اسحاق جهانگیری در مناظره دیروز گفته بود که هاشمی رفسنجانی را خانه نشین کردند؛ سوال اینجاست که چه کسانی وی را خانهنشین کردند؟
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم؛ اسحاق جهانگیری کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، عصر دیروز در مناظره زنده تلویزیونی با اشاره به وضعیت سیاسی گذشته، خطاب به محمدباقر قالیباف گفت که "با آقای هاشمی، ناطق نوری چه کردند؟ همه را خانهنشین کردند به همه ضربه زدند، رو در روی هم قرار دادند."
جهانگیری این اظهارات در حوزه سیاسی را پس از نقدهای قالیباف به کارنامه دولت در حوزه اجتماعی و اقتصادی مطرح کرد. اما پرسشی که پس از این اظهارات اسحاق جهانگیری در افکار عمومی میتواند تولید شود آن است که اگر آقای هاشمی خانه نشین شد، واقعاً چه کسانی او را به آن اوضاع کشاندند؟
آنچیزی که میتواند به «خانهنشینی» مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی تعبیر شود، به سالهای ابتدایی پس از ریاستجمهوری وی بازمیگردد. در آن سالها، جریان اصلاحطلب که توانسته بود در یک رقابت جدی با ناطق نوری پیروز شود و دولت را به دست بگیرد، هجمه سنگینی را علیه آیتالله آغاز کرد. اسحاق جهانگیری طی هشت سال وزیر دولت وقت بود.
در آن دوره، یکی از برجستهترین موارد ادعایی اصلاحطلبان درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، نسبت دادن مستقیم و غیرمستقیم قتلهای بیشمار به آیتالله در دوران تصدی مسئولیت ریاستجمهوری بود.
این جریان تا جایی پیش رفت که اکبر گنجی فعال اصلاحطلب آن روزها و ضدانقلاب خارجنشین این روزها، علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی کتاب نوشت، کتابی پر سر و صدا که «عالیجناب سرخپوش» نام داشت.
این کتاب که نقدها و اتهامات جدی علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی وارد کرده بود، با حمایتهای قابل توجه دولت اصلاحات که اسحاق جهانگیری عضو کابینه آن بود، روانهی بازار و کتابخانههای سراسر کشور شد. اکبر گنجی در بخشی از این کتاب نوشته بود: "هاشمی که انتقادات برخی از مطبوعات را برنمیتافت، چگونه اقدامات مهمترین وزارتخانهی خود (وزارت اطلاعات) را نادیده میگرفت... ولی همین امر کار دستش داد و منجر به دهها قتل شد.". "خشونتورزان و جنایتکاران عرصهی سیاست در دورهی هاشمی، بدون دغدغهی خاطر و ترس از مکافات دست به جنایات میزدند."
این فشارها و اتهامات به آیتالله تا جایی پیش رفت که روزنامهی «صبح امروز» که با مدیریت سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات منتشر میشد، در یکی از سرمقالههای خود نوشت:"در دورهی هاشمی هر 40 روز یک قتل مشکوک سیاسی داشتهایم. ایشان(هاشمی رفسنجانی) اظهار میدارد متهمان قتلها، پیش از دولت ایشان به وزارت اطلاعات آمده و قتلها بعد از دولت ایشان رخ داده است. اما واقعیتها و اطلاعات منعکسشده در جامعه از وضعیت دیگری حکایت میکند. تاکنون بسیار اعلام شده است که به جز قتلهای پاییز سال 77، حدود 80 قتل دیگر طی دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی روی داده است. به عبارت دیگر، بهطور متوسط هر 40 روز، یک قتل مشکوک روی داده است که اسامی برخی از این افراد کموبیش به گوش ایشان نیز رسیده است. در مورد این نکته، ایشان سربسته و مبهم سخن گفت. در مورد پیگیری این قتلها (که آقای هاشمی نیز به وقوع آن اشاره کرد) در دورهی ریاستجمهوری ایشان چه اقدام مشخصی صورت گرفته است؟ نتیجهی آن اقدامات چه بود؟ چرا با عاملان آن قتلها هیچ برخوردی نشد و آنان همچنان با خیال راحت و بدون نگرانی از مجازات، به اقدامات خود ادامه دادند؟"
هفتهنامهی مشهور «عصر ما» هم که در آن دوران به عنوان ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب (این سازمان به دلیل اقدامات ساختار شکنانه هماکنون منحل شده است) نیز درباره دولت هاشمی رفسنجانی مینویسد: "رفتارهای غیرقانونی وزارت اطلاعات، فساد و نابسامانی در وزارت اطلاعات به ایجاد قتلها محدود نمیشود. فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی این وزارت در سطح کلان، که لطمات جدی به اقتصاد کشور وارد کرده است، یکی دیگر از اَعلام و نشانههای مناسبات و رفتارهای غیرقانونی در وزارت اطلاعات بوده است که حداقل با توجه به حساسیت آقای هاشمی به سازندگی و مسائل اقتصادی، علیالقاعده میبایست با واکنش جدی ایشان مواجه میشد که نشد."
این اتهامات و هجمه شدید علیه عملکرد دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی و شخص وی که هرگز اثبات هم نشد، منجر شد که وجهه وی در میان مردم تا حد زیادی تخریب شود.
حجم تبلیغات اصلاحطلبان علیه هاشمی رفسنجانی در این دوره به حدی بود که او حتی پس از کسب جایگاه سیام در انتخابات مجلس ششم، مجبور به کنارهگیری شد. اما اصلاحطلبان او را رها نکردند و تا سالها لطیفهها علیه او را در افکار عمومی حاکم کردند؛ به نوعی که در صفهای نانوایی هم به جای سوال "نفر آخر کیست؟" از عبارت "هاشمی صف چه کسی است؟" استفاده میشد!
*تسنیم
جهانگیری این اظهارات در حوزه سیاسی را پس از نقدهای قالیباف به کارنامه دولت در حوزه اجتماعی و اقتصادی مطرح کرد. اما پرسشی که پس از این اظهارات اسحاق جهانگیری در افکار عمومی میتواند تولید شود آن است که اگر آقای هاشمی خانه نشین شد، واقعاً چه کسانی او را به آن اوضاع کشاندند؟
آنچیزی که میتواند به «خانهنشینی» مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی تعبیر شود، به سالهای ابتدایی پس از ریاستجمهوری وی بازمیگردد. در آن سالها، جریان اصلاحطلب که توانسته بود در یک رقابت جدی با ناطق نوری پیروز شود و دولت را به دست بگیرد، هجمه سنگینی را علیه آیتالله آغاز کرد. اسحاق جهانگیری طی هشت سال وزیر دولت وقت بود.
در آن دوره، یکی از برجستهترین موارد ادعایی اصلاحطلبان درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، نسبت دادن مستقیم و غیرمستقیم قتلهای بیشمار به آیتالله در دوران تصدی مسئولیت ریاستجمهوری بود.
این جریان تا جایی پیش رفت که اکبر گنجی فعال اصلاحطلب آن روزها و ضدانقلاب خارجنشین این روزها، علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی کتاب نوشت، کتابی پر سر و صدا که «عالیجناب سرخپوش» نام داشت.
این کتاب که نقدها و اتهامات جدی علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی وارد کرده بود، با حمایتهای قابل توجه دولت اصلاحات که اسحاق جهانگیری عضو کابینه آن بود، روانهی بازار و کتابخانههای سراسر کشور شد. اکبر گنجی در بخشی از این کتاب نوشته بود: "هاشمی که انتقادات برخی از مطبوعات را برنمیتافت، چگونه اقدامات مهمترین وزارتخانهی خود (وزارت اطلاعات) را نادیده میگرفت... ولی همین امر کار دستش داد و منجر به دهها قتل شد.". "خشونتورزان و جنایتکاران عرصهی سیاست در دورهی هاشمی، بدون دغدغهی خاطر و ترس از مکافات دست به جنایات میزدند."
این فشارها و اتهامات به آیتالله تا جایی پیش رفت که روزنامهی «صبح امروز» که با مدیریت سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات منتشر میشد، در یکی از سرمقالههای خود نوشت:"در دورهی هاشمی هر 40 روز یک قتل مشکوک سیاسی داشتهایم. ایشان(هاشمی رفسنجانی) اظهار میدارد متهمان قتلها، پیش از دولت ایشان به وزارت اطلاعات آمده و قتلها بعد از دولت ایشان رخ داده است. اما واقعیتها و اطلاعات منعکسشده در جامعه از وضعیت دیگری حکایت میکند. تاکنون بسیار اعلام شده است که به جز قتلهای پاییز سال 77، حدود 80 قتل دیگر طی دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی روی داده است. به عبارت دیگر، بهطور متوسط هر 40 روز، یک قتل مشکوک روی داده است که اسامی برخی از این افراد کموبیش به گوش ایشان نیز رسیده است. در مورد این نکته، ایشان سربسته و مبهم سخن گفت. در مورد پیگیری این قتلها (که آقای هاشمی نیز به وقوع آن اشاره کرد) در دورهی ریاستجمهوری ایشان چه اقدام مشخصی صورت گرفته است؟ نتیجهی آن اقدامات چه بود؟ چرا با عاملان آن قتلها هیچ برخوردی نشد و آنان همچنان با خیال راحت و بدون نگرانی از مجازات، به اقدامات خود ادامه دادند؟"
هفتهنامهی مشهور «عصر ما» هم که در آن دوران به عنوان ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب (این سازمان به دلیل اقدامات ساختار شکنانه هماکنون منحل شده است) نیز درباره دولت هاشمی رفسنجانی مینویسد: "رفتارهای غیرقانونی وزارت اطلاعات، فساد و نابسامانی در وزارت اطلاعات به ایجاد قتلها محدود نمیشود. فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی این وزارت در سطح کلان، که لطمات جدی به اقتصاد کشور وارد کرده است، یکی دیگر از اَعلام و نشانههای مناسبات و رفتارهای غیرقانونی در وزارت اطلاعات بوده است که حداقل با توجه به حساسیت آقای هاشمی به سازندگی و مسائل اقتصادی، علیالقاعده میبایست با واکنش جدی ایشان مواجه میشد که نشد."
این اتهامات و هجمه شدید علیه عملکرد دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی و شخص وی که هرگز اثبات هم نشد، منجر شد که وجهه وی در میان مردم تا حد زیادی تخریب شود.
حجم تبلیغات اصلاحطلبان علیه هاشمی رفسنجانی در این دوره به حدی بود که او حتی پس از کسب جایگاه سیام در انتخابات مجلس ششم، مجبور به کنارهگیری شد. اما اصلاحطلبان او را رها نکردند و تا سالها لطیفهها علیه او را در افکار عمومی حاکم کردند؛ به نوعی که در صفهای نانوایی هم به جای سوال "نفر آخر کیست؟" از عبارت "هاشمی صف چه کسی است؟" استفاده میشد!
*تسنیم