ما نزدیک به چهل روز مقاومت کردیم که خرمشهر به دست دشمن نیفتد در این مدت یکی از کسانی که آر-پی –چی روی دوششان می گرفتند و دشمن را برهم می زدند که دشمن جلو تر نیاید مقام معظم رهبری بود یکی از آن کسانی که در قالب گشتی های شناسایی 3نفره و5 نفره تااعماق نیروهای دشمن پیش میرفتند تااطلاعاتی را که میخواهند بدهند خدمت حضرت امام اطلاعات دست اول وناب باشدمقام معظم رهبری بودند.
سرویس سیاسی شهدای ایران:حجت الاسلام ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام صادق(ع) و نماینده فعلی مردم قم در مجلس شورای چند سال پیش طی سخنانی در مجمع بصیرت حوزه 16 ناحیه غرب تهران حقایق مهمی را پیرامون حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در جریان دفاع مقدس بیان کرده که نظر به اهمیت نکات اشاره شده در این سخنرانی توجه خوانندگان را به بخش هایی از این سخنرانی جلب می نماییم:
ذوالنور در رابطه با حضور مقام معظم رهبری در خرمشهر گفت:<<ما نزدیک به چهل روز مقاومت کردیم که خرمشهر به دست دشمن نیفتد در این مدت یکی از کسانی که آر-پی –چی روی دوششان می گرفتند و دشمن را برهم می زدندکه دشمن جلو تر نیاید مقام معظم رهبری بود یکی از آن کسانی که در قالب گشتی های شناسایی 3نفره و5 نفره تااعماق نیروهای دشمن پیش می رفتند تااطلاعاتی را که می خواهند بدهند خدمت حضرت امام اطلاعات دست اول وناب باشدمقام معظم رهبری بودند.>>
وی درفرازی دیگر بیان داشت :<<در آن زمان در قبال دفاع مقدس دو حرکت وجود داشتیک حرکت خط عقب نشینی وعدم مقاومت باسر کردگی بنی صدر بودکه در راس آن مقام معظم رهبری بودند حامی و پشتیبان شهید چمران در پیش برد جنگ های نامنظم مقام معظم رهبری بودند که چمران توانست در مقابل بنی صدر همان قدر دوام بیاورد>>.
سردار ذوالنور در ادامه بانقل خاطره ای از سردار شوشتری گفت:<<سردار شوشتری نقل میفرمودند زمانی که در جبهه به عنوان فرمانده محور بودم صبح زود هنوز آفتاب نزده بود از سنگر بیرون رفتم دیدم یک انسان رشید وبلند اندامی یک کلت به کمرش بسته یک اسلحه ز-3 برروی دوشش انداخته چند نفر ارتشی همراهش هستند دارد روی خاک ریز ما که چند قدمی دشمن بود یک نهر آب فاصله مابادشمن بود دیده بانی میکند فکر کردم از برادران ارتشی مان هستند .آمده اند از محور ما دشمن راشناسایی کنند رفتم داخل سنکر دیدم یکی از برادران دوید آمد داخل سنگر و گفت:آقا تشریف آورده اند که متوجه شدم ایشان حضرت آیت الله خامنه ای هستند.>>
فرمانده تیپ امام صادق(ع) در ادامه افزود:<<اواسط جنگ یک زمانی حضورمقام معظم رهبری در جبهه کم رنگ شده بود عده ای از فرماندهان آمدند خدمت ایشان که کم لطف شده اید نمییایید آقا از جواب طفره میرفتند خیلی که اصرار کردند آقا فرمودند:<<چاره ای ندارم حضرت امام رفتند بنده به پنج استان کشور راحرام کرده اند.خوزستان.ایلام.کرمانشاه.کردستان. آذربایجان غربی>>
امام برجان ایشان این ذخیره الهی برای بعداز خودش میترسید. ایشان فرمودند:<<حالا که اصرار میکنید من میروم خدمت امام التماس میکنم بلکه امام به من اجازه بدهد>>مدت کوتاهی نگذشته بود که حضور مقام معظم رهبری در منطقه باز چشمگیر شد.
سردار ذوالنور در فرازی دیگر گفت:در زمانی یک گزارش از یگان خودمان رابرده بودم محضر ایشان که آقا یک خاطره ای رابرای بنده نقل کردند که بنده نیز عرض میکنم .ایشان فرمودند:<<من آن زمان همه اش با لباس نظامی توی جبهه بودم خودم یک مقداری تردید داشتم که حالا من لباس پیغمبر را کنار می گذارم و این.لباس تنگ نظامی راتنم میکنم یک کمی در ذهنم تردید بود.>>می فرمود:<<اگر می خواستم بیایم تهران نماز جمعه لباس روحانی را روی لباس نظامی می پوشیدم اول می آمدم محضر امام گزارش از جنگ می دادم خدمتشان رهنمودی می گرفتم بعد میرفتم برای خطبه های نماز جمعه>>ایشان می فرمود:<<یک رز آمدم خدمت امام امام پشت پنجره ایستاده بودنگاهی کرد وتامنپوتینها را باز کنم خودم را آماده کنم وبروم داخل یک کم طول کشید زمانی که رفتم داخل دیدم امام خیره خیره ازپشت پنجره ایستاده و مرا نگاه میکندو یک لبخندی روی لب های امام نقش بسته رفتم داخل دست امام رابوسیدم ومعانقه کردم امام یک دستی زدند پشت کتف من و فرمودند:<<یک زمانی پوشیدن لباس سربازی در عرف ما مروت بودولی الان میبینم چه براندازه شماست.>>وامام لبهایشان خندان و خوشحال شدآقامیفرمودند:<<دیگر من تردید از دلم رفت هر وقت میخواستم لباس نظامیبپوشم یک لذتی میبردم.>>
ایشان بابیان خاطره ای دیگر بیان داشت :<<یکی از تیپ هایی که آقاتشریف بردندتیپ الغدیر بود که برادران یزدی بودند –خدارحمت کند فرمانده این تیپ را شهید سردار بابایی-بهد از سخنرانی آقا تشریف آوردند سنگر فرماندهی که یک جلسه ای باشدوبعد هم ناهارتعداد کمی بودند که نشسته بودندسرسفره حضرت آیت الله خاتمی پدر رئیس جمهور محترم هم در منطقه بودندشخصیت وارسته ای بودند.پیر مردی قد خمیده محاسن سفید باآن دستان لرزان یک کاسه بزگی جلویش بوددیدم از این ماست یزدی ریخته توی کاسه دارد هم میزندوباحوصله دارد دوغ راآماده میکنددوغ را خوب آماده کردآورد خدمت مقام معظم رهبری گفتآقا دوغ برایتان درست کردم.آقا خیلی تعارف کردند که نه شما زحمت افتاده ایدخودتون میل بفرمایید.آیت الله خاتمی فرمودند:<<اول شما باید بخورید آورده ام برای شما بعد ار باقیمانده شما من به عنوان تبرک بخورم.>>آقا خواست کاسه رابگیرد گفت:<<نه! میخواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم.>>بادستان لرزان این کاسه را نگه داشت آقا دوغ را آشامید کاسه راگذاشت زمین کاسه رابرگرداندند این جایی که جای لبهای مقام معظم رهبری بودلب هارا آن جا گذاشت بعد دوغ راآشامید>>.
شما نگاهی به زندگی کنونی رهبر معظم اقلاب بیاندازید وسایل زندگی ایشان از ساده ترین خانواده ها نیز ساده تر است.ایشان اجناس کویتی مصرف میفرمایند بروید داخل منزل ایشان یک فرش بیشتر در خانه شخصی ایشان پیدا نمیشود که آن هن جهیزیه همسرشان است ونخ نما.آقای گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری میگفتند :<<آقا هیچ موقه از بیت المال استفاده نمیکنند و اکثر مواقع در اواسط ماه از بنده مبلغی قرض میگیرند تا پایان ماه صبر میکنند وکار من این شده همیشه اواسط ماه آماده قرض دادن به آقا باشم.>>
ذوالنور در رابطه با حضور مقام معظم رهبری در خرمشهر گفت:<<ما نزدیک به چهل روز مقاومت کردیم که خرمشهر به دست دشمن نیفتد در این مدت یکی از کسانی که آر-پی –چی روی دوششان می گرفتند و دشمن را برهم می زدندکه دشمن جلو تر نیاید مقام معظم رهبری بود یکی از آن کسانی که در قالب گشتی های شناسایی 3نفره و5 نفره تااعماق نیروهای دشمن پیش می رفتند تااطلاعاتی را که می خواهند بدهند خدمت حضرت امام اطلاعات دست اول وناب باشدمقام معظم رهبری بودند.>>
وی درفرازی دیگر بیان داشت :<<در آن زمان در قبال دفاع مقدس دو حرکت وجود داشتیک حرکت خط عقب نشینی وعدم مقاومت باسر کردگی بنی صدر بودکه در راس آن مقام معظم رهبری بودند حامی و پشتیبان شهید چمران در پیش برد جنگ های نامنظم مقام معظم رهبری بودند که چمران توانست در مقابل بنی صدر همان قدر دوام بیاورد>>.
امام برجان ایشان این ذخیره الهی برای بعداز خودش میترسید. ایشان فرمودند:<<حالا که اصرار میکنید من میروم خدمت امام التماس میکنم بلکه امام به من اجازه بدهد>>مدت کوتاهی نگذشته بود که حضور مقام معظم رهبری در منطقه باز چشمگیر شد.
سردار ذوالنور در فرازی دیگر گفت:در زمانی یک گزارش از یگان خودمان رابرده بودم محضر ایشان که آقا یک خاطره ای رابرای بنده نقل کردند که بنده نیز عرض میکنم .ایشان فرمودند:<<من آن زمان همه اش با لباس نظامی توی جبهه بودم خودم یک مقداری تردید داشتم که حالا من لباس پیغمبر را کنار می گذارم و این.لباس تنگ نظامی راتنم میکنم یک کمی در ذهنم تردید بود.>>می فرمود:<<اگر می خواستم بیایم تهران نماز جمعه لباس روحانی را روی لباس نظامی می پوشیدم اول می آمدم محضر امام گزارش از جنگ می دادم خدمتشان رهنمودی می گرفتم بعد میرفتم برای خطبه های نماز جمعه>>ایشان می فرمود:<<یک رز آمدم خدمت امام امام پشت پنجره ایستاده بودنگاهی کرد وتامنپوتینها را باز کنم خودم را آماده کنم وبروم داخل یک کم طول کشید زمانی که رفتم داخل دیدم امام خیره خیره ازپشت پنجره ایستاده و مرا نگاه میکندو یک لبخندی روی لب های امام نقش بسته رفتم داخل دست امام رابوسیدم ومعانقه کردم امام یک دستی زدند پشت کتف من و فرمودند:<<یک زمانی پوشیدن لباس سربازی در عرف ما مروت بودولی الان میبینم چه براندازه شماست.>>وامام لبهایشان خندان و خوشحال شدآقامیفرمودند:<<دیگر من تردید از دلم رفت هر وقت میخواستم لباس نظامیبپوشم یک لذتی میبردم.>>
ایشان بابیان خاطره ای دیگر بیان داشت :<<یکی از تیپ هایی که آقاتشریف بردندتیپ الغدیر بود که برادران یزدی بودند –خدارحمت کند فرمانده این تیپ را شهید سردار بابایی-بهد از سخنرانی آقا تشریف آوردند سنگر فرماندهی که یک جلسه ای باشدوبعد هم ناهارتعداد کمی بودند که نشسته بودندسرسفره حضرت آیت الله خاتمی پدر رئیس جمهور محترم هم در منطقه بودندشخصیت وارسته ای بودند.پیر مردی قد خمیده محاسن سفید باآن دستان لرزان یک کاسه بزگی جلویش بوددیدم از این ماست یزدی ریخته توی کاسه دارد هم میزندوباحوصله دارد دوغ راآماده میکنددوغ را خوب آماده کردآورد خدمت مقام معظم رهبری گفتآقا دوغ برایتان درست کردم.آقا خیلی تعارف کردند که نه شما زحمت افتاده ایدخودتون میل بفرمایید.آیت الله خاتمی فرمودند:<<اول شما باید بخورید آورده ام برای شما بعد ار باقیمانده شما من به عنوان تبرک بخورم.>>آقا خواست کاسه رابگیرد گفت:<<نه! میخواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم.>>بادستان لرزان این کاسه را نگه داشت آقا دوغ را آشامید کاسه راگذاشت زمین کاسه رابرگرداندند این جایی که جای لبهای مقام معظم رهبری بودلب هارا آن جا گذاشت بعد دوغ راآشامید>>.
شما نگاهی به زندگی کنونی رهبر معظم اقلاب بیاندازید وسایل زندگی ایشان از ساده ترین خانواده ها نیز ساده تر است.ایشان اجناس کویتی مصرف میفرمایند بروید داخل منزل ایشان یک فرش بیشتر در خانه شخصی ایشان پیدا نمیشود که آن هن جهیزیه همسرشان است ونخ نما.آقای گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری میگفتند :<<آقا هیچ موقه از بیت المال استفاده نمیکنند و اکثر مواقع در اواسط ماه از بنده مبلغی قرض میگیرند تا پایان ماه صبر میکنند وکار من این شده همیشه اواسط ماه آماده قرض دادن به آقا باشم.>>