هیچ گاه فکر نمی کردم در این سن و سال فریب مردی کلاهبردار را بخورم و این طور نزد فرزندان و خانواده ام شرمنده و خجل شوم. او آن قدر چرب زبان بود و با اطمینان کامل از انتقال من و دخترم به خارج از کشور صحبت می کرد که ...
شهدای ایران:زن 45ساله در حالی که برگه شکایت از همسرش را در دست داشت، وارد کلانتری شد و به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: بعد از مرگ همسرم همیشه سعی کردم جای خالی پدر را برای فرزندانم پر کنم تا آن ها هیچ کمبودی را احساس نکنند، اگرچه با سختی ها و مشکلات زیادی رو به رو شدم اما با رشد و موفقیت های فرزندانم انرژی می گرفتم و مشوق آن ها در تحصیل و کار می شدم، تا این که دخترم در طراحی فرش، دانش آموخته شد و در یک موسسه هنری شروع به کار کرد. حدود یک سال پیش دخترم از یک تاجر فرش در کشورهای اروپایی سخن به میان آورد. آن مرد برای کسب اطلاعات هنری درباره طراحی نقشه های فرش و همچنین خرید برخی فرش های گران قیمت به آن موسسه رفت و آمد داشت و همین موضوع باعث آشنایی آن ها با یکدیگر شده بود. مرد غریبه طوری خودش را شیفته هنر فرش بافی نشان می داد و از کار و هنر دخترم تعریف و تمجید می کرد که این موضوع باعث آشنایی و رفت و آمد او به منزل ما شد. «سامیار» عنوان می کرد که بیشتر ماه های سال را در خارج از کشور زندگی و تنها گاهی اوقات به ایران سفر می کند. او مدعی بود این بار به خاطر آشنایی با خانواده من زمان بیشتری را در مشهد می گذراند. سامیار با چرب زبانی و فریبکاری هایش اعتماد من و خانواده ام را جلب کرد. او ادعا می کرد که حاضر است برای من و دخترم دعوت نامه ای بفرستد تا دخترم در خارج از کشور بتواند در رشته طراحی فرش پیشرفت کند و به درجات عالیه برسد. وسوسه های سامیار و رویاهای زندگی در خارج از کشور باعث شد تا همه پول هایی که برای جهیزیه دخترم پس انداز کرده بودم را به او بدهم تا کارهای اقامتمان را انجام دهد. این بود که رفت و آمدهای سامیار به خانه ما بیشتر شد و چند روز بعد، با ابراز علاقه به من، مرا از فرزندانم خواستگاری کرد. من هم فریب چاپلوسی های او را خوردم و با خودم اندیشیدم که برای پیشرفت دخترم نیاز به یک پشتیبان داریم و چه بهتر که سامیار ما را در یک کشور غریب حمایت کند. با وجود این که پسرم مخالف ازدواج من و سامیار بود، اما به خاطر پیشرفت دخترم به این ازدواج رضایت دادم و به عقد او در آمدم. مدت کوتاهی از ازدواجمان می گذشت که کم کم متوجه رفتار و تلفن های مشکوک سامیار شدم. حالا بعد از دوماه زندگی مشترک، فهمیدم که او در خارج از کشور همسر و فرزند دارد، در حالی که زمان عقد، مدارکی ارائه داد که هیچ نامی از یک زن دیگر در شناسنامه اش نبود. همسرم طوری وانمود می کرد که با زنی در وزارت خارجه آلمان صحبت می کند تا بتواند شرایط اقامت ما را از طریق سرمایه گذاری و راه اندازی شرکت هنری طراحی فرش فراهم کند، به همین منظور مدام پول هایی از من می گرفت که آن ها را به یورو تبدیل کند. من هم به خاطر سعادت و آینده فرزندانم همه پس اندازهایم را به او دادم تا این که چند روز قبل به طور اتفاقی آن زن از آلمان تماس گرفت و من که گوشی همسرم را پاسخ دادم، فهمیدم که او زن سامیار است و از این که سامیار با من ازدواج کرده، اطلاعی ندارد. وقتی همه چیز برایم روشن شد و از آن مرد کلاهبردار شکایت کردم، تازه متوجه شدم که او از چند زن دیگر نیز با همین شیوه کلاهبرداری کرده است و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان