هاشمم امروز، روز پدر است، روزای بیقراری شهنام و حسام تمامی ندارد هر شب موقع خواب صدایت میکنند و تو را میخواهند، تو بگو با این زمزمهها و دلتنگیها چه کنم؟
شهدای ایران:گاهی برخی عجیب بوی خدا میدهند همانند هاشم؛ آنی که شوق پرواز او را در اوج جوانی از این دنیای خاکی کند و با خود برد.
هاشم دهقانی نیا پدر حسام و شهنام دوقلوهایی است که امسال در چند روز مانده به تولد دو سالگی شان روز پدر را بی بابا با قاب عکسی سر می کنند؛ دوقلوهایی که هفت ماهه متولد شدند تا 2 ماه بیشتر در کنار بابا باشند انگار آنها هم بی خبر از شوق پرواز بابایشان نبودند.
در عصر یک روز مانده به روز پدر، مهمان خانه پر از مهربانی خانواده هاشم دهقانی نیا شدیم تا لحظاتی را در کنار دردانههایی باشیم که تازه لب به سخن گشوده اند، حسام و شهنامی که در تک توک کلماتی که میگویند اول تا آخرش بابا بابا گفتن است.
خانه ای سه طبقه در یکی از محلات قدیمی اردبیل و دری نیمه باز؛ با بفرمایید صاحبخانه نگاهم به دوقلوهایی گره خورد که در آستانه در طبقه همکف چهار دست و پا با دقت مهمانان خانه مادر بزرگ را برانداز میکردند اما با دیدن چهره های غریبه خود را پشت مادربزرگ و آغوش مادر قایم کردند و بابا بابا گفتند؛ عکس شهید و معرق کاریهای برجای مانده از شهید دهقانی نیا در جای جای خانه به چشم میخورد.
اهالی این خانه با وجود داغی بزرگ بر سینه، چهرهای صبور و آرام دارند اما با هر بار بابا گفتن حسام و شهنام نگاهشان به قاب عکس های روی دیوار و بچه ها گره می خورد ...
مادر شهید هاشم دهقانی نیا که با فوت همسرش از 9 سالگی هاشم برایش هم بابا بوده و هم مادر از دلتنگی شهید دهقانی نیا در فراق پدر می گوید و اینکه آن روزها چقدر فراق پدر برای فرزند دلبندش سخت بوده و این روزها دوقلوهای هاشم چقدر دلتنگ بابایند ...
این مادر شهید ادامه داد: گاهی شهنام و حسام آنقدر دلتنگیشان برای بابایشان زیاد است که نمیشود آرامشان کرد و فقط وقتی قاب عکس بابا را بغل میکنند گریهشان بند می آید.
مادر شهید هاشم دهقانی نیا از روزی میگوید که هاشم را برای آخرین بار دید؛ آن روزی که هاشم آفتاب نزده بیدار شده بود تا هر چه زودتر خود را به محل اعزام برساند اما گریه دوقلوها باعث شد تا کمی بیشتر بماند و با آنها بازی کند و صدای خندههای دوقلوها به همراه لبخند پدر تمام اتاق را پر کند؛ همان لحظه بود که همسر شهید از پدر و پسرها عکس گرفت.
نسیم سلطانی همسر شهید هاشم دهقانی نیا می گوید: سال 94 فردای روزی که بچه ها بدنیا آمدند ولادت امام علی و روز پدر بود؛ هفت ماهه متولد شدن حسام و شهنام حکمتی داشت که هاشم دو ماه بیشتر بچه ها را ببیند، آن روز من بیمارستان بودم و هاشم در خانه؛ از طرف بچه ها و خودم این روز را به هاشم تبریک گفتم.
همسر شهید هاشم دهقانی نیا ادامه داد: سال 95 روز پدر، هاشم پیش ما نبود؛ با چه ذوق و شوقی برای بند دلم از طرف خودم و بچه ها کادو خریدم و منتظر ماندم تا از سوریه برگردد و کادو هایم را تقدیمش کنم اما انتظار انگار پایانی نداشت ..
وی می گوید: روزهای سختی بود روزهایی که بی هاشم سپری شد بی قراری هایم دردناک بود و بیقراری بچه ها که همش بابا بابا می کردن بیشتر دلم را بیشتر می سوزاند.
نسیم 22 ساله که زندگی مشترکش با هاشم خیلی زود تمام شد، میگوید: هر لحظه با تمام وجودم هاشم را در کنارم حس میکنم؛ هر وقت بیرون میروم هاشم کنارم هست با هم صحبت میکنیم و راه میرویم؛ ای کاش دوباره بود و فقط یک بار دیگر می دیدمش.
این همسر شهید می گوید: وقتی هاشم رفت مناسبتها پشت سر هم بود؛ تولد بچه ها، روز پدر و روز پاسدار هر سه این مناسبت ها برای هاشم کادو گرفتم و همچنان چشم انتظارش بودم.
نسیم ادامه میدهد: هر وقت بیشتر و بیشتر دلتنگش شوم به هاشم میگویم به خوابم بیا تا ببینمت آن شب حتما به خوابم میآید؛ روزها در فکر هاشمم و شب در خواب می بینماش اما در روز می خواهمت هاشم.
نسیم سلطانی که بغض گلویش را گرفته، میگوید: هاشم میدانی امروز، روز پدر است شهنام و حسام تو را میخواهند هر شب موقع خواب صدایت میکنند و تو را میخواهند، تو بگو با این زمزمه ها و دلتنگی ها چه کنم؟ تمام روز عکسات را نگاه میکنند و می خندند؛
امروز من و دوقلوهایت با گل و شیرینی سر مزارت میآییم تا حسام و شهنام این بهترین روز را به بابای با غیرتشان تبریک بگویند و افتخار کنند به داشتن چنین پدری.
این همسر مدافع حرم با صلابت می گوید: درست است که غم نبودن هاشم و بی بابا شدن بچه ها دلم را می لرزاند ولی حسام و شهنام بی پدری را به جان خریدند تا بچه های دیگر بی بابا نشوند بی پدری بدترین درد است؛ هاشم آرزوهای زیادی برای بچه ها داشت اما خیلی زود دیر شد.
سروده نسیم از طرف حسام و شهنام برای پدر
پدر اسمت همیشه روی لب ها است پدر مهرت همیشه توی دلها است
پدر دفتر شعرت توی طاقچه تنها آرامش قلبم توی شب ها است
پدرم یادم نمیره 10 ماه مهربونیت پدرم یادم نمیره 10 ماه همزبونیت
پدرم وقتی که رفتی ما شکستیم پدر حرف همه است حرف جوونیت
پدر پشتم شکست از رفتن تو پدر شادی تموم شد تو غم تو
بابایی دوستت دارم .
هاشم دهقانی نیا اولین شهید مدافع حرم استان اردبیل پدر دوقلوهای حسام و شهنام از پاسداران جوان تیپ 37 سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان اردبیل بود؛ این شهید مدافع حرم در عملیات 7 اسفند 1394 به قافله شهدا پیوست و پیکر مطهرش چند ماهی در خاک دشمن از دید چشمان ترویست ها مخفی ماند تا اینکه پیکرش در 30 اردیبهشت ماه 95 به وطن بازگشت؛ دوقلوهای شهید هاشم دهقانی نیا 10 ماهه بودند که پدرشان شهید شد.
هاشم دهقانی نیا پدر حسام و شهنام دوقلوهایی است که امسال در چند روز مانده به تولد دو سالگی شان روز پدر را بی بابا با قاب عکسی سر می کنند؛ دوقلوهایی که هفت ماهه متولد شدند تا 2 ماه بیشتر در کنار بابا باشند انگار آنها هم بی خبر از شوق پرواز بابایشان نبودند.
در عصر یک روز مانده به روز پدر، مهمان خانه پر از مهربانی خانواده هاشم دهقانی نیا شدیم تا لحظاتی را در کنار دردانههایی باشیم که تازه لب به سخن گشوده اند، حسام و شهنامی که در تک توک کلماتی که میگویند اول تا آخرش بابا بابا گفتن است.
خانه ای سه طبقه در یکی از محلات قدیمی اردبیل و دری نیمه باز؛ با بفرمایید صاحبخانه نگاهم به دوقلوهایی گره خورد که در آستانه در طبقه همکف چهار دست و پا با دقت مهمانان خانه مادر بزرگ را برانداز میکردند اما با دیدن چهره های غریبه خود را پشت مادربزرگ و آغوش مادر قایم کردند و بابا بابا گفتند؛ عکس شهید و معرق کاریهای برجای مانده از شهید دهقانی نیا در جای جای خانه به چشم میخورد.
اهالی این خانه با وجود داغی بزرگ بر سینه، چهرهای صبور و آرام دارند اما با هر بار بابا گفتن حسام و شهنام نگاهشان به قاب عکس های روی دیوار و بچه ها گره می خورد ...
مادر شهید هاشم دهقانی نیا که با فوت همسرش از 9 سالگی هاشم برایش هم بابا بوده و هم مادر از دلتنگی شهید دهقانی نیا در فراق پدر می گوید و اینکه آن روزها چقدر فراق پدر برای فرزند دلبندش سخت بوده و این روزها دوقلوهای هاشم چقدر دلتنگ بابایند ...
این مادر شهید ادامه داد: گاهی شهنام و حسام آنقدر دلتنگیشان برای بابایشان زیاد است که نمیشود آرامشان کرد و فقط وقتی قاب عکس بابا را بغل میکنند گریهشان بند می آید.
مادر شهید هاشم دهقانی نیا از روزی میگوید که هاشم را برای آخرین بار دید؛ آن روزی که هاشم آفتاب نزده بیدار شده بود تا هر چه زودتر خود را به محل اعزام برساند اما گریه دوقلوها باعث شد تا کمی بیشتر بماند و با آنها بازی کند و صدای خندههای دوقلوها به همراه لبخند پدر تمام اتاق را پر کند؛ همان لحظه بود که همسر شهید از پدر و پسرها عکس گرفت.
این مادر شهید ادامه داد: هاشم لحظه خداحافظی گفت که مواظب بچه ها و همسرش باشم.
نسیم سلطانی همسر شهید هاشم دهقانی نیا می گوید: سال 94 فردای روزی که بچه ها بدنیا آمدند ولادت امام علی و روز پدر بود؛ هفت ماهه متولد شدن حسام و شهنام حکمتی داشت که هاشم دو ماه بیشتر بچه ها را ببیند، آن روز من بیمارستان بودم و هاشم در خانه؛ از طرف بچه ها و خودم این روز را به هاشم تبریک گفتم.
همسر شهید هاشم دهقانی نیا ادامه داد: سال 95 روز پدر، هاشم پیش ما نبود؛ با چه ذوق و شوقی برای بند دلم از طرف خودم و بچه ها کادو خریدم و منتظر ماندم تا از سوریه برگردد و کادو هایم را تقدیمش کنم اما انتظار انگار پایانی نداشت ..
وی می گوید: روزهای سختی بود روزهایی که بی هاشم سپری شد بی قراری هایم دردناک بود و بیقراری بچه ها که همش بابا بابا می کردن بیشتر دلم را بیشتر می سوزاند.
نسیم 22 ساله که زندگی مشترکش با هاشم خیلی زود تمام شد، میگوید: هر لحظه با تمام وجودم هاشم را در کنارم حس میکنم؛ هر وقت بیرون میروم هاشم کنارم هست با هم صحبت میکنیم و راه میرویم؛ ای کاش دوباره بود و فقط یک بار دیگر می دیدمش.
این همسر شهید می گوید: وقتی هاشم رفت مناسبتها پشت سر هم بود؛ تولد بچه ها، روز پدر و روز پاسدار هر سه این مناسبت ها برای هاشم کادو گرفتم و همچنان چشم انتظارش بودم.
نسیم ادامه میدهد: هر وقت بیشتر و بیشتر دلتنگش شوم به هاشم میگویم به خوابم بیا تا ببینمت آن شب حتما به خوابم میآید؛ روزها در فکر هاشمم و شب در خواب می بینماش اما در روز می خواهمت هاشم.
نسیم سلطانی که بغض گلویش را گرفته، میگوید: هاشم میدانی امروز، روز پدر است شهنام و حسام تو را میخواهند هر شب موقع خواب صدایت میکنند و تو را میخواهند، تو بگو با این زمزمه ها و دلتنگی ها چه کنم؟ تمام روز عکسات را نگاه میکنند و می خندند؛
امروز من و دوقلوهایت با گل و شیرینی سر مزارت میآییم تا حسام و شهنام این بهترین روز را به بابای با غیرتشان تبریک بگویند و افتخار کنند به داشتن چنین پدری.
این همسر مدافع حرم با صلابت می گوید: درست است که غم نبودن هاشم و بی بابا شدن بچه ها دلم را می لرزاند ولی حسام و شهنام بی پدری را به جان خریدند تا بچه های دیگر بی بابا نشوند بی پدری بدترین درد است؛ هاشم آرزوهای زیادی برای بچه ها داشت اما خیلی زود دیر شد.
سروده نسیم از طرف حسام و شهنام برای پدر
پدر اسمت همیشه روی لب ها است پدر مهرت همیشه توی دلها است
پدر دفتر شعرت توی طاقچه تنها آرامش قلبم توی شب ها است
پدرم یادم نمیره 10 ماه مهربونیت پدرم یادم نمیره 10 ماه همزبونیت
پدرم وقتی که رفتی ما شکستیم پدر حرف همه است حرف جوونیت
پدر پشتم شکست از رفتن تو پدر شادی تموم شد تو غم تو
بابایی دوستت دارم .
هاشم دهقانی نیا اولین شهید مدافع حرم استان اردبیل پدر دوقلوهای حسام و شهنام از پاسداران جوان تیپ 37 سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان اردبیل بود؛ این شهید مدافع حرم در عملیات 7 اسفند 1394 به قافله شهدا پیوست و پیکر مطهرش چند ماهی در خاک دشمن از دید چشمان ترویست ها مخفی ماند تا اینکه پیکرش در 30 اردیبهشت ماه 95 به وطن بازگشت؛ دوقلوهای شهید هاشم دهقانی نیا 10 ماهه بودند که پدرشان شهید شد.