به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ کاظم
جیرودی شاعری است که کمتر در رسانهها آفتابی میشود. او زمانی که با
محمدعلی مردانی آشنا شد فصل تازهای در زندگیاش آغاز میشود. خاطرات و
شنیدنیهای دلپذیر جیرودی از محمود گلابدرهای و حسین منزوی واقعاً زیباست.
مصاحبه مفصل ما با این شاعر پرتلاش را بخوانید؛
- آقای جیردوی! اهل کجا هستید؟
بنده اهل جیرود هستم که جزو رودبار قصران شمیرانات است و منطقهای است که به تازگی قسمتی از شهر شمشک شده است. در حقیقت یکی از محلههای این شهر جدید است.
- متولد چه سالی هستید؟
بنده متولد 1/1/1328 هستم.
- از دوران کودکی و تحصیلات دبیرستان خودتان بگویید تا مخاطبان با شما بیشتر آشنا شوند.
دوران کودکیام در همان منطقه شمشک سپری شد و تا کلاس پنجم ابتدایی نیز در همان منطقه ساکن بودیم. تا اینکه به دلیل موقعیت شغلی پدرم که کارمند راهآهن بودند، به تهران و به محله جوادیه نقل مکان نمودیم و تحصیلات دوره ششم ابتدایی را در آنجا گذراندم. سپس به محله نارمک نقل مکان کردیم و مابقی دوران تحصیل در آن منطقه سپری شد. بنده تا کسب مدرک سیکل در دوره روزانه مشغول به تحصیل بودم امّا از آن به بعد به دلیل مشکلات مالی پدرم روزها مشغول به کار بودم و در دورههای تحصیلی شبانه ادامه تحصیل دادم. بعد از اتمام دوره دبیرستان هم دوباره در کنکور سراسری شرکت کردم، امّا در آن موفق نبودم. بعدها هم در دانشگاه پیام نور مشغول به تحصیل شدم امّا به دلیل مشغله کاری زیاد و بالا رفتن سن و سال موفق به ادامه تحصیل نشدم. بنده مدت چهارده سال مدیر روابط عمومی سازمان اتوبوسرانی استان تهران بودم و همین مشغله زیاد یکی از دلایل عدم ادامه تحصیل اینجانب بود.
- فعالیت شما در زمینه شعر از چه زمانی آغاز شد؟
بنده قبل از اتمام دوره دبیرستان به صورت نیمایی و آزاد اشعاری را میسرودم امّا نه به صورت جدی. یکی از غفلتهای من در قبل از انقلاب این بود که هیچ گاه در محیطهای ادبی شرکت نکردم و با وجود عشق و علاقهای که به اساتیدی چون مرحوم ریاضی، شهریار و حتی دکتر علی شریعتی داشتم، به دلیل مشکلات زندگی و روزمره، نتوانستم این عزیزان را از نزدیک ملاقات کنم و این تبدیل به کمی عقده در زندگی من شد. با شکلگیری انقلاب اسلامی باز هم بنده وارد فضای شعر نشدم. در آن زمان جوانی با انرژی بودم و کمکم در مطبوعات و روزنامهها فعالیتم را آغاز کردم و چون مسئول صفحه ادبی و اجتماعی برخی هفتهنامهها و روزنامهها مانند بشیر، البرز، جهان اسلام و ابرار بودم و در روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز به صورت جسته و گریخته مطلب مینوشتم، به مرور فعالیتم در زمینه ادبیات زیاد شد.
* مجبور به جمعآوری کتابم از سطح شهر شدم
- با نگاهی به آثار شما میتوان دریافت که شما علاوه بر فعالیت در حوزه شعر، در عرصه داستان نیز فعال هستید، لطفاً در این باره بیشتر توضیح بفرمایید.
بنده قبل از این که در حوزه شعر به صورت جدی فعالیت داشته باشم، داستاننویسی را آغاز نمودم و اولین کتاب من که در سن بیست و چهارسالگی چاپ شد، مجموعه داستانی به نام «نامهای از بستر مرگ» که تمام مجوزهای آن را خودم گرفتم و کار چاپ و انتشار آن را نیز خودم انجام دادم. اندکی از انتشار این کتاب نگذشته بود که مجبور به جمعآوری این کتاب از سطح شهر شدم، چرا که در آن زمان بیتجربه بودم و با گردآوری داستانهای واقعی و تنها با تغییر نام شخصیتهای این داستانها اقدام به چاپ آنها کردم، در حالی که با وجود تغییر نامها با توجه به محتوای داستانها به راحتی میشد به نامهای واقعی شخصیتهای داستانها پی برد و همین امر سبب شد افرادی که در این داستان ها و اتفاقات نقش داشتند مرا به دادگاه بکشانند و از آنجا که اکثر آنها افراد با نفوذ و درباری بودند، بعد از محاکمه، بنده مجبور به جمع آوری آن کتاب شدم. البته لازم است به این موضوع اشارهای داشته باشم که داستانهای آن کتاب راجع به بیعدالتیهایی بود که آن زمان از سوی بعضی از اشخاص صورت میگرفت و همین امر باعث گردید که این برخورد با بنده صورت گیرد و حتی دوبار مورد ضرب و شتم آن افراد هم قرار گرفتم.
- شما در سال 1357 -در روزهای اوایل انقلاب- کتابی را با عنوان «گزیده آثار ده شاعر انقلاب» به چاپ رساندید. لطفاً راجع به این کتاب بیشتر توضیح دهید.
در آن زمان هنوز فرهنگسراها دایر نبودند و جلسات و کلاسهای شعر اکثراً به صورت دوستانه و خودگردان تشکیل میشد، در یکی از این جلسات ده نفر از دوستان از جمله آقای سید عباس سجادی، محمد تاری، داوود نوروزی، عسگری و شش نفر از عزیزان دیگر تصمیم گرفتند که اشعارشان را در یک کتاب به چاپ برسانند. بنده از آنجا که تجربه چاپ کتاب را داشتم مسئولیت چاپ آن را نیز بر عهده گرفتم و این کتاب با عنوان «در سایه غزل» به چاپ رسید و در آن زمان یک ابتکار عمل خیلی خوب به حساب میآمد.
* ورود به عرصه شعر
- آقای جیرودی! شما چگونه وارد عرصه شعر شدید؟
در سال های اول انقلاب من در سازمان بیمه خدمات درمانی استخدام شدم و آنجا با دوست عزیزی به نام سید محمد صالح کوشا آشنا شدم. این دوست در آن زمان اهل شعر و هنر بود و هماکنون هم استاد دانشگاه هستند. آن زمان در جنوب تهران جلسات شعری به صورت دورهای برگزار میشد، به این نحو که هر جلسه در منزل یکی از شاعران انجام شده و چند باری از سوی ایشان به این جلسات دعوت شدم، اما به دلیل مشغله کاری موفق به شرکت در آن جلسات نشدم تا اینکه نوبت میزبانی جلسه به منزل جناب صالح کوشا افتاد و به اصرار ایشان در آن جلسه شرکت نمودم. در آنجا با «استاد محمدعلی مردانی» آشنا شدم و فصل تازهای در زندگی ادبی من آغاز شد. از آن پس در اکثر مسافرتهای استاد مردانی همراه ایشان بودم. در دوران جنگ و با مطرح شدن بحث کنگره شعر جنگ -که بعدها به کنگره شعر دفاع مقدس تغییر نام داد- به غیر از حضور در جلسات رسمی در سنگرها حاضر میشویم و برای رزمندگان شعر میخواندیم. در این زمان بود که با استاد یاور همدانی آشنا و همراه شدیم. در سال 1361 به مدت 9 ماه به جبهه رفتم و در منطقه فاو و منطقه غرب کشور حضور داشتم. در طول حضورم در جبهه در زمینههای فرهنگی فعالیت کردم و آن فضا تأثیر فراوانی بر روی شعر من داشت، چرا که تا آن زمان شعر نیمایی میسرودم امّا از آن پس وارد شعر کلاسیک و مذهبی شدم و سبک شعری من تغییر کرد.
سال شصت و چهار وارد کارهای اجرایی و مدیریتی شدم و از همان سال ها بود که کمکم فعالیتم در روزنامههای ابرار و جهان اسلام آغاز شد و علاوه بر شعر به داستاننویسی و خاطرهنویسی روی آوردم. تمام این دوران استاد محمدعلی مردانی نقش پررنگی در زندگی ادبی من داشت و به نوعی مرا دنبال خودش میکشاند. استاد مردانی و من عضو انجمن نغمهسرایی مذهبی بودیم و چون وارد جرگه شعرهای مذهبی و آئینی شده بودیم، هم در کنگرههای شعری ادبیاتی و هم در کنگرههای شعری مذهبی ما را دعوت میکردند و چون تراکم برنامهها در کنگرههای شعری مذهبی زیاد بود ما دائماً در مسافرت بودیم.
امّا جدیترین اتفاقی که آن زمان رخ داد، حوزه هنری بود. فکر میکنم سال شصت و چهار بود که آقای مردانی مسئولیت جلسه شعر حوزه هنری را عهدهدار شدند. آقای مردانی مرا با حوزه هنری آشنا کردند. کمکم دوستان جدید و جوانی مثل مرحوم قیصر امینپور، دکتر حسینی و وحید امیری و ... به جمع پیوستند و شعر حوزه هنری را به دست گرفتند. در آن زمان این دوستان با آقای زم اختلاف پیدا کردند و به صورت جمعی استعفا دادند و از حوزه هنری رفتند. بعد از آن آقای براتیپور مسئول جلسه شعر شدند. زمان آقای براتی پور حضور ما در جلسات حوزه هنری کمرنگ شد؛ به عنوان نقد و بررسی در جلسات حاضر نمیشدیم و تنها به عنوان یک شنونده یا یک نظارهگر بودیم. به مرور با گروه هنر و ادبیات و دفتر هنر مقاومت که مسئولیت آن با آقایان سرهنگی و بهبودی بود ارتباط برقرار کردیم. این ارتباط با بازگشت اُسرا به وطن مصادف بود. به همین جهت کار ویرایش و تألیف چند کتاب از جمله کتاب «هزار روز سیاست» و «یک پرنده هزار پرواز» به من سپرده شد. در آن زمان در کتابهای خاطره نام نویسنده درج نمیشد و تنها نام شخصی که خاطراتش نوشته شده بود بر روی کتاب درج میشد. به عنوان مثال کتاب خاطرات امیر فرهمند را بنده نوشتم امّا در کتاب اسمی از من نوشته نشده است و کتاب با نام امیر فرهمند چاپ شده است و تنها در پروندهها ثبت شده است که این کتاب نوشته بنده است.
* ارادت بیش از حد گلابدره ای به امام(ره) در نوع خودش باور نکردنی بود
- جناب آقای جیرودی! چند سال قبل با مرحوم محمود گلابدرهای دیداری داشتم و در آن دیدار ایشان خیلی ذکر خیر شما را داشتند. آیا با گلابدرهای دوستی داشتید؟
محمود گلابدرهای به عنوان یک نویسنده، شخص معروفی بود. بنده اسم ایشان را شنیده بودم امّا موفق به دیدار با ایشان نشده بودم. تا اینکه ما جلسات شعر شهیدان را برگزار کردیم، جلساتی که به صورت ماهانه برقرار میشد. در آنجا به پیشنهاد برادر آقای طاعی شمیرانی و آقای مهندس بسیط، برای اولین بار ایشان را در جلسهای که در جیرود برگزار شد دعوت کردیم. اتفاقاً در آن جلسه سخنرانی هم داشتند و استقبال خوبی هم از آن جلسه کردند. بعد از آن چندین بار دیگر هم در جلسات شعر شمیران شرکت کردند. به مرور رابطه ما گرمتر شد و جلساتی هم به طور خصوصی با هم داشتیم و از نقطه نظرات ایشان بهره میبردم. بعدها که کتاب «لحظههای انقلاب» -که اولین کتاب راجع به انقلاب به صورت خاطره است و مورد تحسین همگان هم قرار گرفته- را خواندم و علاقه بنده به ایشان بیشتر شد. ایشان شخصیت عجیب و در عین حال جذابی داشت و ارادت بیش از حد ایشان به حضرت امام (ره) در نوع خودش باور نکردنی بود. با روحیهای که از ایشان دیده میشد، این ارادت به حضرت امام (ره) عجیب بود. به هر حال بعد از خواندن کتاب «لحظههای انقلاب» متوجه شدم که ایشان چه شخصیت و روحیه والایی دارند و بیش از پیش مورد احترام بنده قرار گرفتند. محمود گلابدرهای یکی از نویسندگان توانای انقلاب بود که دیگر در بین ما نیست، روحش شاد و یادش گرامی.
- شما در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
بنده بعد از بازنشستگی در روابط عمومی سازمان اتوبوسرانی، مجوز انتشاراتی را دریافت نمودم با نام «انتشارات فرادید» و اقدام به چاپ آثار خودم و آثاری در زمینه کودک و نوجوان نمودم. همچنین آثار بعضی از دوستان را با حداقل قیمت در این انتشارات به چاپ میرسانیم.
- در محافل شعری هم حضور پیدا میکنید؟
بله، در محافل شعری مختلفی فعالیت دارم. بنده مسئول برگزاری جلسات شعر فرهنگسرای ملل واقع در قیطریه هستم. این جلسات هر هفته روزهای دوشنبه برگزار میشود. همچنین انجمن شعر شمیران که قبالا مسئولیت آن با استاد متین بود و به دلیل ابتلای ایشان به بیماری آلزایمر، اکنون به صورت ماهانه با مسئولیت بنده برگزار میشود. جلسات نقد و بررسی شعر نیز در دفتر انتشارات واقع در میدان رسالت جنب داروخانه سرسبز، در روز یکشنبه آخر هر ماه برگزار میشود که مسئول برگزاری این جلسات هم بنده هستم و عزیزانی که علاقهمند به شرکت در این جلسات هستند میتوانند در این جلسات نقد و بررسی شعر شرکت نمایند.
- جناب آقای جیرودی، آیا میتوان محمدعلی مردانی را شخصی قلمداد کرد که بیشترین تأثیر را در حوزه شعر بر شما داشته است؟
بله، استاد محمدعلی مردانی پایهگذار ورود بنده به این عرصه بودند، امّا بعد از اینکه به این فضا وارد شدم دیگر همه اساتید و عزیزانی که بنده در خدمت آنها بودم بر روی اینجانب تأثیر فراوان داشتند و درسهای بسیاری از هر یک از آنها فرا گرفتم. در این مورد میتوانم به عزیزانی چون استاد یاور همدانی، عباس عنقا، حمیدی سبزواری، صالحی خمینی، مرحوم نوری، ساعد باقری، عباس عزیزی، اسرافیلی، مرحوم منزوی و خیلی از دوستان و عزیزان دیگر اشاره کنم.
* هیچکس نمیتوانست حسین منزوی را با وجود کتابها و غزلهای خوبش کتمان کند
- در بین این نامها اشارهای هم به نام مرحوم حسین منزوی داشتید. اگر ممکن است راجع به رابطه خود با مرحوم منزوی کمی بیشتر توضیح دهید.
مرحوم حسین منزوی در جلسات فدک ما به طور مرتب شرکت میکرد و در حوزه هنری نیز با هم همکاری داشتیم. ایشان از شاعران توانمند و خوبی بود که متأسفانه ما دیر با ایشان آشنا شدیم و موقعی هم آشنا شدیم که ایشان از دست رفته بود. یعنی حالات زندگی ایشان بسیار اسفناک بود. با این وجود حوزه هنری و دوستان دیگر سعی داشتند که با حمایتهای خود ایشان را از این وضعیت بیرون بیاورند، به این دلیل که هیچکس نمیتوانست حسین منزوی را با وجود کتابها و غزلهای خوبش کتمان کند. امّا به دلیل اتفاقات اسفباری که در اواخر عمر گریبانگیر او شده بود، همیشه با خودش درگیر بود و دستش جلوی دیگران دراز بود و نیازمند بود.
با همه این اوصاف باز هم در نزد همگان حتی با همان وضعیت هم بسیار احترام داشت؛ به این خاطر که بیان و گویش بسیار خوبی داشت. بنده در خاطرم هست آخرین باری که ما در حوزه هنری جلسه شعر عاشورایی داشتیم، به او گفتند که شعر عاشورایی بخوان و ایشان جواب داد که من شعر عاشورایی ندارم، دوستانی که در آن جمع بودند گفتند که حیف است شما که از اساتید شعر هستید شعر عاشورایی نداشته باشید. آنجا بود که استاد حسین منزوی دو سه غزل عاشورایی سرود که از ماندگارترین آثار ایشان هم هست. با وجود اینکه اهل مرثیهسرایی نبود.
- در انجمنی که در دفتر انتشارات فرادید برگزار میکنید بیشتر چه شاعرانی حضور مییابند؟ اگر امکان دارد نام ببرید.
از شاعران قدیم اساتیدی مثل یاور همدانی، شهرام مقدسی، حسین رحیمی، صالحی کوشا -که همان دوست قدیمی بنده است و در ابتدای سخن نام ایشان را آوردم- و بسیاری از دوستان دیگر میآیند. همچنین شعرای جوان هم هستند، از جمله خانم مریم فتاحی و خانم دکتر صانعی که از شاعران خوب نسل جوان هستند، آقای گودرزی، آقای رحمانی و خیلی از شعرای جوان دیگر هم میآیند. اگر بخواهم باز هم نام ببرم میتوانم به آقای شکوه، آقای مرآت، آقای زربانویی، آقایان عباس سجادی، محمد سلمانی، کتابدار، حسین نعمتی، مهدی عابدی و خیلی از عزیزان دیگر در این جلسات شرکت دارند. لازم به ذکر است که ما هر سال یک جلسه شعر در جیرود برگزار میکنیم که امسال هم انشالله در روز 28 مرداد برگزار خواهد شد، در این جلسه حدود دویست نفر از دوستانی که از ابتدا تاکنون با ایشان همراه بودهاند شرکت دارند و در یک شب همه دور هم خواهیم بود.
- آقای جیردوی! اهل کجا هستید؟
بنده اهل جیرود هستم که جزو رودبار قصران شمیرانات است و منطقهای است که به تازگی قسمتی از شهر شمشک شده است. در حقیقت یکی از محلههای این شهر جدید است.
- متولد چه سالی هستید؟
بنده متولد 1/1/1328 هستم.
- از دوران کودکی و تحصیلات دبیرستان خودتان بگویید تا مخاطبان با شما بیشتر آشنا شوند.
دوران کودکیام در همان منطقه شمشک سپری شد و تا کلاس پنجم ابتدایی نیز در همان منطقه ساکن بودیم. تا اینکه به دلیل موقعیت شغلی پدرم که کارمند راهآهن بودند، به تهران و به محله جوادیه نقل مکان نمودیم و تحصیلات دوره ششم ابتدایی را در آنجا گذراندم. سپس به محله نارمک نقل مکان کردیم و مابقی دوران تحصیل در آن منطقه سپری شد. بنده تا کسب مدرک سیکل در دوره روزانه مشغول به تحصیل بودم امّا از آن به بعد به دلیل مشکلات مالی پدرم روزها مشغول به کار بودم و در دورههای تحصیلی شبانه ادامه تحصیل دادم. بعد از اتمام دوره دبیرستان هم دوباره در کنکور سراسری شرکت کردم، امّا در آن موفق نبودم. بعدها هم در دانشگاه پیام نور مشغول به تحصیل شدم امّا به دلیل مشغله کاری زیاد و بالا رفتن سن و سال موفق به ادامه تحصیل نشدم. بنده مدت چهارده سال مدیر روابط عمومی سازمان اتوبوسرانی استان تهران بودم و همین مشغله زیاد یکی از دلایل عدم ادامه تحصیل اینجانب بود.
- فعالیت شما در زمینه شعر از چه زمانی آغاز شد؟
بنده قبل از اتمام دوره دبیرستان به صورت نیمایی و آزاد اشعاری را میسرودم امّا نه به صورت جدی. یکی از غفلتهای من در قبل از انقلاب این بود که هیچ گاه در محیطهای ادبی شرکت نکردم و با وجود عشق و علاقهای که به اساتیدی چون مرحوم ریاضی، شهریار و حتی دکتر علی شریعتی داشتم، به دلیل مشکلات زندگی و روزمره، نتوانستم این عزیزان را از نزدیک ملاقات کنم و این تبدیل به کمی عقده در زندگی من شد. با شکلگیری انقلاب اسلامی باز هم بنده وارد فضای شعر نشدم. در آن زمان جوانی با انرژی بودم و کمکم در مطبوعات و روزنامهها فعالیتم را آغاز کردم و چون مسئول صفحه ادبی و اجتماعی برخی هفتهنامهها و روزنامهها مانند بشیر، البرز، جهان اسلام و ابرار بودم و در روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز به صورت جسته و گریخته مطلب مینوشتم، به مرور فعالیتم در زمینه ادبیات زیاد شد.
* مجبور به جمعآوری کتابم از سطح شهر شدم
- با نگاهی به آثار شما میتوان دریافت که شما علاوه بر فعالیت در حوزه شعر، در عرصه داستان نیز فعال هستید، لطفاً در این باره بیشتر توضیح بفرمایید.
بنده قبل از این که در حوزه شعر به صورت جدی فعالیت داشته باشم، داستاننویسی را آغاز نمودم و اولین کتاب من که در سن بیست و چهارسالگی چاپ شد، مجموعه داستانی به نام «نامهای از بستر مرگ» که تمام مجوزهای آن را خودم گرفتم و کار چاپ و انتشار آن را نیز خودم انجام دادم. اندکی از انتشار این کتاب نگذشته بود که مجبور به جمعآوری این کتاب از سطح شهر شدم، چرا که در آن زمان بیتجربه بودم و با گردآوری داستانهای واقعی و تنها با تغییر نام شخصیتهای این داستانها اقدام به چاپ آنها کردم، در حالی که با وجود تغییر نامها با توجه به محتوای داستانها به راحتی میشد به نامهای واقعی شخصیتهای داستانها پی برد و همین امر سبب شد افرادی که در این داستان ها و اتفاقات نقش داشتند مرا به دادگاه بکشانند و از آنجا که اکثر آنها افراد با نفوذ و درباری بودند، بعد از محاکمه، بنده مجبور به جمع آوری آن کتاب شدم. البته لازم است به این موضوع اشارهای داشته باشم که داستانهای آن کتاب راجع به بیعدالتیهایی بود که آن زمان از سوی بعضی از اشخاص صورت میگرفت و همین امر باعث گردید که این برخورد با بنده صورت گیرد و حتی دوبار مورد ضرب و شتم آن افراد هم قرار گرفتم.
- شما در سال 1357 -در روزهای اوایل انقلاب- کتابی را با عنوان «گزیده آثار ده شاعر انقلاب» به چاپ رساندید. لطفاً راجع به این کتاب بیشتر توضیح دهید.
در آن زمان هنوز فرهنگسراها دایر نبودند و جلسات و کلاسهای شعر اکثراً به صورت دوستانه و خودگردان تشکیل میشد، در یکی از این جلسات ده نفر از دوستان از جمله آقای سید عباس سجادی، محمد تاری، داوود نوروزی، عسگری و شش نفر از عزیزان دیگر تصمیم گرفتند که اشعارشان را در یک کتاب به چاپ برسانند. بنده از آنجا که تجربه چاپ کتاب را داشتم مسئولیت چاپ آن را نیز بر عهده گرفتم و این کتاب با عنوان «در سایه غزل» به چاپ رسید و در آن زمان یک ابتکار عمل خیلی خوب به حساب میآمد.
* ورود به عرصه شعر
- آقای جیرودی! شما چگونه وارد عرصه شعر شدید؟
در سال های اول انقلاب من در سازمان بیمه خدمات درمانی استخدام شدم و آنجا با دوست عزیزی به نام سید محمد صالح کوشا آشنا شدم. این دوست در آن زمان اهل شعر و هنر بود و هماکنون هم استاد دانشگاه هستند. آن زمان در جنوب تهران جلسات شعری به صورت دورهای برگزار میشد، به این نحو که هر جلسه در منزل یکی از شاعران انجام شده و چند باری از سوی ایشان به این جلسات دعوت شدم، اما به دلیل مشغله کاری موفق به شرکت در آن جلسات نشدم تا اینکه نوبت میزبانی جلسه به منزل جناب صالح کوشا افتاد و به اصرار ایشان در آن جلسه شرکت نمودم. در آنجا با «استاد محمدعلی مردانی» آشنا شدم و فصل تازهای در زندگی ادبی من آغاز شد. از آن پس در اکثر مسافرتهای استاد مردانی همراه ایشان بودم. در دوران جنگ و با مطرح شدن بحث کنگره شعر جنگ -که بعدها به کنگره شعر دفاع مقدس تغییر نام داد- به غیر از حضور در جلسات رسمی در سنگرها حاضر میشویم و برای رزمندگان شعر میخواندیم. در این زمان بود که با استاد یاور همدانی آشنا و همراه شدیم. در سال 1361 به مدت 9 ماه به جبهه رفتم و در منطقه فاو و منطقه غرب کشور حضور داشتم. در طول حضورم در جبهه در زمینههای فرهنگی فعالیت کردم و آن فضا تأثیر فراوانی بر روی شعر من داشت، چرا که تا آن زمان شعر نیمایی میسرودم امّا از آن پس وارد شعر کلاسیک و مذهبی شدم و سبک شعری من تغییر کرد.
سال شصت و چهار وارد کارهای اجرایی و مدیریتی شدم و از همان سال ها بود که کمکم فعالیتم در روزنامههای ابرار و جهان اسلام آغاز شد و علاوه بر شعر به داستاننویسی و خاطرهنویسی روی آوردم. تمام این دوران استاد محمدعلی مردانی نقش پررنگی در زندگی ادبی من داشت و به نوعی مرا دنبال خودش میکشاند. استاد مردانی و من عضو انجمن نغمهسرایی مذهبی بودیم و چون وارد جرگه شعرهای مذهبی و آئینی شده بودیم، هم در کنگرههای شعری ادبیاتی و هم در کنگرههای شعری مذهبی ما را دعوت میکردند و چون تراکم برنامهها در کنگرههای شعری مذهبی زیاد بود ما دائماً در مسافرت بودیم.
امّا جدیترین اتفاقی که آن زمان رخ داد، حوزه هنری بود. فکر میکنم سال شصت و چهار بود که آقای مردانی مسئولیت جلسه شعر حوزه هنری را عهدهدار شدند. آقای مردانی مرا با حوزه هنری آشنا کردند. کمکم دوستان جدید و جوانی مثل مرحوم قیصر امینپور، دکتر حسینی و وحید امیری و ... به جمع پیوستند و شعر حوزه هنری را به دست گرفتند. در آن زمان این دوستان با آقای زم اختلاف پیدا کردند و به صورت جمعی استعفا دادند و از حوزه هنری رفتند. بعد از آن آقای براتیپور مسئول جلسه شعر شدند. زمان آقای براتی پور حضور ما در جلسات حوزه هنری کمرنگ شد؛ به عنوان نقد و بررسی در جلسات حاضر نمیشدیم و تنها به عنوان یک شنونده یا یک نظارهگر بودیم. به مرور با گروه هنر و ادبیات و دفتر هنر مقاومت که مسئولیت آن با آقایان سرهنگی و بهبودی بود ارتباط برقرار کردیم. این ارتباط با بازگشت اُسرا به وطن مصادف بود. به همین جهت کار ویرایش و تألیف چند کتاب از جمله کتاب «هزار روز سیاست» و «یک پرنده هزار پرواز» به من سپرده شد. در آن زمان در کتابهای خاطره نام نویسنده درج نمیشد و تنها نام شخصی که خاطراتش نوشته شده بود بر روی کتاب درج میشد. به عنوان مثال کتاب خاطرات امیر فرهمند را بنده نوشتم امّا در کتاب اسمی از من نوشته نشده است و کتاب با نام امیر فرهمند چاپ شده است و تنها در پروندهها ثبت شده است که این کتاب نوشته بنده است.
* ارادت بیش از حد گلابدره ای به امام(ره) در نوع خودش باور نکردنی بود
- جناب آقای جیرودی! چند سال قبل با مرحوم محمود گلابدرهای دیداری داشتم و در آن دیدار ایشان خیلی ذکر خیر شما را داشتند. آیا با گلابدرهای دوستی داشتید؟
محمود گلابدرهای به عنوان یک نویسنده، شخص معروفی بود. بنده اسم ایشان را شنیده بودم امّا موفق به دیدار با ایشان نشده بودم. تا اینکه ما جلسات شعر شهیدان را برگزار کردیم، جلساتی که به صورت ماهانه برقرار میشد. در آنجا به پیشنهاد برادر آقای طاعی شمیرانی و آقای مهندس بسیط، برای اولین بار ایشان را در جلسهای که در جیرود برگزار شد دعوت کردیم. اتفاقاً در آن جلسه سخنرانی هم داشتند و استقبال خوبی هم از آن جلسه کردند. بعد از آن چندین بار دیگر هم در جلسات شعر شمیران شرکت کردند. به مرور رابطه ما گرمتر شد و جلساتی هم به طور خصوصی با هم داشتیم و از نقطه نظرات ایشان بهره میبردم. بعدها که کتاب «لحظههای انقلاب» -که اولین کتاب راجع به انقلاب به صورت خاطره است و مورد تحسین همگان هم قرار گرفته- را خواندم و علاقه بنده به ایشان بیشتر شد. ایشان شخصیت عجیب و در عین حال جذابی داشت و ارادت بیش از حد ایشان به حضرت امام (ره) در نوع خودش باور نکردنی بود. با روحیهای که از ایشان دیده میشد، این ارادت به حضرت امام (ره) عجیب بود. به هر حال بعد از خواندن کتاب «لحظههای انقلاب» متوجه شدم که ایشان چه شخصیت و روحیه والایی دارند و بیش از پیش مورد احترام بنده قرار گرفتند. محمود گلابدرهای یکی از نویسندگان توانای انقلاب بود که دیگر در بین ما نیست، روحش شاد و یادش گرامی.
- شما در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
بنده بعد از بازنشستگی در روابط عمومی سازمان اتوبوسرانی، مجوز انتشاراتی را دریافت نمودم با نام «انتشارات فرادید» و اقدام به چاپ آثار خودم و آثاری در زمینه کودک و نوجوان نمودم. همچنین آثار بعضی از دوستان را با حداقل قیمت در این انتشارات به چاپ میرسانیم.
- در محافل شعری هم حضور پیدا میکنید؟
بله، در محافل شعری مختلفی فعالیت دارم. بنده مسئول برگزاری جلسات شعر فرهنگسرای ملل واقع در قیطریه هستم. این جلسات هر هفته روزهای دوشنبه برگزار میشود. همچنین انجمن شعر شمیران که قبالا مسئولیت آن با استاد متین بود و به دلیل ابتلای ایشان به بیماری آلزایمر، اکنون به صورت ماهانه با مسئولیت بنده برگزار میشود. جلسات نقد و بررسی شعر نیز در دفتر انتشارات واقع در میدان رسالت جنب داروخانه سرسبز، در روز یکشنبه آخر هر ماه برگزار میشود که مسئول برگزاری این جلسات هم بنده هستم و عزیزانی که علاقهمند به شرکت در این جلسات هستند میتوانند در این جلسات نقد و بررسی شعر شرکت نمایند.
- جناب آقای جیرودی، آیا میتوان محمدعلی مردانی را شخصی قلمداد کرد که بیشترین تأثیر را در حوزه شعر بر شما داشته است؟
بله، استاد محمدعلی مردانی پایهگذار ورود بنده به این عرصه بودند، امّا بعد از اینکه به این فضا وارد شدم دیگر همه اساتید و عزیزانی که بنده در خدمت آنها بودم بر روی اینجانب تأثیر فراوان داشتند و درسهای بسیاری از هر یک از آنها فرا گرفتم. در این مورد میتوانم به عزیزانی چون استاد یاور همدانی، عباس عنقا، حمیدی سبزواری، صالحی خمینی، مرحوم نوری، ساعد باقری، عباس عزیزی، اسرافیلی، مرحوم منزوی و خیلی از دوستان و عزیزان دیگر اشاره کنم.
* هیچکس نمیتوانست حسین منزوی را با وجود کتابها و غزلهای خوبش کتمان کند
- در بین این نامها اشارهای هم به نام مرحوم حسین منزوی داشتید. اگر ممکن است راجع به رابطه خود با مرحوم منزوی کمی بیشتر توضیح دهید.
مرحوم حسین منزوی در جلسات فدک ما به طور مرتب شرکت میکرد و در حوزه هنری نیز با هم همکاری داشتیم. ایشان از شاعران توانمند و خوبی بود که متأسفانه ما دیر با ایشان آشنا شدیم و موقعی هم آشنا شدیم که ایشان از دست رفته بود. یعنی حالات زندگی ایشان بسیار اسفناک بود. با این وجود حوزه هنری و دوستان دیگر سعی داشتند که با حمایتهای خود ایشان را از این وضعیت بیرون بیاورند، به این دلیل که هیچکس نمیتوانست حسین منزوی را با وجود کتابها و غزلهای خوبش کتمان کند. امّا به دلیل اتفاقات اسفباری که در اواخر عمر گریبانگیر او شده بود، همیشه با خودش درگیر بود و دستش جلوی دیگران دراز بود و نیازمند بود.
با همه این اوصاف باز هم در نزد همگان حتی با همان وضعیت هم بسیار احترام داشت؛ به این خاطر که بیان و گویش بسیار خوبی داشت. بنده در خاطرم هست آخرین باری که ما در حوزه هنری جلسه شعر عاشورایی داشتیم، به او گفتند که شعر عاشورایی بخوان و ایشان جواب داد که من شعر عاشورایی ندارم، دوستانی که در آن جمع بودند گفتند که حیف است شما که از اساتید شعر هستید شعر عاشورایی نداشته باشید. آنجا بود که استاد حسین منزوی دو سه غزل عاشورایی سرود که از ماندگارترین آثار ایشان هم هست. با وجود اینکه اهل مرثیهسرایی نبود.
- در انجمنی که در دفتر انتشارات فرادید برگزار میکنید بیشتر چه شاعرانی حضور مییابند؟ اگر امکان دارد نام ببرید.
از شاعران قدیم اساتیدی مثل یاور همدانی، شهرام مقدسی، حسین رحیمی، صالحی کوشا -که همان دوست قدیمی بنده است و در ابتدای سخن نام ایشان را آوردم- و بسیاری از دوستان دیگر میآیند. همچنین شعرای جوان هم هستند، از جمله خانم مریم فتاحی و خانم دکتر صانعی که از شاعران خوب نسل جوان هستند، آقای گودرزی، آقای رحمانی و خیلی از شعرای جوان دیگر هم میآیند. اگر بخواهم باز هم نام ببرم میتوانم به آقای شکوه، آقای مرآت، آقای زربانویی، آقایان عباس سجادی، محمد سلمانی، کتابدار، حسین نعمتی، مهدی عابدی و خیلی از عزیزان دیگر در این جلسات شرکت دارند. لازم به ذکر است که ما هر سال یک جلسه شعر در جیرود برگزار میکنیم که امسال هم انشالله در روز 28 مرداد برگزار خواهد شد، در این جلسه حدود دویست نفر از دوستانی که از ابتدا تاکنون با ایشان همراه بودهاند شرکت دارند و در یک شب همه دور هم خواهیم بود.