به گزارش شهدای ایران، چندی پیش مردی به دادسرا رفت و به بازپرس پرونده گفت: در مرکز تهران به بانکی رفتم. وقتی بیرون آمدم، برای اینکه عجله داشتم و می خواستم زود به محل کارم برسم جلوی یک موتورمسافرکش را گرفتم و بعد از توافق بر سر کرایه سوار شدم. در مسیر و در حال حرکت مرد موتورسوار که کلاه کاسکت به سر داشت به بهانه خریدن سیگار داخل خیابان فرعی شد و جلوی یک سوپرمارکت توقف کرد سپس داخل آن رفت. هنوز لحظاتی نگذشته بود که 4 جوان با 2 موتور در کنار من ایستادند و با تهدید چاقو کیف دستی ام را که 5 میلیون تومان پول داخلش بود، دزدیدند.
مالباخته در ادامه گفت: بعد از سرقت، مرد موتورسوار از مغازه بیرون آمد و طوری رفتار می کرد که انگار ماجرای سرقت را ندیده است. ماجرا را برایش توضیح دادم و از وی خواستم تا آمدن پلیس صبر کند. با کمی ترس درباره شماره پلاک موتورها پرسید که من چیزی به یاد نداشتم.
هر دو منتظر پلیس بودیم که مرد موتورسوار خواست زودتر برود و به بهانه رفتن به مدرسه بچه اش، پیش از حضور ماموران رفت. نمیدانم چرا احساس می کردم کاسه ای زیر نیمکاسه است.
با ادعاهای این مرد، بازپرس دستور داد تا تیمی از پلیس کلانتری برای ردیابی دزد موتورسوار وارد عمل شوند.
پلیس سرنخی از دزدان نداشت تا اینکه پسر دانشجوی دیگری شکایت مشابهی از 4 دزد موتورسوار داشت و در اظهاراتش گفت: برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم. در کنار خیابان منتظر موتوری بودم که مردی با کلاه کاسکت جلوی پایم توقف کرد و در مسیر خواست برای سیگار خریدن جلوی سوپرمارکتی توقف کند. زمانی که داخل کوچه ای ایستاد و من منتظر شدم تا خریدش را انجام دهد ناگهان 4 مرد با 2 موتور در کنار من ایستادند و با تهدید چاقو و قمه کیف پول و گوشی موبایلم را دزدیدند و مرد موتورسوار بعد از فرار دزدان از مغازه بیرون آمد و پیش از رسیدن پلیس به بهانه دیر شدن، سوار موتور شد و رفت. با ادعاهای این پسر دانشجو، پلیس احتمال داد مرد موتورسوار طعمه ها را شناسایی کرده و به بهانه خرید داخل سوپرمارکت ها رفته و همدستانش در این لحظه دست به دزدی می زنند. با اطلاعات به دست آمده پلیس مناطقی را که مرد موتورسوار طعمه ها را شکار می کرد تحت مراقبت های نامحسوس گرفت. این درحالی بود که ماموران در بازجویی از چند مرد دیگر با ادعاهای مشابهی مواجه شدند و دست به تحقیقات گستردهای زدند تا اینکه توانستند از دوربین های مداربسته یکی از سوپرمارکت ها شماره پلاک یکی از دزدان را به دست آورند. با همین سرنخ ماموران توانستند خیلی زود صاحب موتور را که پسر جوانی است، دستگیر کنند. «کامبیز» در اعترافاتش به پلیس گفت: پسرعمویم به خاطر اینکه سربازی نرفته خواست موتورش را به نام من کند و به خاطر اعتمادی که به وی داشتم درخواستش را پذیرفتم و از ماجرای سرقت خبری ندارم.
با ادعاهای کامبیز، ماموران خیلی زود پسرعموی وی را که «سعید» نام دارد در خانه اش دستگیر کردند و در بازرسی از مخفیگاهش تعدادی مدارک و کیف های سرقتی به دست آوردند.
سعید 26 ساله در اعترافاتش گفت: با یکی از دوستانم که «محسن» نام دارد در قهوه خانه نشسته بودیم که «مهدی» پیش ما آمد و چون بیکار بودیم به ما پیشنهاد کار داد و زمانی که سناریوی دزدی را برای ما طراحی کرد ابتدا می ترسیدم دست به این کار بزنم اما به اصرار «محسن» قبول کردم. چون برای اجرای نقشه دزدی به افراد بیشتری نیاز داشتیم مهدی 2 تن دیگر از دوستانش را وارد باند کرد و نقشه مان را عملی کردیم.
کارآگاهان در گام بعدی توانستند خیلی زود محسن را در مخفیگاهش دستگیر کنند و در بازجویی ها مخفیگاه 3 همدست دیگرش نیز مورد شناسایی قرار گرفت و در 3 عملیات همزمان متهمان اصلی پرونده دستگیر شدند. مهدی 28 ساله که یکی از زورگیران قدیمی است به بازپرس پرونده گفت: با آزادی از زندان Prison برای اینکه پول راحتی به دست آورم دوباره سراغ زورگیری رفتم اما چون نمی خواستم دستگیر شوم تشکیل باند 5 نفره به ذهنم رسید و به سراغ کسانی که سابقه دار نبودند رفتم اما تنها توانستم 2 نفر را وارد گروه کنم و به ناچار 2 تن از همدستانم که سابقه زورگیری داشتند را دعوت به کار کردم.
*رکنا