به گزارش شهدای ایران، روز دوشنبه پسری 17 ساله به نام علی درحالی که بغض گلویش را گرفته بود و اشک در قاب چشمانش پر شده بود، وارد شعبه نهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران شد و برای یافتن مادرش درخواست کمک کرد.
وی به قاضی سهرابی گفت: مادرم با اصرار عمویش که سرپرستی او را بهعهده داشت، با مردی ازدواج کرد، اما زندگی آنها با مشکل روبهرو شد و زمانی که مادرم به نام کبری مرا باردار بود، آنها از هم جدا شدند. مدتی بعد هم مادرم با مردی آشنا شد و با هم ازدواج کردند. اول قرار بود بعد از تولدم، شوهرش سرپرستی مرا هم بهعهده بگیرد که نمیدانم چرا مادرم با او هم دچار اختلاف شده و از هم جدا شدند.
پسر 17 ساله ادامه داد: در یکی از روزهای زمستانی مادرم مرا به شیرخوارگاه آمنه سپرد و رفت. چند بار سراغم آمد، اما مرا با خودش نمیبرد. همیشه چشم انتظار او بودم تا اینکه به مرکز نگهداری از کودکان دیگری منتقل شدم. شش ساله بودم که شوهر دوم مادرم سراغم آمد و مرا با خودش برد. او با زن دیگری ازدواج کرده بود.
وی افزود: در این سالها دنبال مادرم بودم، اما نام و نشانی از او پیدا نکردم. شبها با یاد او و آخرین تصویری که از مادرم در ذهن داشتم، میخوابیدم و صبحها به امید یافتن او بیدار میشدم. زمانی که مدرسه میرفتم و بچهها را میدیدم که با مادرانشان هستند، خیلی غصه میخوردم. درس خواندم و دیپلم گرفتم. کارگری میکنم و هزینه زندگیام را تامین میکنم.
علی که با حسرت نام مادر را صدا میزد، گفت: در این چند سال ردی از او در چند محله تهران پیدا کردم؛ اما به این محلهها که سر زدم؛ بینتیجه بود و او را پیدا نکردم. حتی نشانی از او در قم و چند شهر شمالی پیدا کردم. بسختی به آنجا رفتم تا شاید مادرم را پیدا کنم، اما خبری از او نبود. دلم گواهی میدهد او زنده است. میخواهم کمکم کنید تا او را پیدا کنم و حتی برای یک بار هم که شده میخواهم مادرم را ببینم. میخواهم بگویم دل برایش چقدر تنگ شده است. نمیدانم برای چه در این سالها تنهایم گذاشت.
همزمان با شکایت پسر 17 ساله، بازپرس جنایی پرونده را برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران قرار داد و دستور داد تا ماموران تحقیقات ویژهای را برای یافتن مادر این پسر آغاز کنند تا او بتواند بعد از 17 سال جدایی از مادرش، بار دیگر او را ملاقات کند.
*جام جم