بخشی از آرای حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری اخیر را باید به حساب قشری از افراد گذاشت که یکی از مطالبات و دغدغههای آنان «رفع حصر سران فتنه» است.
شهدای ایران: بخشی از آرای حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری اخیر را باید به حساب قشری از افراد گذاشت که یکی از مطالبات و دغدغههای آنان «رفع حصر سران فتنه» است که شمار آنان نیز قابل چشمپوشی نیست و بارها در میتینگها، همایشهای انتخاباتی و جشنهای پیروزی به صراحتاین خواسته خود را خطاب به رئیسجمهور با شعار «پیام ما روشنه حصر باید بشکنه» مطرح و دل به وعدههای روحانی برای حل این موضوع خوش کردهاند!
فارغ از مشروعیت و قانونی بودن یا نبودن خواسته این جماعت، جای چند سؤال از این هواداران متعصب روحانی که خواستار رفع حصر هستند وجود دارد که پاسخ به آنها واقعیتهای تلخ و تناقضات آشکاری را برای آنان افشا میکند:
۱) هوادارانی که امروز از روحانی رفع حصر سران فتنه را درخواست میکنند آیا از خود پرسیدهاند این وعده که پیش از این نیز در انتخابات سال ۹۲ از سوی روحانی مطرح شده بود اکنون پس از چهار سال چه سرانجامی داشته و روحانی چه اقدامی برای تحقق این خواسته و مطالبه آنان کرده است که در دوره جدید مجدداً به وعده وی دلبسته و اعتماد کردهاند؟! (علی مطهری را به یاد آورید که بارها به صراحت در این خصوص مصاحبه کرده، نامه نوشته و حتی با رهبری مذاکره کرده است اما دریغ از یک اقدام جدی روحانی در چهار سال گذشته!)
۲) شاید هواداران روحانی معتقد باشند که او میخواسته ولی نگذاشتند! به فرض صحت این فرضیه مگر روحانی امروز با روحانی دیروز چه فرقی کرده است که مجدداً برای حل این موضوع به روحانی امید بستهاند؟! اصولاً مگر رئیسجمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی و همزمان ریاست شورای عالی امنیت ملی کشور، جایگاه و قدرت پایینی دارد که نتواند یک پرونده سیاسی-امنیتی را به سرانجام برساند و تکلیف آن را مشخص کند؟! پس چرا این چهار سال نه مذاکرهای کرد، نه نامهای نوشت و نه حتی فشاری آورد؟! (نمایندگان مجلس ششم را به یاد آورید که برای تحقق خواستههایشان چه کارها که نکردند؛ از تحصن و انتشار نامه جام زهر گرفته تا استعفای دسته جمعی!)
۳) اگر هواداران روحانی معتقدند این پرونده خارج از حیطه اختیارات روحانی است؛ مثلاً در اختیار شخص رهبری، قوه قضاییه یا اطلاعات سپاه، پس چرا مجدداً به وعده حل این موضوع به کسی اعتماد کردید که خودتان معتقدید در این موضوع توانایی و اختیاری ندارد؟! (رئیس دولت اصلاحات را به یاد آورید که برای افزایش اختیارات برای تحقق برخی از مطالبات خارج از حیطه وظایفش تا ارائه لوایح مشهور به دوقلو به مجلس اقدام کرد!)
۴) هواداران روحانی بهتر از هرکس میدانند که حصر سران فتنه دارای مصوبه شورای عالی امنیت ملی و فرایندی قانونی را -حداقل در این شورا- طی کرده است و جالب اینکه این تصمیم در دوران عضویت شخص روحانی در شورای عالی امنیت ملی اتفاق افتاده است. آیا این هواداران از خود پرسیدهاند چرا روحانی هیچگاه در این خصوص شفافسازی و واقعیتها را مطرح نمیکند و صرفاً به نیش و کنایه، مبهم گویی و حواله به فرداها بسنده میکند و از پاسخگویی فرار میکند؟! (مواضع حسن روحانی را به یاد آورید که روزی خواستار اعدام توطئهگران در نماز جمعهها و روزی در مجلس علیه ارتشیان به جای مانده از دوران پهلوی سخنرانی میکند و خواستار اخراج و قطع حقوق آنان میشود!)
پاسخ به سؤالات بالا، واقعیتهای تلخ و تناقضات آشکاری را عیان میسازد و آن اینکه «منافع روحانی اقتضاء میکند رفع حصر سران فتنه اتفاق نیفتد اما همچنان تقاضای رفع حصر بر سر زبانها باقی بماند»
۱) روحانی در انتخابات سال ۹۲ میدانست که نه پایگاه اجتماعی دارد و نه جامعه به یک معمم راست سنتی با چهره امنیتی روی خوش نشان خواهد داد اما در یک تاکتیک انتخاباتی و چرخش متبحرانه، با بهرهبرداری از مطالبات بخشی از جریان اصلاحطلب از جمله وعده رفع حصر، خود را به سبد آرای آنان چسباند و در کنار شعارهای معیشتی و وعدههای ۱۰۰ روزه اقتصادی توانست ناپلئونی رأی بیاورد و این درحالی بود که نه اصلاحطلبان روحانی را از خود میدانستند و نه اصولگرایان روحانی را از خود طرد کرده بودند.
۲) کسب آرای اصلاحطلبان فرصتی برای روحانی بوجود آورد تا با وجود محدودیتهای چهرههای محبوب این جریان، از حصر و زندان گرفته تا ممنوعالتصویری، خود را در افکار عمومی نماینده این جریان و وکیل مدافع آنان نشان دهد و بدنه اجتماعی و سبد آرای آنان را برای خود مصادره کند.
۳) اصلاحطلبان برای حفظ حیات سیاسی خود و بازگشت مجدد به قدرت چارهای جز پذیرش و حمایت از روحانی نداشتند و دولت روحانی را صرفاً رحم اجارهای و موقت برای مقاصد خود میدانستند؛ اما این یک بازی برد-برد برای روحانی و اصلاحطلبان بود که هر دو را به قدرت نزدیکتر میکرد.
۴) روحانی برای حفظ پایگاه رأی اصلاحطلبان چارهای جز این نداشته و ندارد که زبان مطالبات این قشر جامعه باشد؛ اما با وجود ادعای پیگیری رفع حصر در تبلیغات انتخاباتی، همچنان هوادارانش شاهد بلاتکلیفی در این موضوع هستند چرا که روحانی بهتر از هرکس دیگری میداند اگر زمانی به هر بهانه محدودیتهای برخی از این محصورین برطرف شود، اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی آنان بدون کمترین تردید به اصل خویش بازخواهند گشت و پشت وی را خالی خواهند کرد و این جماعت هرگز حاضر نخواهند بود در صورت وجود آب، به تیمم بر خاک غصبی رضایت دهند!
۵) ترس روحانی از عدم پیگیری رفع حصر سران فتنه، صرفاً به از دست دادن موقعیت و هوادارانش ختم نمیشود بلکه روحانی به عنوان یک حقوقدان خوب میداند که در صورت رفع حصر، برگزاری دادگاه و مجازات شدید در انتظار آنان خواهد بود و بالتبع هوادارانش هر نوع عواقبی را از چشم وی خواهند دید و با مرگ قانونی سران فتنه، حیات سیاسی روحانی نیز ختم خواهد شد!
*فردا
فارغ از مشروعیت و قانونی بودن یا نبودن خواسته این جماعت، جای چند سؤال از این هواداران متعصب روحانی که خواستار رفع حصر هستند وجود دارد که پاسخ به آنها واقعیتهای تلخ و تناقضات آشکاری را برای آنان افشا میکند:
۱) هوادارانی که امروز از روحانی رفع حصر سران فتنه را درخواست میکنند آیا از خود پرسیدهاند این وعده که پیش از این نیز در انتخابات سال ۹۲ از سوی روحانی مطرح شده بود اکنون پس از چهار سال چه سرانجامی داشته و روحانی چه اقدامی برای تحقق این خواسته و مطالبه آنان کرده است که در دوره جدید مجدداً به وعده وی دلبسته و اعتماد کردهاند؟! (علی مطهری را به یاد آورید که بارها به صراحت در این خصوص مصاحبه کرده، نامه نوشته و حتی با رهبری مذاکره کرده است اما دریغ از یک اقدام جدی روحانی در چهار سال گذشته!)
۲) شاید هواداران روحانی معتقد باشند که او میخواسته ولی نگذاشتند! به فرض صحت این فرضیه مگر روحانی امروز با روحانی دیروز چه فرقی کرده است که مجدداً برای حل این موضوع به روحانی امید بستهاند؟! اصولاً مگر رئیسجمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی و همزمان ریاست شورای عالی امنیت ملی کشور، جایگاه و قدرت پایینی دارد که نتواند یک پرونده سیاسی-امنیتی را به سرانجام برساند و تکلیف آن را مشخص کند؟! پس چرا این چهار سال نه مذاکرهای کرد، نه نامهای نوشت و نه حتی فشاری آورد؟! (نمایندگان مجلس ششم را به یاد آورید که برای تحقق خواستههایشان چه کارها که نکردند؛ از تحصن و انتشار نامه جام زهر گرفته تا استعفای دسته جمعی!)
۳) اگر هواداران روحانی معتقدند این پرونده خارج از حیطه اختیارات روحانی است؛ مثلاً در اختیار شخص رهبری، قوه قضاییه یا اطلاعات سپاه، پس چرا مجدداً به وعده حل این موضوع به کسی اعتماد کردید که خودتان معتقدید در این موضوع توانایی و اختیاری ندارد؟! (رئیس دولت اصلاحات را به یاد آورید که برای افزایش اختیارات برای تحقق برخی از مطالبات خارج از حیطه وظایفش تا ارائه لوایح مشهور به دوقلو به مجلس اقدام کرد!)
۴) هواداران روحانی بهتر از هرکس میدانند که حصر سران فتنه دارای مصوبه شورای عالی امنیت ملی و فرایندی قانونی را -حداقل در این شورا- طی کرده است و جالب اینکه این تصمیم در دوران عضویت شخص روحانی در شورای عالی امنیت ملی اتفاق افتاده است. آیا این هواداران از خود پرسیدهاند چرا روحانی هیچگاه در این خصوص شفافسازی و واقعیتها را مطرح نمیکند و صرفاً به نیش و کنایه، مبهم گویی و حواله به فرداها بسنده میکند و از پاسخگویی فرار میکند؟! (مواضع حسن روحانی را به یاد آورید که روزی خواستار اعدام توطئهگران در نماز جمعهها و روزی در مجلس علیه ارتشیان به جای مانده از دوران پهلوی سخنرانی میکند و خواستار اخراج و قطع حقوق آنان میشود!)
پاسخ به سؤالات بالا، واقعیتهای تلخ و تناقضات آشکاری را عیان میسازد و آن اینکه «منافع روحانی اقتضاء میکند رفع حصر سران فتنه اتفاق نیفتد اما همچنان تقاضای رفع حصر بر سر زبانها باقی بماند»
۱) روحانی در انتخابات سال ۹۲ میدانست که نه پایگاه اجتماعی دارد و نه جامعه به یک معمم راست سنتی با چهره امنیتی روی خوش نشان خواهد داد اما در یک تاکتیک انتخاباتی و چرخش متبحرانه، با بهرهبرداری از مطالبات بخشی از جریان اصلاحطلب از جمله وعده رفع حصر، خود را به سبد آرای آنان چسباند و در کنار شعارهای معیشتی و وعدههای ۱۰۰ روزه اقتصادی توانست ناپلئونی رأی بیاورد و این درحالی بود که نه اصلاحطلبان روحانی را از خود میدانستند و نه اصولگرایان روحانی را از خود طرد کرده بودند.
۲) کسب آرای اصلاحطلبان فرصتی برای روحانی بوجود آورد تا با وجود محدودیتهای چهرههای محبوب این جریان، از حصر و زندان گرفته تا ممنوعالتصویری، خود را در افکار عمومی نماینده این جریان و وکیل مدافع آنان نشان دهد و بدنه اجتماعی و سبد آرای آنان را برای خود مصادره کند.
۳) اصلاحطلبان برای حفظ حیات سیاسی خود و بازگشت مجدد به قدرت چارهای جز پذیرش و حمایت از روحانی نداشتند و دولت روحانی را صرفاً رحم اجارهای و موقت برای مقاصد خود میدانستند؛ اما این یک بازی برد-برد برای روحانی و اصلاحطلبان بود که هر دو را به قدرت نزدیکتر میکرد.
۴) روحانی برای حفظ پایگاه رأی اصلاحطلبان چارهای جز این نداشته و ندارد که زبان مطالبات این قشر جامعه باشد؛ اما با وجود ادعای پیگیری رفع حصر در تبلیغات انتخاباتی، همچنان هوادارانش شاهد بلاتکلیفی در این موضوع هستند چرا که روحانی بهتر از هرکس دیگری میداند اگر زمانی به هر بهانه محدودیتهای برخی از این محصورین برطرف شود، اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی آنان بدون کمترین تردید به اصل خویش بازخواهند گشت و پشت وی را خالی خواهند کرد و این جماعت هرگز حاضر نخواهند بود در صورت وجود آب، به تیمم بر خاک غصبی رضایت دهند!
۵) ترس روحانی از عدم پیگیری رفع حصر سران فتنه، صرفاً به از دست دادن موقعیت و هوادارانش ختم نمیشود بلکه روحانی به عنوان یک حقوقدان خوب میداند که در صورت رفع حصر، برگزاری دادگاه و مجازات شدید در انتظار آنان خواهد بود و بالتبع هوادارانش هر نوع عواقبی را از چشم وی خواهند دید و با مرگ قانونی سران فتنه، حیات سیاسی روحانی نیز ختم خواهد شد!
*فردا