شهدای ایران: پیر ما رمز بقا و دوام را در کم کردن فاصله ها می دانست.اما مار خوش خط و خال دنیا فریبنده است و سخن پیر نشنیده شد! بجای کم شدن فاصله بین فقیر و غنی، فاصله روز به روز بیشتر می شود!
فاصله مسئولات دولت با مردم این قدر زیاد است که هنوز نمی دانند که مردم به چه کسی جوان بیکار می گویند!
مسئولان هنوز نمی دانند جوانی که 200 میلیون درآمد دارد و چندین فروشگاه در مناطق گران قیمت تهران در اختیار دارد و این توان را دارد که از اروپا جنس واردکند،دیگر جایی برای دلسوزی برای بیکاریش نیست! چرا که در همین کشور تا دلت بخواهد جوان تحصیل کرده دارد که بیکار هستند و سرمایه ای 200 میلیونی نیز ندارند! و دلش خوش به چندقاز وام با بهره بالاست تا حداقل شغلی دست و پا کند!
شعارش را می دهند که باید تولید و توان داخلی را بالا برد اما فرزندان خودشان دل به غرب دارند و واردات را بر داخل ترجیح می دهند و مسئول ارشد ناظر بر مقاومتی کردن اقتصاد،دل برای واردکننده می سوزاند و نه برای تعطیلی کارخانه های دولتی که چرخشان را واردات بی رویه شکسته است!
فاصله این قدر شده است که حقوق بگیر 57 میلیونی تومانی را ذخیره نظام می دانند و این حقوق را حق آنان و یارانه 45 هزارتومانی را به مردم بلای عظما می خوانند!
فاصله دولتمردان با مردم عادی این قدر زیاد شده است که دیگر صدای مردم شنیده نمی شود و زمانی صدای مردم را می شنوند که آنهم برای پر کردن فیلم تبلیغاتی انتخابات است و نه برای رفع و گره گشایی از مشکلات مردم.
اصلا مگر می شود مسئولی که چندین شرکت پتروشیمی دارد و همه اهل خانواده اش سهام داران آن شرکتها هستند درد مردم را حالی شود؟!
مگر می شود یک خانواده بانک داشته و شرکت پتروشیمی در اختیار او باشد و بفهمد درد خانواده 4 نفره را با حقوق یک میلیون و صدهزارتومانی را؟!
مگر می شود فلان وزیر و فلان مسئول فرزندانش در اروپا عشق و حال کنند و درک کند مشکل نداشتن مسکن کوچکی برای یک زوج جوان را؟! اگر آن وزیر مسکن مهر را مزخرف بخواند، حق دارد! چرا که شخصی که در کاخی میلیاردی بیتوته دارد نمی تواند امید یک خانواده را به همان مسکن به زعم ایشان مزخرف درک کند!
فاصله این قدر زیاد است که فلان مشاور و رئیس مناطق آزاد خود را از هر قید آزاد می داند و با بستن چشمهایش بر حقیقت توان داخلی این ملت زبان باز می کند و توان داخلی را در حد درست کردن قورمه سبزی و آبگوشت می خواند!
انگار او ندید تلاش جوانان این مرز و بوم را تولید سلولهای بنیادی و ندید پیشرفت علمی کشور را و ندید فعالیت و گسترش هسته ای را و ندید افزایش توان دفاعی کشور را!
نه اینکه ندید، بلکه نخواست که ببیند این مرام این طایفه است! جایی که آن وزیر در گود زورآزمایی زیرآب توان ما را بزند و افاضه کند که همه قدرتمان با یک بمب کدخدا به هوا می رود نباید از مشاوری بیش از این انتظار داشت! بالاتر برویم جایی که رئیس همه اینها کنایه و نیش به شهر موشکی بزند و باعث شادی رقیب سرسخت ملت شود دیگر سخن معنا ندارد!
البته از مسئولانی که دم کدخدا را دیده اند نباید انتظار داشت تا برای مردمشان دلسوزی نماید.
دم کدخدا خیلی ها را بی خدا کرده است! کسی که بی خدا شد صداقت در مرام او اسباب کشی می کند و زمانی که صداقت بار بست دیگر هیچ چیز و هیچ کس در نظرش نمی آید و همه گذشته را سیاه می بیند و خود را خورشیدی می داند که نورافشانی می کند! اما این خورشید در دید مردم آتشی است که بر خرمن اقتدار و خودباوری آنها افتاده است و آن را می سوزاند.
از قدیم می گویند"با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی گردد" اینکه بگوییم ما با مردم هستیم و خود درد فقر کشیدیم کفایت نمی کند، بفرمایند که امروز کجا و در چه منزلی سکنا دارند؟!
انتخابات خوبیهای زیادی دارد؛اما شاید از دید ما مهم ترین آنها درک همین فاصله های مردم با مسئولان در افشاگریهای این روزها می باشد.
پیر و مرشدمان چه زیبا فرمودند که" قدرت ما به ملت ماست! "
از دیگ مسئولانی که برای تامین آتش امید به خیمه کدخدا دارند، آبی گرم نمی شود! باید آشپز را عوض شود! برای کم کردن فاصله ها باید اقدام کرد!
فاصله مسئولات دولت با مردم این قدر زیاد است که هنوز نمی دانند که مردم به چه کسی جوان بیکار می گویند!
مسئولان هنوز نمی دانند جوانی که 200 میلیون درآمد دارد و چندین فروشگاه در مناطق گران قیمت تهران در اختیار دارد و این توان را دارد که از اروپا جنس واردکند،دیگر جایی برای دلسوزی برای بیکاریش نیست! چرا که در همین کشور تا دلت بخواهد جوان تحصیل کرده دارد که بیکار هستند و سرمایه ای 200 میلیونی نیز ندارند! و دلش خوش به چندقاز وام با بهره بالاست تا حداقل شغلی دست و پا کند!
شعارش را می دهند که باید تولید و توان داخلی را بالا برد اما فرزندان خودشان دل به غرب دارند و واردات را بر داخل ترجیح می دهند و مسئول ارشد ناظر بر مقاومتی کردن اقتصاد،دل برای واردکننده می سوزاند و نه برای تعطیلی کارخانه های دولتی که چرخشان را واردات بی رویه شکسته است!
فاصله این قدر شده است که حقوق بگیر 57 میلیونی تومانی را ذخیره نظام می دانند و این حقوق را حق آنان و یارانه 45 هزارتومانی را به مردم بلای عظما می خوانند!
فاصله دولتمردان با مردم عادی این قدر زیاد شده است که دیگر صدای مردم شنیده نمی شود و زمانی صدای مردم را می شنوند که آنهم برای پر کردن فیلم تبلیغاتی انتخابات است و نه برای رفع و گره گشایی از مشکلات مردم.
اصلا مگر می شود مسئولی که چندین شرکت پتروشیمی دارد و همه اهل خانواده اش سهام داران آن شرکتها هستند درد مردم را حالی شود؟!
مگر می شود یک خانواده بانک داشته و شرکت پتروشیمی در اختیار او باشد و بفهمد درد خانواده 4 نفره را با حقوق یک میلیون و صدهزارتومانی را؟!
مگر می شود فلان وزیر و فلان مسئول فرزندانش در اروپا عشق و حال کنند و درک کند مشکل نداشتن مسکن کوچکی برای یک زوج جوان را؟! اگر آن وزیر مسکن مهر را مزخرف بخواند، حق دارد! چرا که شخصی که در کاخی میلیاردی بیتوته دارد نمی تواند امید یک خانواده را به همان مسکن به زعم ایشان مزخرف درک کند!
فاصله این قدر زیاد است که فلان مشاور و رئیس مناطق آزاد خود را از هر قید آزاد می داند و با بستن چشمهایش بر حقیقت توان داخلی این ملت زبان باز می کند و توان داخلی را در حد درست کردن قورمه سبزی و آبگوشت می خواند!
انگار او ندید تلاش جوانان این مرز و بوم را تولید سلولهای بنیادی و ندید پیشرفت علمی کشور را و ندید فعالیت و گسترش هسته ای را و ندید افزایش توان دفاعی کشور را!
نه اینکه ندید، بلکه نخواست که ببیند این مرام این طایفه است! جایی که آن وزیر در گود زورآزمایی زیرآب توان ما را بزند و افاضه کند که همه قدرتمان با یک بمب کدخدا به هوا می رود نباید از مشاوری بیش از این انتظار داشت! بالاتر برویم جایی که رئیس همه اینها کنایه و نیش به شهر موشکی بزند و باعث شادی رقیب سرسخت ملت شود دیگر سخن معنا ندارد!
البته از مسئولانی که دم کدخدا را دیده اند نباید انتظار داشت تا برای مردمشان دلسوزی نماید.
دم کدخدا خیلی ها را بی خدا کرده است! کسی که بی خدا شد صداقت در مرام او اسباب کشی می کند و زمانی که صداقت بار بست دیگر هیچ چیز و هیچ کس در نظرش نمی آید و همه گذشته را سیاه می بیند و خود را خورشیدی می داند که نورافشانی می کند! اما این خورشید در دید مردم آتشی است که بر خرمن اقتدار و خودباوری آنها افتاده است و آن را می سوزاند.
از قدیم می گویند"با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی گردد" اینکه بگوییم ما با مردم هستیم و خود درد فقر کشیدیم کفایت نمی کند، بفرمایند که امروز کجا و در چه منزلی سکنا دارند؟!
انتخابات خوبیهای زیادی دارد؛اما شاید از دید ما مهم ترین آنها درک همین فاصله های مردم با مسئولان در افشاگریهای این روزها می باشد.
پیر و مرشدمان چه زیبا فرمودند که" قدرت ما به ملت ماست! "
از دیگ مسئولانی که برای تامین آتش امید به خیمه کدخدا دارند، آبی گرم نمی شود! باید آشپز را عوض شود! برای کم کردن فاصله ها باید اقدام کرد!
* علی صالحی زاده