سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ؛سر تا سر جبهه و جنگ پر از خاطرات تلخ و شیرین برای رزمندگان بوده، با توجه به اینکه همیشه در حال آماده باش بودند و مشکلات عدیده ای داشتند اما هرگز از انجام فرائضات معنوی غافل نمی شدند حتی در سخت ترین شرایط به مرثیه سرایی برای اهل بیت می پرداختند و در آنجا هم باز ارادت خود را به هر گونه که بود به خدا و ائمه اطهار ثابت می کردند.
عملیات والفجر 10 بود و ما در منطقه آزاد شده و عقبه لشكر در روستای گچینه
عراق بودیم. منطقه در دامنه غربی ارتفاعات زاگراس بود و در بهار و تابستان
بسیار خوش اب و هوا و سرسبز بود به گونه ای كه برای مثال ملخ هایی به
اندازه گنجشك داشت.
شب عید فطر رئیس ستاد لشكر مرا خواست و دستور داد كه به تمام واحد ها اطلاع
دهم كه فردا سحر در محل تبلیغات لشكر ،جهت اقامه نماز عید فطر جمع شوند .
من هم به كلیه واحد ها ابلاغ كردم . واحد تبلیغات در دره ای واقع بود كه
دور آن را ارتفاعات محاصره كرده بود . خودم هم سحرگاه و قبل از طلوع آفتاب
در محل بودم .
نماز عید كه تمام شد . امامِ نماز پشت تریبون رفت و در حال گفتن این جمله
بود كه "نماز عید فطر دو خطبه مستحبی دارد" كه من دو جنگنده عراقی را دیدم
كه از دور مستقیم بسمت دره ما و جمعیت می آمدند . من توجه نفر بغل دستی
خود را به آن دو جنگنده جلب كردم . وقتی دیدیم كه تا آن لحظه جنگنده ها بمب
های خود را رها نكرده اند!. بیم آن را دادم كه با دیدن جمعیت ما ، بمب ها
را روی جمعیت هدف گیری كنند .
لذا با در دست گرفتن پوتین هایمان محل را ترك كردیم .ولی جمعیت هنوز متوجه
خطر نشده بود . ما از یكی از ارتفاعات تا نصفه بالا رفتیم كه یكی از
فرماندهان پشت تریبون قرار گرفت و فرمان "یگان ها بسمت واحد های خود" را
صادر كرد. از بالا می دیدیم كه جمعیت مثل یك گل باز میشود و هر كس به طرفی
پراكنده شد .رزمندگان گردان های مختلف از جمله گردان های بلال و گردان
مالكاشتر شوشتر و غیره در جمعیت وجود داشت .
جنگنده ها در حال بمباران شیمیایی شهرهای خرمال، حلبچه و منطقه بودند و
برای فرار از دفاع موشكی خودی به دره ما می آمدند تا آنجا دور زده و به
سمت عراق باز گردند . لذا اكثر جنگنده های عراقی كه تعداد آنها زیاد بود به
دره مقر ما سر میزدند .
طولی نكشید كه بلاخره دو جنگنده عراقی شیرجه زدند و روی ارتفاعی كه ما تا نصفه بالا رفته بودیم بمب های شیمیایی رها كردند .
تمام رزمندگان كه برای نماز عید فطر آمده بودند ماسك شیمیایی همراه نداشتند .لذا می بایست تا محل خود می دویدند تا ماسك های خود را بردارند . ما هم بسمت فرماندهی لشكر دویدیم . اگر می دویدیم حدود نیم ساعت با سنگرهایمان فاصله داشتیم . وقتی رسیدیم ماسك هایمان را برداشتیم و آن را به سرمان گذاشتیم .
خوشبختانه باد بسمت ایران بود و كسی شیمیایی نشد . الا دو سه نفر كه روی ارتفاع بودند.