با وجود گذشت دو سال از شهادت «عباس» هنوز قلب مادرش با حرارت برای بوسهزدن بر پیشانی فرزند 18 سالهی شهیدش میتپد و هر شب نامهای برایش می نویسد.
شهدای ایران:در شانزدهمین بهار از عمرش به میادین جهاد علیه تروریستهای تکفیری صهیونیستی ملحق شد. نوجوانی شاداب و سرزنده که خود را سرباز امام زمان میدانست. هنوز دانش آموز بود که راه جهاد را برگزید. حرارت و عشقش به اهل بیت و ام المصائب حضرت زینب کبری(س) او را در راهی قرار داد که پایانی شیرین را برای بهار کوتاه زندگیاش رقم زد؛ «عباس محمد حایک»، شهید 18 ساله مدافع حرم.
این شهید قهرمان و مجاهد حزب الله لبنان نام جهادی زیبای «فضل العباس» را برای خود برگزیده بود، در سال 1394 – 2015 در شب پرفضیلت قدر به شهادت رسید و و با لباس پر افتخار سربازی امام زمان(عج)، مادرش زهرا(س) ملاقات کرد.
اهالی شهر «عدلون» ومحلهی «المریجه» در لبنان هنوز لبخندهای زیبای این نوجوان دلیر و پاک و عاشق اهل بیت را به یاد دارند.
هنوز بغضی عمیق و سنگین گلوی «علی» و «حسین» دو برادر کوچک «عباس» را میفشارد. هنوز اشکهای کودکانه آنها بعد از گذشت دو سال حکایت از اندوه عمیق بود فقدان برادر دارد. این دو کودک اما به خوبی میدانند که برادرشان برای چه رفته و چه راهی را پیموده است.
با وجود گذشت دو سال از شهادت «عباس» هنوز قلب مادرش با حرارت برای بوسهزدن بر پیشانی فرزند 18 سالهی شهیدش می تپد و هر شب نامهای برایش مینویسد و آن را میسوزاند تا شاید باد خاکستر کلماتش را برای او ببرد.
روزی بعد از آنکه دلتنگی برای مادر به نهایت رسید، برایش نامهای گلهآمیز نوشت. در پایان آن نامه گفت:«گمان می کنم که تو دوستم نداری، اصلا مرا دوست نداری».سپس نامه را طبق معمول سوزاند و گریست. از صمیم وجودش فزندش را ندا داد که: « دلبندم، دوستت دارم».
شهید «عباس محمد حایک» در بخشی از وصیتش خطاب به مادر عزیزش از او بابت مشقتها و سختیهای که برای تربیت او متحمل شده تشکر میکند و از او میخواهد که هر زمان دلتنگ او شد این دلتنگی را با شادی دیدار حضرت زهرا(س) مقایسه کند که این شادی قابل مقایسه با دلتنگی نیست.
او همچنین در وصیت نامهاش پیوستن مادرش به جمع مادران شهداء را تبریک گفته است. این شهید بزرگوار در بخشی از وصیتش میگوید: «مادر! ای کاش میتوانستم غبار سختیها را از زیر قدمهایت جمع کنم و بر پاهایت سجده کنم که این سجده شکر برای خداوندی است که تو را مادرم آفرید».
شهید «عباس» در بخش دیگری از وصیتش خطاب به پدرش مینویسد: «پدر! جوانیت را برای تربیت ما به پیری رساندی . پدر! اکنون مرا در صف شهداء می بینی این به فضل تربیت صالح شما و هدایت ما به طریق اهل بیت است. از دوری فراق من ناراحت نباش چرا که من الآن همنشین سروران بهشتی و شهدایی هستم که راه خدا را برگزیده اند».
این شهید قهرمان و مجاهد حزب الله لبنان نام جهادی زیبای «فضل العباس» را برای خود برگزیده بود، در سال 1394 – 2015 در شب پرفضیلت قدر به شهادت رسید و و با لباس پر افتخار سربازی امام زمان(عج)، مادرش زهرا(س) ملاقات کرد.
اهالی شهر «عدلون» ومحلهی «المریجه» در لبنان هنوز لبخندهای زیبای این نوجوان دلیر و پاک و عاشق اهل بیت را به یاد دارند.
هنوز بغضی عمیق و سنگین گلوی «علی» و «حسین» دو برادر کوچک «عباس» را میفشارد. هنوز اشکهای کودکانه آنها بعد از گذشت دو سال حکایت از اندوه عمیق بود فقدان برادر دارد. این دو کودک اما به خوبی میدانند که برادرشان برای چه رفته و چه راهی را پیموده است.
با وجود گذشت دو سال از شهادت «عباس» هنوز قلب مادرش با حرارت برای بوسهزدن بر پیشانی فرزند 18 سالهی شهیدش می تپد و هر شب نامهای برایش مینویسد و آن را میسوزاند تا شاید باد خاکستر کلماتش را برای او ببرد.
روزی بعد از آنکه دلتنگی برای مادر به نهایت رسید، برایش نامهای گلهآمیز نوشت. در پایان آن نامه گفت:«گمان می کنم که تو دوستم نداری، اصلا مرا دوست نداری».سپس نامه را طبق معمول سوزاند و گریست. از صمیم وجودش فزندش را ندا داد که: « دلبندم، دوستت دارم».
شهید «عباس محمد حایک» در بخشی از وصیتش خطاب به مادر عزیزش از او بابت مشقتها و سختیهای که برای تربیت او متحمل شده تشکر میکند و از او میخواهد که هر زمان دلتنگ او شد این دلتنگی را با شادی دیدار حضرت زهرا(س) مقایسه کند که این شادی قابل مقایسه با دلتنگی نیست.
او همچنین در وصیت نامهاش پیوستن مادرش به جمع مادران شهداء را تبریک گفته است. این شهید بزرگوار در بخشی از وصیتش میگوید: «مادر! ای کاش میتوانستم غبار سختیها را از زیر قدمهایت جمع کنم و بر پاهایت سجده کنم که این سجده شکر برای خداوندی است که تو را مادرم آفرید».
شهید «عباس» در بخش دیگری از وصیتش خطاب به پدرش مینویسد: «پدر! جوانیت را برای تربیت ما به پیری رساندی . پدر! اکنون مرا در صف شهداء می بینی این به فضل تربیت صالح شما و هدایت ما به طریق اهل بیت است. از دوری فراق من ناراحت نباش چرا که من الآن همنشین سروران بهشتی و شهدایی هستم که راه خدا را برگزیده اند».
* حریم حرم