شهدای ایران: روز زن نزدیک است و در کشور ما شیرزنانی وجود دارند که صبر این واژه سه حرفی در برابر آنها سر فرود آورده است. کوه نیز سردرگم واژه است مگر می شود از مکتب زینب (س)سخن بگوییم وتمام کوه ها به احترامش سر خم نکنند. همسران شهدا بانوان استواری هستند که صبر آنها همراه وهمگام با صبر زینب(س) است. حضرت زینب(س) مکتبی دارد به وسعت زمین , سربازانی از جنس «نحن عباسک یا زینب».
در آستانه روز زن به سراغ یکی از این بانوان استوار رفتیم تا با وی گفتگو کنیم. سمیرا حمیدی نامدار، همسر شهید مدافع حرم محسن فانوسی است. در ادامه گفتگوی ما با این شیرزن ایرانی را می خوانید.
شما چطور با شهید محسن فانوسی آشنا شدید ؟
همسر شهید پاسخ داد: من سال 79 با محسن آشنا شدم . آشنایی ما به واسطه شهید مهدی رضایی رستگار (ایشان در گروه تفحص شهدا بودند ودر سال 85 درمنطقه پاوه شهید شدند ) بود. محسن پسر همسایه عموی من بود و آشنایی من با محسن در حد سلام علیک بود. اولین برخورد من ومحسن در یک شب بارانی در مراسم عروسی دختر عمویم بود. من محسن را در کوچه دیدم همان جا شهید مهدی رضایی به محسن گفته بود این دختر خانم دختر عمو شعبان است نظرت چیست مادرت به خواستگاری اش برود .
وی افزود : سال 79 در اولین جلسه خواستگاری مادرمحسن به منزل ما تشریف آوردند و قضیه خواستگاری را مطرح کردند. سال دوم رشته ریاضی فیزیک بودم. هرچند روابط اجتماعی خوبی داشتم اما در مقابل جنس مخالف تند وجدی برخورد می کردم. فعالیت زیادی در انجمن و بسیج مدرسه داشتم و اصلا آن زمان در فکر ازدواج نبودم .محسن برعکس من مردی سربه زیر ,ساکت, و مودب بود در بین بچه های بسیج به آقای مودب معروف بود. همیشه لباس مرتب ومنظم می پوشید. محسن چهره جذاب و خواستنی داشت .من ومحسن دو قطب مخالف یکدیگر بودیم محسن آدم فوق العاده ساکت و درونگرا من فوق العاده شلوغ و برون گرا.
در جلسه خواستگاری چه صحبتی با شهید محسن فانوسی داشتید ؟
همسر شهید فانوسی اذعان کرد :در اولین جلسه محسن گفت من تخریب چی هستم و هیچ چیزی ندارم یک حقوق ناچیزی از سپاه می گیرم . زندگی یک تخریب چی به لحاظ نظامی و فردی اضطراب ومشکلات زیادی در پی دارد هدف من این بود که شخصی را انتخاب کنم که در رسیدن به هدف مرا یاری کند .
همسر شهید با خنده می گوید : بعدها در شوخی هایی که من با محسن داشتم به او می گفتم تو شب خواستگاری مثل شهید زنده شده بودی که وصیت نامه اش را می خواند. بسم الله الرحمن الرحیم محسن فانوسی متولد سال 1359هستم یک تخریب چی واین جوک زندگی ما بود .
چرا به شهید فانوسی پاسخ مثبت دادید؟
همسر شهید از دلیل پاسخ مثبتش به خواستگاری محسن فانوسی می گوید : صداقت محسن و ارادت محسن به اهل بیت (ع) و اینکه ایشان راهی را انتخاب کرده بود که به شهادت ختم شود باعث تصمیم من شد. افکار(اعتقادات ) وباورهای محسن باعث شد مجذوب محسن شوم بعد از پایان مراسم خواستگاری دو رکعت نماز توسل به حضرت زهرا (س) را خواندم و این ازدواج با عنایت حضرت زهرا (س) صورت گرفت .
همسر شهید از دوران نامزدای اش می گوید : دوران نامزدی فوق العاده سختی داشتیم اما شیرینی های خاص خودش را نیز داشت ,اتفاقات گوناگونی برای محسن رخ می داد محسن تصادف کرد و6ماه در خانه بستری شد.
تاریخ عقد ما 9ابان سال 1381بود با محسن با پای گچ گرفته به محضر رفتیم .تمایل داشتم مهریه من حج باشد وتمایلی نداشتم برای اینکه مهریه من سکه باشد .
مراسم ازدواج شما وزندگی شما چگونه بود ؟
سمیرا حمیدی می گوید :یک مراسم مختصر با جشن و شادی در روز مبعث پیامبر (ص) بود. یک خانه ساده وکوچک را برای زندگی انتخاب کردیم . شرایط شغلی محسن سخت بود و نمی شد با دیگران در این مورد صحبت کرد و شخصیت محسن به گونه ای بود که دوست نداشت کسی بداند او وارد پاک سازی میدان مین شده است. یک ماه بعد از ازدواج هنگامی که محسن می خواست به ماموریت برود برای من خیلی سخت بود. یک شب خواب دیدم که محسن را با کفن کف دست من قرار داده اند
وی افزود :از شدت استرس کاری، هر بار که محسن وارد منطقه می شد منتظر خبر شهادت و یا جانبازی وی بودم .
خصوصیات اخلاقی منحصر بفرد شهید که باعث عاقبت بخیری هرفرد می شود وباعث نائل شدن ایشان به مقام شهادت بود چه بود ؟
همسر شهید مدافع حرم بیان کرد :اخلاص ویژگی بارز او بود. هر عملی را تنها برای رضای خدا انجام می داد. ارادت خاصی به اهل بیت داشت. نماز اول وقت و احترام به پدر ومادر و خانواده از خصوصیات مثبت او بود . برای هر شخص در جایگاه خودش احترام خاصی قائل بود .
از نحوه زندگی با شهید فانوسی بگوئید ؟
در مدت 12 یا 13 سال زندگی مشترکی که با محسن داشتم اکثر اوقات او در ماموریت بود. یک ماه در ماموریت بود و یک هفته در منزل حضور داشت در ماموریت هایی که محسن می رفت همیشه با خودم می گفتم خدایا اگر خیر وبرکتی از این کار وارد زندگی ما می شود من به عنوان شریک زندگی محسن در این خیر وبرکت سهیم باشم. لحظاتی خوشی در زندگی بود که اکثر خانواده ها کنار هم بودند اما محسن حضور نداشت وهمیشه در زندگی این دلشوره را داشتم که اگر محسن برود وبرنگردد من چه کار باید بکنم . نمی دانم چه عنایتی بود همیشه حرفهای محسن به من دلگرمی می داد و باعث می شد در زندگی محمکمتر بایستم .
وی از لحظات خوش زندگی اش می گوید :سالگرد ازدواج ,تولد بچه ها ,مسافرت های ساده از خاطرات شیرین زندگی ماست و به طور کلی لحظات خوش زندگی ام حضور همسر شهیدم در کنار من وبچه ها بود. محسن تاریخ تولد و سالگرد ازدواج همه را می دانست و تنها کادوی تولدش یک شاخه گل رز و یک کیک بود. برای ما حضور محسن واینکه هرگز روزهای مهم را فراموش نمی کرد دنیایی ارزش داشت . در طی مدت زندگی مشترکمان هیچ وقت نشد محسن از ماموریت برگردد ومن در خانه برای استقبال از او حضور نداشته باشم .
برخورد فرزندان با مسئله شهادت پدر چگونه است ؟
وی همراه با بغض داشت پاسخ داد :فضای غمزده یک خانه بدون حضور پدر بسیار سنگین است . یک روز دخترم ، فاطمه زهرا، مقابل مهد به من گفت مامان به دوستانم بگو من هم بابا داشتم . نمی دانم آن روز چه بر او گذشته بود. با اینکه برای فاطمه زهرا گفته ام که بابا شهید شده و رفته پیش خدا یک روز که در تلویزیون برای مدافعان حرم در بندر عباس برنامه گذاشته بودند برگشت به برادرش محمد مهدی گفت :داداشی بابا مگر مدافع حرم نیست الان بابا در بندر عباس است؟
حال روحی من ومحمد مهدی بعد از شهادت محسن اصلاً خوب نبود. تا اینکه دیداری با حضرت ایت الله خامنه ای داشتیم سخنانی که ایشان ایراد فرمودند تأثیر بسیار مثبتی بر روحیه ما داشت. همچنین سفر به سوریه در آرامش ما مؤثر بود و همه این اتفاقات از برکت وجود شهید محسن فانوسی است .
شهید فانوسی در تربیت فرزندانش چگونه عمل می کرد؟
شهید همیشه نسبت به ولایی بودن والگو گرفتن از حضرت زهرا (س) وحجاب فاطمه زهرا ، تاکید می کرد. در دورانی که محسن زنده بود غیرت وحس مسئولیت پذیری در وجود محمد مهدی شکل گرفت، محمد مهدی با اینکه 9 سال دارد به نماز اهمیت زیادی می دهد. تمام خصوصیات محسن در محمد مهدی زنده شده است. همه اینها به من امید می دهد که محمد مهدی می تواندجا پای جای پدربگذارد. وقتی برای دیدار رهبری نائل شدیم محمد مهدی به آقا گفتند گرچه پدرم شهید شده است اما من در رکاب پدر هستم وانتقام پدرم را خواهم گرفت. فرزندان شهدا خون شهدا در رگهایشان جاریست در تمام مراحل زندگی موفق خواهند بود صد در صد دعای خیر پدرانشان شامل حالشان خواهند شد .
وی در ادامه بیان کرد :برای خدا زندگی کردن خیلی راحت نیست سختی ها ودلتنگی های خانواده شهدا اجر وثوابش کمتر از شهادت نیست .اینکه درشرایطی قرار بگیری که آسایش زندگی خودت را فدای آسایش دیگران بکنی آسان نیست.
چطور متوجه شدید شهید فانوسی قصد رفتن به سوریه را دارند و واکنش شما چه بود ؟
7مهر سال 1394 بود که در حرم مطهر امام رضا (ع) به من گفت عازم سوریه هستم. من گفتم شما که دائم در ماموریت هستی این هم مثل ماموریت های دیگر شما.
دراخرین سفر فاطمه زهرا مریض شده بود. دخترم به خاطر رفتن پدر تب کرده بود. گاهی اوقات به محسن می گفتم تو وقف الله شده ای.
چطور از شهادت شهید فانوسی مطلع شدید ؟
روزی که آماده می شد به عنوان نیروی مستشاری به سوریه برود کت سفید زیبایی پوشیده بود وقتی به او گفتم تیپ زدی پاسخ داد: با حوریان می روم خوش بگذرانم .
تماس های تلفنی 3 دقیقه ای کمی با هم داشتیم . در طول25 روزی که محسن در سوریه بود کابوس های سختی می دیدم. در روز بیست وپنجم، درست 6 روز بود محسن تماس نگرفته بود. تمام کوه امید من محسن بود روزی که خبر شهادت محسن را آوردند شوکه شدم و امروز متوجه کمبود محسن در زندگی ام می شوم. این روزها که خانه را مرتب می کنم هنگام مرتب کردن لباس بچه ها به کشو لباسهای محسن رسیدم . آخرین لباسی در ماموریت برتن محسن بود هنوز بوی تنش را می دهد دلتنگی امروز من به معنای این است که بوی تن عزیزت را از لباسهایش حس کنی .
وی افزود :لحظه ای که پیکر محسن را دیدم تمام دلواپسی هایم تمام شده بود. شبی که محسن را تشییع کردند نگران این بودم که محسن چگونه در غربت به شهادت رسید. ان شب خواب دیدم محسن دست در دست آقایی با عبای قهوه ای و شال سبز است خیالم راحت شد که دست محسن در دست مولایش بوده است. محسن همیشه می گفت کسی که با خدا معمامله کند ضرر نمی کند و این تلنگری بود که این سختی ها را تحمل کنم .
هدف شهدای مدافع حرم چه بود ؟
همسر شهید سرافراز مدافع حرم اذعان کرد :شهدای مدافع حرم گوش به فرمان امام زمان خود داده اند. خرسندم که قدمی در این راه برداشته ایم. شهدای مدافع حرم سربازان مخلص خدا بودند در گوشه کنار کشور سوریه فاطمه زهرا های زیادی زیر دست و پا له می شدند مدافعان حرم رفتند تا فاطمه زهرا ها راحت نفس بکشند با خیال اسوده کودکی کنند. مدافعان حرم رفتند تا با غیرت عباس گونه ای که داشتند نگذارند بار دیگر دختر نبی اکرم (ص)اسیر دشمنان شود .
همه ما به امام زمان می گوییم آقا ما منتظریم اما قدمی بر نمی داریم .
شهدای مدافع حرم ما را تربیت کرده اند زنده باشیم و بندگی کنیم .
در پایان پاسخ شما به کسانی که می گویند مدافعان حرم برای مادیات رفته اند چیست ؟
سمیرا حمیدی نامدار (همسر مدافع حرم شهید محسن فانوسی )پاسخ داد :خطاب به کسانی که پا روی خون شهدا می گذارند باید بگویم ارزش کار مدافعان حرم قابل معاوضه با هیچ ثروت دنیایی نیست . قیمت دلتنگی های بچه های مدافع حرم چقدر است ؟
قیمت بی پناه شدن همسران جوان و مادران پیری که عصای دستشان را از دست داده اند چقدر می شود ؟
آیا تو حاضری در خانه ای از جنس طلا ساکن شوی اما تمام خوشی وامید زندگی ات را از تو بگیرند
بالاترین بهای شهادت کسب رضای خدا و لبخند رضایت امام زمان (ع)است .
در ثانیه های پایان سال برای شکر نعمت امنیت در کشور برای روح تمامی شهیدان اسلام صلواتی نذر کنیم و برای خانواده هایی که در این ثانیه ها عزیزانشان در کنارشان نیستند از خداوند متعال صبر جزیل و زینب وار طلب کنیم .
در پایان از همه مردم می خواهم هنگام تحویل سال برای صبر و تحمل تمامی همسران شهدا دعا کنید تا بتوانیم از عهده این رسالت سنگین برآییم زیرا سختی و دلتنگی خانواده شهدا بسیار سنگین است.
در آستانه روز زن به سراغ یکی از این بانوان استوار رفتیم تا با وی گفتگو کنیم. سمیرا حمیدی نامدار، همسر شهید مدافع حرم محسن فانوسی است. در ادامه گفتگوی ما با این شیرزن ایرانی را می خوانید.
شما چطور با شهید محسن فانوسی آشنا شدید ؟
همسر شهید پاسخ داد: من سال 79 با محسن آشنا شدم . آشنایی ما به واسطه شهید مهدی رضایی رستگار (ایشان در گروه تفحص شهدا بودند ودر سال 85 درمنطقه پاوه شهید شدند ) بود. محسن پسر همسایه عموی من بود و آشنایی من با محسن در حد سلام علیک بود. اولین برخورد من ومحسن در یک شب بارانی در مراسم عروسی دختر عمویم بود. من محسن را در کوچه دیدم همان جا شهید مهدی رضایی به محسن گفته بود این دختر خانم دختر عمو شعبان است نظرت چیست مادرت به خواستگاری اش برود .
وی افزود : سال 79 در اولین جلسه خواستگاری مادرمحسن به منزل ما تشریف آوردند و قضیه خواستگاری را مطرح کردند. سال دوم رشته ریاضی فیزیک بودم. هرچند روابط اجتماعی خوبی داشتم اما در مقابل جنس مخالف تند وجدی برخورد می کردم. فعالیت زیادی در انجمن و بسیج مدرسه داشتم و اصلا آن زمان در فکر ازدواج نبودم .محسن برعکس من مردی سربه زیر ,ساکت, و مودب بود در بین بچه های بسیج به آقای مودب معروف بود. همیشه لباس مرتب ومنظم می پوشید. محسن چهره جذاب و خواستنی داشت .من ومحسن دو قطب مخالف یکدیگر بودیم محسن آدم فوق العاده ساکت و درونگرا من فوق العاده شلوغ و برون گرا.
در جلسه خواستگاری چه صحبتی با شهید محسن فانوسی داشتید ؟
همسر شهید فانوسی اذعان کرد :در اولین جلسه محسن گفت من تخریب چی هستم و هیچ چیزی ندارم یک حقوق ناچیزی از سپاه می گیرم . زندگی یک تخریب چی به لحاظ نظامی و فردی اضطراب ومشکلات زیادی در پی دارد هدف من این بود که شخصی را انتخاب کنم که در رسیدن به هدف مرا یاری کند .
همسر شهید با خنده می گوید : بعدها در شوخی هایی که من با محسن داشتم به او می گفتم تو شب خواستگاری مثل شهید زنده شده بودی که وصیت نامه اش را می خواند. بسم الله الرحمن الرحیم محسن فانوسی متولد سال 1359هستم یک تخریب چی واین جوک زندگی ما بود .
چرا به شهید فانوسی پاسخ مثبت دادید؟
همسر شهید از دلیل پاسخ مثبتش به خواستگاری محسن فانوسی می گوید : صداقت محسن و ارادت محسن به اهل بیت (ع) و اینکه ایشان راهی را انتخاب کرده بود که به شهادت ختم شود باعث تصمیم من شد. افکار(اعتقادات ) وباورهای محسن باعث شد مجذوب محسن شوم بعد از پایان مراسم خواستگاری دو رکعت نماز توسل به حضرت زهرا (س) را خواندم و این ازدواج با عنایت حضرت زهرا (س) صورت گرفت .
همسر شهید از دوران نامزدای اش می گوید : دوران نامزدی فوق العاده سختی داشتیم اما شیرینی های خاص خودش را نیز داشت ,اتفاقات گوناگونی برای محسن رخ می داد محسن تصادف کرد و6ماه در خانه بستری شد.
تاریخ عقد ما 9ابان سال 1381بود با محسن با پای گچ گرفته به محضر رفتیم .تمایل داشتم مهریه من حج باشد وتمایلی نداشتم برای اینکه مهریه من سکه باشد .
مراسم ازدواج شما وزندگی شما چگونه بود ؟
سمیرا حمیدی می گوید :یک مراسم مختصر با جشن و شادی در روز مبعث پیامبر (ص) بود. یک خانه ساده وکوچک را برای زندگی انتخاب کردیم . شرایط شغلی محسن سخت بود و نمی شد با دیگران در این مورد صحبت کرد و شخصیت محسن به گونه ای بود که دوست نداشت کسی بداند او وارد پاک سازی میدان مین شده است. یک ماه بعد از ازدواج هنگامی که محسن می خواست به ماموریت برود برای من خیلی سخت بود. یک شب خواب دیدم که محسن را با کفن کف دست من قرار داده اند
وی افزود :از شدت استرس کاری، هر بار که محسن وارد منطقه می شد منتظر خبر شهادت و یا جانبازی وی بودم .
خصوصیات اخلاقی منحصر بفرد شهید که باعث عاقبت بخیری هرفرد می شود وباعث نائل شدن ایشان به مقام شهادت بود چه بود ؟
همسر شهید مدافع حرم بیان کرد :اخلاص ویژگی بارز او بود. هر عملی را تنها برای رضای خدا انجام می داد. ارادت خاصی به اهل بیت داشت. نماز اول وقت و احترام به پدر ومادر و خانواده از خصوصیات مثبت او بود . برای هر شخص در جایگاه خودش احترام خاصی قائل بود .
از نحوه زندگی با شهید فانوسی بگوئید ؟
در مدت 12 یا 13 سال زندگی مشترکی که با محسن داشتم اکثر اوقات او در ماموریت بود. یک ماه در ماموریت بود و یک هفته در منزل حضور داشت در ماموریت هایی که محسن می رفت همیشه با خودم می گفتم خدایا اگر خیر وبرکتی از این کار وارد زندگی ما می شود من به عنوان شریک زندگی محسن در این خیر وبرکت سهیم باشم. لحظاتی خوشی در زندگی بود که اکثر خانواده ها کنار هم بودند اما محسن حضور نداشت وهمیشه در زندگی این دلشوره را داشتم که اگر محسن برود وبرنگردد من چه کار باید بکنم . نمی دانم چه عنایتی بود همیشه حرفهای محسن به من دلگرمی می داد و باعث می شد در زندگی محمکمتر بایستم .
وی از لحظات خوش زندگی اش می گوید :سالگرد ازدواج ,تولد بچه ها ,مسافرت های ساده از خاطرات شیرین زندگی ماست و به طور کلی لحظات خوش زندگی ام حضور همسر شهیدم در کنار من وبچه ها بود. محسن تاریخ تولد و سالگرد ازدواج همه را می دانست و تنها کادوی تولدش یک شاخه گل رز و یک کیک بود. برای ما حضور محسن واینکه هرگز روزهای مهم را فراموش نمی کرد دنیایی ارزش داشت . در طی مدت زندگی مشترکمان هیچ وقت نشد محسن از ماموریت برگردد ومن در خانه برای استقبال از او حضور نداشته باشم .
برخورد فرزندان با مسئله شهادت پدر چگونه است ؟
وی همراه با بغض داشت پاسخ داد :فضای غمزده یک خانه بدون حضور پدر بسیار سنگین است . یک روز دخترم ، فاطمه زهرا، مقابل مهد به من گفت مامان به دوستانم بگو من هم بابا داشتم . نمی دانم آن روز چه بر او گذشته بود. با اینکه برای فاطمه زهرا گفته ام که بابا شهید شده و رفته پیش خدا یک روز که در تلویزیون برای مدافعان حرم در بندر عباس برنامه گذاشته بودند برگشت به برادرش محمد مهدی گفت :داداشی بابا مگر مدافع حرم نیست الان بابا در بندر عباس است؟
حال روحی من ومحمد مهدی بعد از شهادت محسن اصلاً خوب نبود. تا اینکه دیداری با حضرت ایت الله خامنه ای داشتیم سخنانی که ایشان ایراد فرمودند تأثیر بسیار مثبتی بر روحیه ما داشت. همچنین سفر به سوریه در آرامش ما مؤثر بود و همه این اتفاقات از برکت وجود شهید محسن فانوسی است .
شهید فانوسی در تربیت فرزندانش چگونه عمل می کرد؟
شهید همیشه نسبت به ولایی بودن والگو گرفتن از حضرت زهرا (س) وحجاب فاطمه زهرا ، تاکید می کرد. در دورانی که محسن زنده بود غیرت وحس مسئولیت پذیری در وجود محمد مهدی شکل گرفت، محمد مهدی با اینکه 9 سال دارد به نماز اهمیت زیادی می دهد. تمام خصوصیات محسن در محمد مهدی زنده شده است. همه اینها به من امید می دهد که محمد مهدی می تواندجا پای جای پدربگذارد. وقتی برای دیدار رهبری نائل شدیم محمد مهدی به آقا گفتند گرچه پدرم شهید شده است اما من در رکاب پدر هستم وانتقام پدرم را خواهم گرفت. فرزندان شهدا خون شهدا در رگهایشان جاریست در تمام مراحل زندگی موفق خواهند بود صد در صد دعای خیر پدرانشان شامل حالشان خواهند شد .
وی در ادامه بیان کرد :برای خدا زندگی کردن خیلی راحت نیست سختی ها ودلتنگی های خانواده شهدا اجر وثوابش کمتر از شهادت نیست .اینکه درشرایطی قرار بگیری که آسایش زندگی خودت را فدای آسایش دیگران بکنی آسان نیست.
چطور متوجه شدید شهید فانوسی قصد رفتن به سوریه را دارند و واکنش شما چه بود ؟
7مهر سال 1394 بود که در حرم مطهر امام رضا (ع) به من گفت عازم سوریه هستم. من گفتم شما که دائم در ماموریت هستی این هم مثل ماموریت های دیگر شما.
دراخرین سفر فاطمه زهرا مریض شده بود. دخترم به خاطر رفتن پدر تب کرده بود. گاهی اوقات به محسن می گفتم تو وقف الله شده ای.
چطور از شهادت شهید فانوسی مطلع شدید ؟
روزی که آماده می شد به عنوان نیروی مستشاری به سوریه برود کت سفید زیبایی پوشیده بود وقتی به او گفتم تیپ زدی پاسخ داد: با حوریان می روم خوش بگذرانم .
تماس های تلفنی 3 دقیقه ای کمی با هم داشتیم . در طول25 روزی که محسن در سوریه بود کابوس های سختی می دیدم. در روز بیست وپنجم، درست 6 روز بود محسن تماس نگرفته بود. تمام کوه امید من محسن بود روزی که خبر شهادت محسن را آوردند شوکه شدم و امروز متوجه کمبود محسن در زندگی ام می شوم. این روزها که خانه را مرتب می کنم هنگام مرتب کردن لباس بچه ها به کشو لباسهای محسن رسیدم . آخرین لباسی در ماموریت برتن محسن بود هنوز بوی تنش را می دهد دلتنگی امروز من به معنای این است که بوی تن عزیزت را از لباسهایش حس کنی .
وی افزود :لحظه ای که پیکر محسن را دیدم تمام دلواپسی هایم تمام شده بود. شبی که محسن را تشییع کردند نگران این بودم که محسن چگونه در غربت به شهادت رسید. ان شب خواب دیدم محسن دست در دست آقایی با عبای قهوه ای و شال سبز است خیالم راحت شد که دست محسن در دست مولایش بوده است. محسن همیشه می گفت کسی که با خدا معمامله کند ضرر نمی کند و این تلنگری بود که این سختی ها را تحمل کنم .
هدف شهدای مدافع حرم چه بود ؟
همسر شهید سرافراز مدافع حرم اذعان کرد :شهدای مدافع حرم گوش به فرمان امام زمان خود داده اند. خرسندم که قدمی در این راه برداشته ایم. شهدای مدافع حرم سربازان مخلص خدا بودند در گوشه کنار کشور سوریه فاطمه زهرا های زیادی زیر دست و پا له می شدند مدافعان حرم رفتند تا فاطمه زهرا ها راحت نفس بکشند با خیال اسوده کودکی کنند. مدافعان حرم رفتند تا با غیرت عباس گونه ای که داشتند نگذارند بار دیگر دختر نبی اکرم (ص)اسیر دشمنان شود .
همه ما به امام زمان می گوییم آقا ما منتظریم اما قدمی بر نمی داریم .
شهدای مدافع حرم ما را تربیت کرده اند زنده باشیم و بندگی کنیم .
در پایان پاسخ شما به کسانی که می گویند مدافعان حرم برای مادیات رفته اند چیست ؟
سمیرا حمیدی نامدار (همسر مدافع حرم شهید محسن فانوسی )پاسخ داد :خطاب به کسانی که پا روی خون شهدا می گذارند باید بگویم ارزش کار مدافعان حرم قابل معاوضه با هیچ ثروت دنیایی نیست . قیمت دلتنگی های بچه های مدافع حرم چقدر است ؟
قیمت بی پناه شدن همسران جوان و مادران پیری که عصای دستشان را از دست داده اند چقدر می شود ؟
آیا تو حاضری در خانه ای از جنس طلا ساکن شوی اما تمام خوشی وامید زندگی ات را از تو بگیرند
بالاترین بهای شهادت کسب رضای خدا و لبخند رضایت امام زمان (ع)است .
در ثانیه های پایان سال برای شکر نعمت امنیت در کشور برای روح تمامی شهیدان اسلام صلواتی نذر کنیم و برای خانواده هایی که در این ثانیه ها عزیزانشان در کنارشان نیستند از خداوند متعال صبر جزیل و زینب وار طلب کنیم .
در پایان از همه مردم می خواهم هنگام تحویل سال برای صبر و تحمل تمامی همسران شهدا دعا کنید تا بتوانیم از عهده این رسالت سنگین برآییم زیرا سختی و دلتنگی خانواده شهدا بسیار سنگین است.