مقوله «صلح» از جمله مقولاتی است که در اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) به تفصیل به آن پرداخته شده و تبیین و تشریح آن در این برهه زمانی که جهان بیش از هر زمان دیگری درگیر جنگ است، اهمیت بسیاری دارد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تبیان، «صلح» از بزرگترین و مهمترین ایدهآلهای جوامع بشری در هر دوره و هر دین و آیینی بوده و پیروان هر دین و مکتبی راهی برای رسیدن به آن ارائه دادهاند، به ویژه جهان امروز که به دلایل مختلف قربانی عدم صلح شده است.
در این بین سهم جهان اسلام به دلیل نبود قرائت واحد و ارائه چهرهای خشک، خشن و عدم مسالمت آمیز از آن که با سوء برداشت قدرتهای جهانی منجر به ظهور جریانهای تکفیری در منطقه خاورمیانه شده، بیش از مناطق دیگر جهان بوده و در سالهای اخیر لطمات و ضربات سنگین و زیادی متحمل شده است.
تبیین دیدگاه امام راحل(ره) درباره صلح نه تنها به عنوان یک عارف، فقیه، متکلم و سیاستمدار حائز اهمیت است، بلکه به خاطر تعریف جدید و منطبق بر نیازهای روزی که از اسلام ارائه دادهاند، بسیار مهم است، به ویژه آنکه دیدگاه ایشان در این مقوله، صرفاً سیاسی نبوده، بلکه بر مبنای نظری منسجمی بنا شده است.
در بررسی صلح در مکاتب اصلی جهان، دو مکتب مهم وجود دارد: «رئالیسم» و «ایده آلیسم»؛ رئالیسم صلح را موقت و جنگ را وضعیتی دائمی میداند که ناشی از سرشت ناپاک و شرور بشر است، افرادی چون «توماس هابز» و «نیکولا ماکیاولی» نماینده این مکتب شمرده میشوند.
در مقابل ایده آلیسم انسان را دارای سرشتی پاک میداند که جنگ از آن نشات نمیگیرد، بنابراین آن چیزی که در ذات بشر وجود دارد، صلح است نه جنگ.
اما اینکه اسلام به کدام یک از این دو مقوله اشاره دارد و به آن اصالت میدهد، باید گفت، در قرآن آیات زیادی وجود دارد که به جنگ و جهاد اشاره و تاکید میکند و در مواردی ایمان را به جهاد نسبت میدهد.
این موجب شده است تا دستهای از فقهها با استناد به این آیات اصل را بر جنگ قرار دهند. به باور این دسته از فقهها مسلمانان باید با غیر مسلمانان طبق آیات جنگ و جهاد قرآن رفتار کنند تا جایی که اسلام بر جهان حاکمفرما شود.
گروههای تکفیری با استناد به این آیات قرآنی شکل گرفته و ریشههای ایدئولوژیک و اعتقادی افرادی که به صفوف این گروهها ملحق میشوند، نیز بر همین اساس مبتنی است و این برداشت و باور پایه و اساس عملکرد آنها را تشکیل میدهد. افردی چون «ابن تیمیه» و «محمد ابن عبدالوهاب» نماینده این مکتب فکری و اعتقادی در جهان اسلام به شمار میآیند.
اما مشاهده میکنیم، به موازات این آیات که از جنگ و جهاد سخن گفتهاند، قرآن در حدود 100 آیه از صلح سخن میگوید. در مقابل گروه اول، گروهی از فقهها به این آیات در تبیین دیدگاه اسلام درباره جنگ و صلح استناد میجویند.
تکفیریها از توحید فهم ناقصی دارند، ولی آن را توجیهی برای ورود به جنگ با آنها نمیدانند، بلکه نگاهی جامع بر مبنای انسانشناسانه به این موضوع داشته، بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز تاکید میکنند که به عنوان اولویت نیز همواره در سیره عملی ایشان عیان بود.
این گروه از فقهها به مقوله جهاد، نگاهی دفاعی و منفعلانه داشته و بر این باورند که جهاد ابتدایی دارای شرایط و قید و بندهای زیادی است، تا حدی انجام آن را دشوار میکند.
در این چارچوب، مکتب تشیع به عنوان پیرو این دیدگاه، جهاد ابتدایی را منوط به ظهور «امام عصر»(عج) دانسته و اقدام به آن را مستلزم حضور در محضر امام زمان میداند، لذا بسیاری از فقههای این مکتب جنگ را استثنا میدانند که فقط در صورت عدم دستیابی به صلح و بسته شدن تمام دربها برای تحقق آن، میتوان به آن مبادرت ورزید.
اما اینکه در اندیشه امام خمینی (ره) اصالت به کدامیک از دو مقوله صلح یا جنگ داده میشد، فرمایشاتی از ایشان وجود دارد که اصالت صلح در اندیشه ایشان را به خوبی به نمایش میگذارد، آنجا که تاکید میکنند: «ما به تبع اسلام همیشه با جنگ مخالف هستیم».
امام راحل در جایی دیگر میفرمایند: «ما میل داریم بین همه کشورها آرامش و صلح باشد»، «ما معتقد به صلح انسانی و الهی هستیم و با هیچ کشوری چه اسلامی و چه غیر اسلامی سرِ جنگ نداریم».
تردید نیست، این سخنان نمیتواند، از زبان یک فقیه به سادگی بیان شود، بلکه بر مبنایی نظری مبتنی است. مبانی نظری این جملات به سرشت آدمی اشاره دارد که صرفا نه خوب است و نه بد، چون انسان به موازات برخورداری از «فطرت» دارای «غریزه» نیز میباشد.
در این بین اگر آدمی به سمت فطرت برود، به صلح و اگر به سمت غریزه برود، به جنگ کشانده میشود. بنابراین انسان هم موجودی «صلح طلب» است، «جنگ طلب» ، به همین دلیل امام خمینی(ره) میفرمایند که «پیامبران آمدند تا غرایز بشری کنترل شود».
از دیدگاه فقهی امام خمینی (ره) سعی کردند، جهاد ابتدایی را به حضور امام زمان موکول کنند و فقط در دو مورد جنگ را مجاز شمردند:
- برای دفع تجاوز
- برای رفع ظلم
و البته با در نظر گرفتن مصالح و منافع اسلام و امت اسلامی.
درباره «تکفیر» به عنوان یکی از مهمترین مباحث اسلامی که به جنگ منجر میشود، امام خمینی در اینباره ضمن رد این مبحث، میفرمایند: هر کس که قولش قول اسلام باشد و شهادتین را بگوید، میداند که باید از اندیشه تکفیری فاصله بگیرد و میگیرد.
از دیدگاه ایشان تکفیریها از توحید فهم ناقصی دارند، ولی آن را توجیهی برای ورود به جنگ با آنها نمیدانند، بلکه نگاهی جامع بر مبنای انسانشناسانه به این موضوع داشته، بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز تاکید میکنند که به عنوان اولویت نیز همواره در سیره عملی ایشان عیان بود و انقلاب اسلامی در ایران نیز بر همین مبنا شکل گرفت و رفتار امام نیز بر این دیدگاه منطبق بود.
امروز که دنیا بیش از هر زمان دیگری تشنه اندیشه ناب اسلامی است و آمادگی پذیرش آن را دارد، وظیفه ماست که به تبیین و انتشار اندیشه های امام راحل به خصوص در مقولههای جنگ، صلح و همزیستی مسالمت آمیز پرداخته و با موج اسلام ستیزی در حال تشدید در جهان مقابله کنیم.
در این بین سهم جهان اسلام به دلیل نبود قرائت واحد و ارائه چهرهای خشک، خشن و عدم مسالمت آمیز از آن که با سوء برداشت قدرتهای جهانی منجر به ظهور جریانهای تکفیری در منطقه خاورمیانه شده، بیش از مناطق دیگر جهان بوده و در سالهای اخیر لطمات و ضربات سنگین و زیادی متحمل شده است.
تبیین دیدگاه امام راحل(ره) درباره صلح نه تنها به عنوان یک عارف، فقیه، متکلم و سیاستمدار حائز اهمیت است، بلکه به خاطر تعریف جدید و منطبق بر نیازهای روزی که از اسلام ارائه دادهاند، بسیار مهم است، به ویژه آنکه دیدگاه ایشان در این مقوله، صرفاً سیاسی نبوده، بلکه بر مبنای نظری منسجمی بنا شده است.
در بررسی صلح در مکاتب اصلی جهان، دو مکتب مهم وجود دارد: «رئالیسم» و «ایده آلیسم»؛ رئالیسم صلح را موقت و جنگ را وضعیتی دائمی میداند که ناشی از سرشت ناپاک و شرور بشر است، افرادی چون «توماس هابز» و «نیکولا ماکیاولی» نماینده این مکتب شمرده میشوند.
در مقابل ایده آلیسم انسان را دارای سرشتی پاک میداند که جنگ از آن نشات نمیگیرد، بنابراین آن چیزی که در ذات بشر وجود دارد، صلح است نه جنگ.
اما اینکه اسلام به کدام یک از این دو مقوله اشاره دارد و به آن اصالت میدهد، باید گفت، در قرآن آیات زیادی وجود دارد که به جنگ و جهاد اشاره و تاکید میکند و در مواردی ایمان را به جهاد نسبت میدهد.
این موجب شده است تا دستهای از فقهها با استناد به این آیات اصل را بر جنگ قرار دهند. به باور این دسته از فقهها مسلمانان باید با غیر مسلمانان طبق آیات جنگ و جهاد قرآن رفتار کنند تا جایی که اسلام بر جهان حاکمفرما شود.
گروههای تکفیری با استناد به این آیات قرآنی شکل گرفته و ریشههای ایدئولوژیک و اعتقادی افرادی که به صفوف این گروهها ملحق میشوند، نیز بر همین اساس مبتنی است و این برداشت و باور پایه و اساس عملکرد آنها را تشکیل میدهد. افردی چون «ابن تیمیه» و «محمد ابن عبدالوهاب» نماینده این مکتب فکری و اعتقادی در جهان اسلام به شمار میآیند.
اما مشاهده میکنیم، به موازات این آیات که از جنگ و جهاد سخن گفتهاند، قرآن در حدود 100 آیه از صلح سخن میگوید. در مقابل گروه اول، گروهی از فقهها به این آیات در تبیین دیدگاه اسلام درباره جنگ و صلح استناد میجویند.
تکفیریها از توحید فهم ناقصی دارند، ولی آن را توجیهی برای ورود به جنگ با آنها نمیدانند، بلکه نگاهی جامع بر مبنای انسانشناسانه به این موضوع داشته، بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز تاکید میکنند که به عنوان اولویت نیز همواره در سیره عملی ایشان عیان بود.
این گروه از فقهها به مقوله جهاد، نگاهی دفاعی و منفعلانه داشته و بر این باورند که جهاد ابتدایی دارای شرایط و قید و بندهای زیادی است، تا حدی انجام آن را دشوار میکند.
در این چارچوب، مکتب تشیع به عنوان پیرو این دیدگاه، جهاد ابتدایی را منوط به ظهور «امام عصر»(عج) دانسته و اقدام به آن را مستلزم حضور در محضر امام زمان میداند، لذا بسیاری از فقههای این مکتب جنگ را استثنا میدانند که فقط در صورت عدم دستیابی به صلح و بسته شدن تمام دربها برای تحقق آن، میتوان به آن مبادرت ورزید.
اما اینکه در اندیشه امام خمینی (ره) اصالت به کدامیک از دو مقوله صلح یا جنگ داده میشد، فرمایشاتی از ایشان وجود دارد که اصالت صلح در اندیشه ایشان را به خوبی به نمایش میگذارد، آنجا که تاکید میکنند: «ما به تبع اسلام همیشه با جنگ مخالف هستیم».
امام راحل در جایی دیگر میفرمایند: «ما میل داریم بین همه کشورها آرامش و صلح باشد»، «ما معتقد به صلح انسانی و الهی هستیم و با هیچ کشوری چه اسلامی و چه غیر اسلامی سرِ جنگ نداریم».
تردید نیست، این سخنان نمیتواند، از زبان یک فقیه به سادگی بیان شود، بلکه بر مبنایی نظری مبتنی است. مبانی نظری این جملات به سرشت آدمی اشاره دارد که صرفا نه خوب است و نه بد، چون انسان به موازات برخورداری از «فطرت» دارای «غریزه» نیز میباشد.
در این بین اگر آدمی به سمت فطرت برود، به صلح و اگر به سمت غریزه برود، به جنگ کشانده میشود. بنابراین انسان هم موجودی «صلح طلب» است، «جنگ طلب» ، به همین دلیل امام خمینی(ره) میفرمایند که «پیامبران آمدند تا غرایز بشری کنترل شود».
از دیدگاه فقهی امام خمینی (ره) سعی کردند، جهاد ابتدایی را به حضور امام زمان موکول کنند و فقط در دو مورد جنگ را مجاز شمردند:
- برای دفع تجاوز
- برای رفع ظلم
و البته با در نظر گرفتن مصالح و منافع اسلام و امت اسلامی.
درباره «تکفیر» به عنوان یکی از مهمترین مباحث اسلامی که به جنگ منجر میشود، امام خمینی در اینباره ضمن رد این مبحث، میفرمایند: هر کس که قولش قول اسلام باشد و شهادتین را بگوید، میداند که باید از اندیشه تکفیری فاصله بگیرد و میگیرد.
از دیدگاه ایشان تکفیریها از توحید فهم ناقصی دارند، ولی آن را توجیهی برای ورود به جنگ با آنها نمیدانند، بلکه نگاهی جامع بر مبنای انسانشناسانه به این موضوع داشته، بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز تاکید میکنند که به عنوان اولویت نیز همواره در سیره عملی ایشان عیان بود و انقلاب اسلامی در ایران نیز بر همین مبنا شکل گرفت و رفتار امام نیز بر این دیدگاه منطبق بود.
امروز که دنیا بیش از هر زمان دیگری تشنه اندیشه ناب اسلامی است و آمادگی پذیرش آن را دارد، وظیفه ماست که به تبیین و انتشار اندیشه های امام راحل به خصوص در مقولههای جنگ، صلح و همزیستی مسالمت آمیز پرداخته و با موج اسلام ستیزی در حال تشدید در جهان مقابله کنیم.