شهدای ایران: پرویز امینی در تحلیلی درباره پیام های توئیتری حسام الدین آشنا نوشت: پیروزی ناباورانه روحانی در انتخابات خرداد ۹۲، «آشنا»، مشاور تبلیغاتی رئیسجمهور را به چهرهای آشنا در فضای رسانهای و سیاسی کشور تبدیل کرد. چرا که سهم مهمی از پیروزی ناباورانه روحانی را نتیجه مشاورههای وی تلقی میکردند.
البته این، همه واقعیت پیروزی روحانی نبود و حتی بخش مهمتر و اساسی واقعیت نیز نبود. به زعم بنده روحانی از جهات گوناگون، چه سوابق کاری و چه موقعیت تعریف شده او در جناح راست و چه کاراکتر غیر جذاب و به قول معروف عصا قورت دادهاش و... واجد ویژگیهای لازم برای رئیسجمهور شدن در انتخابات ریاست جمهوری ایران نبود. البته این باوری است که امثال هاشمی و خاتمی و... نیز داشتند. یک نشانهاش را پیشتر، از زبان خبرنگار نزدیک به خاتمی بیان کردهام. خبرنگار مذکور در همان ایام انتخابات به بنده گفت که بعد از اعلام اسامی نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان و نبودن نام هاشمی در بین آنها، ملاقاتی با خاتمی داشتم که خاتمی برافروخته و عصبانی نسبت به عدم صلاحیت هاشمی میگفت که عارف حداکثر یک تا یک و نیم میلیون و روحانی کمی بیشتر رأی دارد و ما اصلاحات را هزینه اینها نمیکنیم.
یک نشانه کمتر گفته شده نیز تصمیم جهانگیری؛ معاون اول فعلی روحانی برای کاندیداتوری، علیرغم اعلام نامزدی روحانی بود. جهانگیری در این کاندیداتوری آنچنان مصمم بود که تصمیم خود را همراه با تحلیلی که از مسائل کشور داشت، در ملاقات مبسوطی با رهبر انقلاب در میان گذاشت که با کاندیداتوری خود هاشمی، نقش وی از نامزدی در انتخابات، به ریاست ستاد انتخاباتی هاشمی تغییر کرد. در واقع جهانگیری به عنوان جریان کارگزاران و نزدیکترین حلقه به هاشمی، قصد داشت علیرغم حضور روحانی، وارد رقابتهای انتخاباتی شود و این به معنای آن بود که در این جمع نیز شانس رئیسجمهور شدن روحانی آنچنان ضعیف بود که جهانگیری بر وی برتری داشت. و نشانه کاملا علنی تحلیل بی اقبالی جامعه به روحانی در نگاه این جریان، کاندیداتوری خود هاشمی باز علیرغم ثبت نام روحانی، در انتخابات بود که این امر نیز نشان میداد که آنها برای پیروزی روحانی حتی تا روزهای آخر احتمال چندانی قائل نیستند.
بنابراین علیرغم سهم محفوظ مشاورههای سیاسی و انتخاباتی در پیروزی روحانی، علل مهمتری برای پیروزی روحانی باید سراغ گرفت که بنده آن را تحت عنوان «معجزه اصولگرایی»، پیشتر توضیح دادهام. در واقع آنچه این ناممکن را ممکن کرد، معجزهای بود که جریان رقیب روحانی کرد. این معجزه در رقابت متکثر آنها با روحانی به عنوان کاندیدای واحد، فرستادن پاس گل در مناظره سوم و بحث گازانبر و...، نقش مخربی که ولایتی در مناظرهها و نیز باقی ماندن در رقابتهای انتخاباتی ایفا کرد، که معادل کنار رفتن عارف تحلیل شد و طرح رد صلاحیت روحانی در سهشنبه هفته انتهایی انتخابات و...، ظهور و بروز کرد.
اما به هر حال یکی از عوارض معجزه اصولگرایان در انتخابات ۹۲، ایجاد توهم «خیلی موثر بودن» در جناب آشناست (که البته در چنین شرایطی برای هر فرد دیگری نیز محتمل است). به طوری که جنابشان را به صرافت انداخته است که در صفحه توئیتر و با امکان تنها ۱۴۰ حرف! میتواند رقبای روحانی را مغلوبه کند! و حتی بالاتر میتواند حمله مستقیم احمدینژاد به روحانی درباره یارانهها را از طربق همین صفحه توئیتر به حمله احمدینژاد به رهبری تبدیل کند! بنابراین رقبای روحانی در کنار هدف اصلی غلبه بر روحانی، دارای یک هدف جنبی اما انسان دوستانه نیز هستند که همانا کمک به توهم زدایی از امثال آشناست. اما اگر روحانی مجدد رئیسجمهور بشود، علاوه بر گرفتاریهای فراوانی که دامنگیر ملت ایران خواهد شد، به تشدید توهم آشنا منجر خواهد شد و توهم «صعب العلاج» کنونی وی را به توهم «لاعلاج» تبدیل خواهد کرد که انصافا روا نیست.
البته این، همه واقعیت پیروزی روحانی نبود و حتی بخش مهمتر و اساسی واقعیت نیز نبود. به زعم بنده روحانی از جهات گوناگون، چه سوابق کاری و چه موقعیت تعریف شده او در جناح راست و چه کاراکتر غیر جذاب و به قول معروف عصا قورت دادهاش و... واجد ویژگیهای لازم برای رئیسجمهور شدن در انتخابات ریاست جمهوری ایران نبود. البته این باوری است که امثال هاشمی و خاتمی و... نیز داشتند. یک نشانهاش را پیشتر، از زبان خبرنگار نزدیک به خاتمی بیان کردهام. خبرنگار مذکور در همان ایام انتخابات به بنده گفت که بعد از اعلام اسامی نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان و نبودن نام هاشمی در بین آنها، ملاقاتی با خاتمی داشتم که خاتمی برافروخته و عصبانی نسبت به عدم صلاحیت هاشمی میگفت که عارف حداکثر یک تا یک و نیم میلیون و روحانی کمی بیشتر رأی دارد و ما اصلاحات را هزینه اینها نمیکنیم.
یک نشانه کمتر گفته شده نیز تصمیم جهانگیری؛ معاون اول فعلی روحانی برای کاندیداتوری، علیرغم اعلام نامزدی روحانی بود. جهانگیری در این کاندیداتوری آنچنان مصمم بود که تصمیم خود را همراه با تحلیلی که از مسائل کشور داشت، در ملاقات مبسوطی با رهبر انقلاب در میان گذاشت که با کاندیداتوری خود هاشمی، نقش وی از نامزدی در انتخابات، به ریاست ستاد انتخاباتی هاشمی تغییر کرد. در واقع جهانگیری به عنوان جریان کارگزاران و نزدیکترین حلقه به هاشمی، قصد داشت علیرغم حضور روحانی، وارد رقابتهای انتخاباتی شود و این به معنای آن بود که در این جمع نیز شانس رئیسجمهور شدن روحانی آنچنان ضعیف بود که جهانگیری بر وی برتری داشت. و نشانه کاملا علنی تحلیل بی اقبالی جامعه به روحانی در نگاه این جریان، کاندیداتوری خود هاشمی باز علیرغم ثبت نام روحانی، در انتخابات بود که این امر نیز نشان میداد که آنها برای پیروزی روحانی حتی تا روزهای آخر احتمال چندانی قائل نیستند.
بنابراین علیرغم سهم محفوظ مشاورههای سیاسی و انتخاباتی در پیروزی روحانی، علل مهمتری برای پیروزی روحانی باید سراغ گرفت که بنده آن را تحت عنوان «معجزه اصولگرایی»، پیشتر توضیح دادهام. در واقع آنچه این ناممکن را ممکن کرد، معجزهای بود که جریان رقیب روحانی کرد. این معجزه در رقابت متکثر آنها با روحانی به عنوان کاندیدای واحد، فرستادن پاس گل در مناظره سوم و بحث گازانبر و...، نقش مخربی که ولایتی در مناظرهها و نیز باقی ماندن در رقابتهای انتخاباتی ایفا کرد، که معادل کنار رفتن عارف تحلیل شد و طرح رد صلاحیت روحانی در سهشنبه هفته انتهایی انتخابات و...، ظهور و بروز کرد.
اما به هر حال یکی از عوارض معجزه اصولگرایان در انتخابات ۹۲، ایجاد توهم «خیلی موثر بودن» در جناب آشناست (که البته در چنین شرایطی برای هر فرد دیگری نیز محتمل است). به طوری که جنابشان را به صرافت انداخته است که در صفحه توئیتر و با امکان تنها ۱۴۰ حرف! میتواند رقبای روحانی را مغلوبه کند! و حتی بالاتر میتواند حمله مستقیم احمدینژاد به روحانی درباره یارانهها را از طربق همین صفحه توئیتر به حمله احمدینژاد به رهبری تبدیل کند! بنابراین رقبای روحانی در کنار هدف اصلی غلبه بر روحانی، دارای یک هدف جنبی اما انسان دوستانه نیز هستند که همانا کمک به توهم زدایی از امثال آشناست. اما اگر روحانی مجدد رئیسجمهور بشود، علاوه بر گرفتاریهای فراوانی که دامنگیر ملت ایران خواهد شد، به تشدید توهم آشنا منجر خواهد شد و توهم «صعب العلاج» کنونی وی را به توهم «لاعلاج» تبدیل خواهد کرد که انصافا روا نیست.