نائل آمدند.
ابوالقاسم در فرازی از وصیتنامهاش نوشته است : «از نماز و روزه غفلت نورزید. در نمازهای جمعه و دعاهای کمیل و توسل و ندبه شرکت مستمر داشته باشید. خدارا فراموش نکنید و او را همیشه حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید. من این راه را خودم انتخاب کردهام و نهایتا به مقصد خواهم رسید. شما باید صبر و استقامت پیشه کنید.»
*ایسنا
ابوالقاسم بسیاردوست داشت به جبهه برود ولی از آنجایی که دو برادر دیگرش در میدانهای نبرد بودند پدرش به او اجازه نمیداد. او خیلی برای رفتن اصرار و پافشاری داشت ولی پدرش همچنان رضایت نمیداد تا اینکه یک روز ابوالقاسم به پدرش گفت: «امسال جنگ تمام شود و میترسم زنده بمانم. پدرم با این حرف ابوالقاسم که دگرگون شده بود به او اجازه رفتن به جبهه را میدهد.»
نخستین بار در عملیات «والفجر ۸» شرکت کرد و مجروح شد و پس از مدتی بار دیگر عازم مناطق نبرد شد و در عملیات کربلای یک به عنوان پیک یکی از گردانهای لشکر 41 ثارالله انتخاب شد. پس از آزادسازی مهران و اتمام عملیات به زاهدان بازگشت و مشغول تحصیل شد. ولی از آنجایی که ابوالقاسم عاشق جهاد بود و آرام و قرار نداشت برای بار سوم عازم میادین نبرد شد وسرانجام در سال 1365 در عملیات کربلای ۵ در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نایل آمد.
برادر ابوالقاسم در رابطه با دوران پس از شهادت ابوالقاسم روایت میکند:« موقعی که حجله شهادت ابوالقاسم را زده بودیم دیدم فردی به عکس ابولقاسم خیره شده بود برایم ناآشنا آمد. رفتم نزدیکش و سوال کردم آیا شما برادرم را میشناختی؟ گفت: بله ابوالقاسم به عکاسی من آمده بود (عکاسی همایون ) و به من گفت یک عکس قشنگ از او بگیرم زیرا این آخرین عکس من است.انگار به الهام شده بود که دیگر بر نمیگردد.»
برادر شهیدان جعفری ادامه میدهد: خبر شهادت برادرانمان را تعاون سپاه به ما داد و ابتدا احمد شهید شده بود ۶ سال بعد خبر شهادت ابوالقاسم را به ما دادند و جالب اینکه زمان شهادتشان هردو ۱۹ سال داشتند.
به گزارش ایسنا، از خانواده جعفری ۶ نفر به جبهه رفتند که سه نفرشان مجروح و دو نفرشان که احمد و ابوالقاسم باشند به فیض شهادت نائل آمدند.
ابوالقاسم در فرازی از وصیتنامهاش نوشته است : «از نماز و روزه غفلت نورزید. در نمازهای جمعه و دعاهای کمیل و توسل و ندبه شرکت مستمر داشته باشید. خدارا فراموش نکنید و او را همیشه حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید. من این راه را خودم انتخاب کردهام و نهایتا به مقصد خواهم رسید. شما باید صبر و استقامت پیشه کنید.»
*ایسنا