میان تمامی حرف و حدیثهایی که برخی از چرایی لزوم حضور مدافعان حرم در جبهه مقاومت اسلامی بر زبان جاری میکنند، دو جوان نسل سومی انقلاب که نه روزهای انقلاب را دیدهاند...
شهدای ایران:میان تمامی حرف و حدیثهایی که برخی از چرایی لزوم حضور مدافعان حرم در جبهه مقاومت اسلامی بر زبان جاری میکنند، دو جوان نسل سومی انقلاب که نه روزهای انقلاب را دیدهاند و نه زمان جنگ تحمیلی را درک کردهاند عزمشان را جزم کردهاند تا شهدای مدافع حرم را به همسن و سالان خودشان با همان راه و روشهای مرسوم و معمول خودشان بشناسانند. آشنایی ما با زینب و فاطمه منتظر این دو خواهر خوشذوق از نقاشی شهید مدافع حرم محمد حسین محسنی شروع شد. زینب منتظر نقاش چهرههای آسمانی شهدا است، خودش میگوید حرف زیادی برای گفتن ندارد اما با اصرار ما لب به صحبت میگشاید.
کمی از خودتان بگویید. از چه زمانی کار نقاشی شهدای مدافع حرم را شروع کردید؟
من 22 سال سن دارم و اهل یکی از روستاهای بابلسر هستم. در حال حاضر در رشته مهندسی نرمافزار مشغول به تحصیلم و هم در دانشگاه و هم در محلهمان بسیجی هستم. از همان دوران کودکی خیلی نقاشی را دوست داشتم. هیچ دوره آموزشی نرفتم و نقاشی را فقط برای آرامشی که به من میدهد دوست دارم. دو سالی میشود که کار نقاشی برای شهدای مدافع حرم را شروع کردهام.
چرا شهدای مدافع حرم؟
آرامشی که در به تصویر کشیدن تمثال شهدا به دست میآورم با هیچ کار و هنر دیگری قابل مقایسه نیست.
اولین شهیدی که تصویرش را با هنرتان خلق کردید تمثال کدام شهید بود؟
شهید سید جلال حبیباللهپور اولین شهیدی بود که نقاشیشان را کشیدم و بعد هم شهدایی چون سید مصطفی موسوی از شهدای فاطمیون، شهیدان سید ضیاء حسینی، محمد امین کریمیان، عدیل حسینی از شهدای زینبیون، شهید مطهر حسین، شهید محمد حسین محسنی و شهید مکیان.
شهدا را چطور انتخاب میکنید؟
بیشتر خواهرکوچکم فاطمه شهدا را انتخاب میکند و پیشنهاد میدهد. انشاءالله بعد از امتحاناتم باز هم قرار است که ادامه بدهم از الان هم خواهرم اسم شهدا را برایم لیست و آماده کرده است.
بعد از کشیدن نقاشی، آنها را به دست خانوادههایشان میرسانید؟
البته اگر به خانوادهها دسترسی داشته باشیم و امکانش وجود داشته باشد بله قطعاً. تا به حال چند مورد از این نقاشیها را خواهرم فاطمه به دست خانوادههایشان رسانده است. خانوادهها با الطافشان ما را خوشحال کردهاند. حس خیلی خوبی همراه دارد. در پایان هم باید بگویم که من دوست دارم ادامهدهنده راه شهدا باشم. چراکه شهدا پیرو میخواهند.
فاطمه منتظر
در همکلامی با خواهرتان متوجه شدیم که ایده این کار هنری از شماست؟
بله؛ آغاز این کار به ارادت من به شهید مصطفی موسوی برمیگردد. آشنایی با این شهید و شهدای عملیات بصرالحریر و بعد هم شناخت خانواده شهید سید جلال حبیباللهپور که برای یادواره شهدای مدرسهمان دعوتشان کرده بودیم. اتفاقات خوبی هم در مدرسه افتاد. مثلاً خانمی از بچههای مدرسه چند روز بعد از یادواره پیش من آمد و از من درباره کلیپ شهدا و نقاشی آنها پرسید. انگار مراسم تأثیر خودش را روی ایشان گذاشته بود. این یادواره باعث آشنایی بچهها با شهدا و نگاه بیشتر به مسائل دینی شد.
از برخورد با خانواده شهدای مدافع حرم چه احساسی داشتید؟
در واقع این نقاشیها بهانهای شد تا اولین بار از نزدیک با خانواده شهدا رو به رو شوم. آن هم شهدای مدافع حرم که تمام دنیایم شده بودند. آنها برایم دعا میکردند. حال و روز من بینظیرشده بود.
چطور شهدا را انتخاب میکنید؟
سید جلال حبیبالله پور را برای برنامه یادواره مدرسه انتخاب کرده بودیم. شهید سید مصطفی از شهدای فاطمیون بود که خیلی گمنام بود برای اینکه کمی شناخته بشود تمثالش را کشیدیم. شهید مصطفی موسوی از شهدای ایرانی بود که با توجه به شناخت قبلی از مادر و پدرشان، تصویر ایشان را برای طراحی انتخاب کردیم. نام شهید سید ضیا حسینی را هم در کانال شهید سید مصطفی دیدم. شهید 19 ساله از شهدای بصرالحریر که فوقالعاده غریب هستند و نامی از آنها دیده نمیشود.
سال 1395بود که با شهدای زینبیون آشنا شدم. خیلی پیگیری کردم. آنها هم خیلی غریبند آنقدر که عکسی در فضای مجازی و اینترنت ندارند و اگر هم باشد کیفیت خوبی ندارد. در نهایت عکس شهید عدیل حسینی را پیدا کردیم و خواهرم نقاشی ایشان را هم کشید. انتخاب شهید محمد حسین محسنی هم برای این بود که یکی از همرزمان خبر شهادت او را داد اما خبری از پیکر نبود. کمی بعد پیکر برگشت. شهید مادر نداشت و پدرشان هم همان زمان در سوریه در جبهه مقاومت اسلامی مدافع حرم بودند. راستش غربت این شهدا باعث شد برای طراحی انتخاب بشوند. قرار بر این شد تصویر شهدایی را طراحی کنیم که از همه غریبتر است. البته این کار با زخم زبان و طعنههایی همراه بوده است، اما میدانم قطعاً تاثیر خودش را روی نسل جوان دارد.
کمی از خودتان بگویید. از چه زمانی کار نقاشی شهدای مدافع حرم را شروع کردید؟
من 22 سال سن دارم و اهل یکی از روستاهای بابلسر هستم. در حال حاضر در رشته مهندسی نرمافزار مشغول به تحصیلم و هم در دانشگاه و هم در محلهمان بسیجی هستم. از همان دوران کودکی خیلی نقاشی را دوست داشتم. هیچ دوره آموزشی نرفتم و نقاشی را فقط برای آرامشی که به من میدهد دوست دارم. دو سالی میشود که کار نقاشی برای شهدای مدافع حرم را شروع کردهام.
چرا شهدای مدافع حرم؟
آرامشی که در به تصویر کشیدن تمثال شهدا به دست میآورم با هیچ کار و هنر دیگری قابل مقایسه نیست.
اولین شهیدی که تصویرش را با هنرتان خلق کردید تمثال کدام شهید بود؟
شهید سید جلال حبیباللهپور اولین شهیدی بود که نقاشیشان را کشیدم و بعد هم شهدایی چون سید مصطفی موسوی از شهدای فاطمیون، شهیدان سید ضیاء حسینی، محمد امین کریمیان، عدیل حسینی از شهدای زینبیون، شهید مطهر حسین، شهید محمد حسین محسنی و شهید مکیان.
شهدا را چطور انتخاب میکنید؟
بیشتر خواهرکوچکم فاطمه شهدا را انتخاب میکند و پیشنهاد میدهد. انشاءالله بعد از امتحاناتم باز هم قرار است که ادامه بدهم از الان هم خواهرم اسم شهدا را برایم لیست و آماده کرده است.
بعد از کشیدن نقاشی، آنها را به دست خانوادههایشان میرسانید؟
البته اگر به خانوادهها دسترسی داشته باشیم و امکانش وجود داشته باشد بله قطعاً. تا به حال چند مورد از این نقاشیها را خواهرم فاطمه به دست خانوادههایشان رسانده است. خانوادهها با الطافشان ما را خوشحال کردهاند. حس خیلی خوبی همراه دارد. در پایان هم باید بگویم که من دوست دارم ادامهدهنده راه شهدا باشم. چراکه شهدا پیرو میخواهند.
فاطمه منتظر
در همکلامی با خواهرتان متوجه شدیم که ایده این کار هنری از شماست؟
بله؛ آغاز این کار به ارادت من به شهید مصطفی موسوی برمیگردد. آشنایی با این شهید و شهدای عملیات بصرالحریر و بعد هم شناخت خانواده شهید سید جلال حبیباللهپور که برای یادواره شهدای مدرسهمان دعوتشان کرده بودیم. اتفاقات خوبی هم در مدرسه افتاد. مثلاً خانمی از بچههای مدرسه چند روز بعد از یادواره پیش من آمد و از من درباره کلیپ شهدا و نقاشی آنها پرسید. انگار مراسم تأثیر خودش را روی ایشان گذاشته بود. این یادواره باعث آشنایی بچهها با شهدا و نگاه بیشتر به مسائل دینی شد.
از برخورد با خانواده شهدای مدافع حرم چه احساسی داشتید؟
در واقع این نقاشیها بهانهای شد تا اولین بار از نزدیک با خانواده شهدا رو به رو شوم. آن هم شهدای مدافع حرم که تمام دنیایم شده بودند. آنها برایم دعا میکردند. حال و روز من بینظیرشده بود.
چطور شهدا را انتخاب میکنید؟
سید جلال حبیبالله پور را برای برنامه یادواره مدرسه انتخاب کرده بودیم. شهید سید مصطفی از شهدای فاطمیون بود که خیلی گمنام بود برای اینکه کمی شناخته بشود تمثالش را کشیدیم. شهید مصطفی موسوی از شهدای ایرانی بود که با توجه به شناخت قبلی از مادر و پدرشان، تصویر ایشان را برای طراحی انتخاب کردیم. نام شهید سید ضیا حسینی را هم در کانال شهید سید مصطفی دیدم. شهید 19 ساله از شهدای بصرالحریر که فوقالعاده غریب هستند و نامی از آنها دیده نمیشود.
سال 1395بود که با شهدای زینبیون آشنا شدم. خیلی پیگیری کردم. آنها هم خیلی غریبند آنقدر که عکسی در فضای مجازی و اینترنت ندارند و اگر هم باشد کیفیت خوبی ندارد. در نهایت عکس شهید عدیل حسینی را پیدا کردیم و خواهرم نقاشی ایشان را هم کشید. انتخاب شهید محمد حسین محسنی هم برای این بود که یکی از همرزمان خبر شهادت او را داد اما خبری از پیکر نبود. کمی بعد پیکر برگشت. شهید مادر نداشت و پدرشان هم همان زمان در سوریه در جبهه مقاومت اسلامی مدافع حرم بودند. راستش غربت این شهدا باعث شد برای طراحی انتخاب بشوند. قرار بر این شد تصویر شهدایی را طراحی کنیم که از همه غریبتر است. البته این کار با زخم زبان و طعنههایی همراه بوده است، اما میدانم قطعاً تاثیر خودش را روی نسل جوان دارد.
* جوان