اکثر اوقات حقوق خود را در نماز جمعه بخشش می کردو دارایی او فقط دو عدد موکت و یک قفسه کتاب و مقداری اشیا ضروری بود.
شهدای ایران :شیخ حسن شجاعی که نامش در کارنامه شهداء نوشته شده ،سال 1338 در آبادان و در یک خانواده ساده و بی آلایش به دنیا آمد. حدود یازده سال داشت که به دلیل شرایط شغلی پدرگرامی اش به شیراز مهاجرت کرد و در آن شهر علم و فضیلت رشد نمود.
شهید دستغیب
دوران تحصیل
شیخ حسن پس از اتمام مقطع دبیرستان در مدرسه حجتیه وارد یکی از دانشگاه های اصفهان شد ، ولی جبلّی و فطرت درونش مسافر راهی بود که بزرگان دین و شریعت در آن گام نهاده بودند، اندک اندک مسیرش را از دانشگاه به حوزه علمیه تغییر داد و در اولین فرصت به بردار طلبه اش در حوزه علمیه قم ملحق و مشغول کسب دانش و تقوا شد.
در تلاطم سیاسی اجتماعی
ورود شیخ حسن به قم با اوجگیری انقلاب اسلامی مقارن بود و ایشان خود را وقف فعالیت های انقلابی در قم و شیراز کرده بود. در این رابطه چند بار دستگیر و مورد ضرب و شتم معاندان انقلاب قرار گرفت.
با طلوع فجر انقلاب از اولین افرادی بود که در تهران به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در مدتی کوتاه بایاران صدیق انقلاب یعنی شهید بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای همراه و مرتبط گردید. برای ریشه دار کردن درخت انقلاب در دل تاریخ ،پرتلاش بود. با آغاز جنگ در کردستان به آنجا رفت به مدت 9 ماه با دیگر رزمندگان، علیه خفاش صفتان که چشم دیدن خورشید انقلاب را نداشتند، ایستاد و رشادتها آفرید.
وقتی از کردستان برگشت، ازدواج نمود که ثمره آن فرزندی به نام حمزه است.
ارتباط با آیت الله دستغیب
جنگ تحمیلی که آغاز شده بود، شیخ حسن در مدت شش ماه به جبهه غرب و پس از آن به آبادان رفت و مدت ها به دفاع از کشور پرداخت . تقدیر الهی قدم های او را به سمت پاسداری از آیت الله دستغیب کشانید، نوشته اند که در آن ایام ایشان به خود سازی بیشتر اهمیت می داد و توانست توجه آن عالم ربانی را به خود جلب کند به طوری که آیت الله دستغیب از ایشان با تعبیر جوان والا و دوستدار اهل بیت تمجید و تجلیل نموده است. زمانی که شهادت نصیب آیت الله دستغیب گردید، شیخ در ماموریت بود، ولی این حادثه در روح و روان او تاثیر عمیقی گذاشته بود و مرتب تاسف می خورد که چرا افتخار نداشت در کنار محبوبش شهید شود.
اخلاق شیخ
او علاوه بر آنکه نماز جماعتش ترک نمی شد، دست جوانان محل را هم می گرفت و به مسجد می برد. خواهران و بردارانش را به تحصیل در حوزه علمیه ترغیب می نمود. دائم الوضوء بود و بی وضو غذا نمی خورد و به خواب نمی رفت. به بهداشت و نظافت شخصی اش اهمیت می داد، شبی نبود که بدون مسواک بخوابد. چون سعی می کرد کارهایش برای رضای خدا باشد، کسی از کارهایش خبر نداشت. اکثر اوقات حقوق خود را در نماز جمعه بخشش می کردو دارایی او فقط دو عدد موکت و یک قفسه کتاب و مقداری اشیا ضروری بود.
وقت خود را تلف نمی کرد، بیشتر وقت خود را به قرائت قرآن و خواندن کتب اخلاقی و اسلامی صرف می کرد. درس های حوزوی اش را نزد آقایان شیراز ادامه داد. در خانه و غیر خانه صورتی متبسم و خندان داشت و در عین خوش خلقی، آنچنان در مقابل ضد انقلاب ها، قاطع و ناسازگار بود که تداعی آیه اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم بود.
عمر کفایت نمی کند
برای آنکه از نظر اقتصادی به دولت کمکی نماید و از سپاه هزینه اجاره خانه نگیرد خانه جداگانه ای اجاره نکرد و در همان منزل پرجمعیت پدرش در جنوب شهر شیراز و در اتاق کوچکی زندگی می کرد. وقتی به او می گفتند تو هم مثل دیگران درصدد خانه ساختن باش می گفت؛ عمر کفایت این برنامه را نمی دهد. باید از عمر حداکثر استفاده را در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی نمود.
مبلغ دینی
با آرام شدن جو کشور، از سپاه، تقاضای انتقال به قم را داشت تا دروس طلبگی اش را ادامه دهد، لکن در پی شکست محاصره آبادان با درخواست ایشان موافقت نشد. او در این ایام به ماموریت های تبلیغی در فیروزآباد فارس اعزام شد که در روستاها و مناطق آنجا به ارشاد و تبلیغ احکام اسلامی پرداخت. پس از بازگشت از فیروزآباد بارها تقاضای اعزام به جبهه کرد ولی سپاه موافقت نمی کرد و می خواست این نیروی با تجربه را به راحتی از دست ندهد.
پرواز از جنس شهادت
آنقدر اصرار کرد تا قدم هایش به خاک پاک جبهه ها رسید و حدود 50 روز در جبهه بستان و شوش به عنوان معاون گردان شهید مدنی و فرماندهی گروهان تیپ امام سجاد ع مشغول نبرد با دشمن شد. عاقبت در عملیات فتح المبین و در حال پیشروی در دوم فروردین 1361 از ناحیه گلو، فک و دندان مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و آسمانی شد.
دست نوشته شهید
خدایا تمامی شهدای ما را با شهدای صدر اسلام و سرور شهیدان، حسین بن علی(ع) محشور بگردان.
شهید دستغیب
دوران تحصیل
شیخ حسن پس از اتمام مقطع دبیرستان در مدرسه حجتیه وارد یکی از دانشگاه های اصفهان شد ، ولی جبلّی و فطرت درونش مسافر راهی بود که بزرگان دین و شریعت در آن گام نهاده بودند، اندک اندک مسیرش را از دانشگاه به حوزه علمیه تغییر داد و در اولین فرصت به بردار طلبه اش در حوزه علمیه قم ملحق و مشغول کسب دانش و تقوا شد.
در تلاطم سیاسی اجتماعی
ورود شیخ حسن به قم با اوجگیری انقلاب اسلامی مقارن بود و ایشان خود را وقف فعالیت های انقلابی در قم و شیراز کرده بود. در این رابطه چند بار دستگیر و مورد ضرب و شتم معاندان انقلاب قرار گرفت.
با طلوع فجر انقلاب از اولین افرادی بود که در تهران به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در مدتی کوتاه بایاران صدیق انقلاب یعنی شهید بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای همراه و مرتبط گردید. برای ریشه دار کردن درخت انقلاب در دل تاریخ ،پرتلاش بود. با آغاز جنگ در کردستان به آنجا رفت به مدت 9 ماه با دیگر رزمندگان، علیه خفاش صفتان که چشم دیدن خورشید انقلاب را نداشتند، ایستاد و رشادتها آفرید.
وقتی از کردستان برگشت، ازدواج نمود که ثمره آن فرزندی به نام حمزه است.
ارتباط با آیت الله دستغیب
جنگ تحمیلی که آغاز شده بود، شیخ حسن در مدت شش ماه به جبهه غرب و پس از آن به آبادان رفت و مدت ها به دفاع از کشور پرداخت . تقدیر الهی قدم های او را به سمت پاسداری از آیت الله دستغیب کشانید، نوشته اند که در آن ایام ایشان به خود سازی بیشتر اهمیت می داد و توانست توجه آن عالم ربانی را به خود جلب کند به طوری که آیت الله دستغیب از ایشان با تعبیر جوان والا و دوستدار اهل بیت تمجید و تجلیل نموده است. زمانی که شهادت نصیب آیت الله دستغیب گردید، شیخ در ماموریت بود، ولی این حادثه در روح و روان او تاثیر عمیقی گذاشته بود و مرتب تاسف می خورد که چرا افتخار نداشت در کنار محبوبش شهید شود.
اخلاق شیخ
او علاوه بر آنکه نماز جماعتش ترک نمی شد، دست جوانان محل را هم می گرفت و به مسجد می برد. خواهران و بردارانش را به تحصیل در حوزه علمیه ترغیب می نمود. دائم الوضوء بود و بی وضو غذا نمی خورد و به خواب نمی رفت. به بهداشت و نظافت شخصی اش اهمیت می داد، شبی نبود که بدون مسواک بخوابد. چون سعی می کرد کارهایش برای رضای خدا باشد، کسی از کارهایش خبر نداشت. اکثر اوقات حقوق خود را در نماز جمعه بخشش می کردو دارایی او فقط دو عدد موکت و یک قفسه کتاب و مقداری اشیا ضروری بود.
وقت خود را تلف نمی کرد، بیشتر وقت خود را به قرائت قرآن و خواندن کتب اخلاقی و اسلامی صرف می کرد. درس های حوزوی اش را نزد آقایان شیراز ادامه داد. در خانه و غیر خانه صورتی متبسم و خندان داشت و در عین خوش خلقی، آنچنان در مقابل ضد انقلاب ها، قاطع و ناسازگار بود که تداعی آیه اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم بود.
عمر کفایت نمی کند
برای آنکه از نظر اقتصادی به دولت کمکی نماید و از سپاه هزینه اجاره خانه نگیرد خانه جداگانه ای اجاره نکرد و در همان منزل پرجمعیت پدرش در جنوب شهر شیراز و در اتاق کوچکی زندگی می کرد. وقتی به او می گفتند تو هم مثل دیگران درصدد خانه ساختن باش می گفت؛ عمر کفایت این برنامه را نمی دهد. باید از عمر حداکثر استفاده را در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی نمود.
مبلغ دینی
با آرام شدن جو کشور، از سپاه، تقاضای انتقال به قم را داشت تا دروس طلبگی اش را ادامه دهد، لکن در پی شکست محاصره آبادان با درخواست ایشان موافقت نشد. او در این ایام به ماموریت های تبلیغی در فیروزآباد فارس اعزام شد که در روستاها و مناطق آنجا به ارشاد و تبلیغ احکام اسلامی پرداخت. پس از بازگشت از فیروزآباد بارها تقاضای اعزام به جبهه کرد ولی سپاه موافقت نمی کرد و می خواست این نیروی با تجربه را به راحتی از دست ندهد.
پرواز از جنس شهادت
آنقدر اصرار کرد تا قدم هایش به خاک پاک جبهه ها رسید و حدود 50 روز در جبهه بستان و شوش به عنوان معاون گردان شهید مدنی و فرماندهی گروهان تیپ امام سجاد ع مشغول نبرد با دشمن شد. عاقبت در عملیات فتح المبین و در حال پیشروی در دوم فروردین 1361 از ناحیه گلو، فک و دندان مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و آسمانی شد.
دست نوشته شهید
خدایا تمامی شهدای ما را با شهدای صدر اسلام و سرور شهیدان، حسین بن علی(ع) محشور بگردان.
* شهدای روحانیت شیعه، ج2، ص 435