به گزارش شهدای ایران، گفتند اتوبوس ها آماده است، تو هم میایی حرم امام (ره)؟ به مزاح گفت: یک سال است که بابای من مرده است، مگر بچه های خمینی برای تسلیت آمدند که حالا من هم برای بابایشان بروم! اما راست نمی گفت. دست بچه هایش را گرفت و زودتر از خیلی های دیگر، با زبان روزه، سوار مینی بوس بدون کولر شد و خودش را به حرم رساند.
حالا نزدیک سی سال از رفتن یک انقلابی گذشته است، اما هنوز زن ها و
مردها و بچه ها، خودشان را به آنجا می رسانند و روضه می خوانند. چون آن
مرد، بابای آن ها هم بود. اصلا پدر یعنی خمینی، و این مردم، سهم شان از
امام، بیشتر از مدعیانی است که از امام سهم خواهی می کنند.
مردم این امام را دوست داشتند و همین امام را دوست خواهند داشت. چون شکل
خودشان بود. رنگ خودشان بود. شاسی بلند شیشه دودی سوار نمی شد، آسانسور را
برایش قرق نمی کردند. در این شرکت و آن شرکت، هیأت مدیره نبود. برای یک
جلسه کذایی، یک میلیون تومان اجرت نمی گرفت. لباس برند نمی پوشید. زیکزاکی
راه نمی رفت. بر مبل سلطنتی نمی نشست. یک مادر شهید را پشت در نگه نمی
داشت. مفاتیح می خواند. روضه گوش می کرد. درشت ترین حرف ها را به آمریکا می
زد، اما جانش برای مردم در می رفت. به همه سفارش می کرد یک موی این کوخ
نشین ها را به رضایت کاخ نشینان نفروشید. دو پسرش را به مال و مکنت و ثروت
نرساند. پستی برایشان دست و پا نکرد. یکی شان که شهید شد، لب فروبست و اشک
نریخت. وقتی دارایی هایش را اعلام کرد نوشت «اثاث منزل ندارم؛ مختصر اثاثی
است در قم و تهران، ملک همسرم می باشد». گفت وجوهی که در بانک ها به اسم من
است، مال من نیست، همه، وجوه شرعیه است و ورثه در آن حقی ندارند.
آن قدر از دنیا و مکاید آن، آزاد و رها بود که ادعا کرد «با دلی آرام و
قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران
و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم.»
حالا رهبر این مردم، به درستی می گوید که امام میراث فرهنگی نیست، امام
زنده است؛ و این عکس و هزاران عکس دیگر، گواهی می دهند که امام زنده است.