اگر بحران و تحولاتی که در غرب آسیا جریان دارد، به گونه ای دیگر بنگریم یعنی با فرض بر پیروزی تروریست های تکفیری، آن را در ذهن خود تصویر کنید!
شهدای ایران:اگر بحران و تحولاتی که در غرب آسیا جریان دارد، به گونه ای دیگر بنگریم یعنی با فرض بر پیروزی تروریست های تکفیری، آن را در ذهن خود تصویر کنید!
به گزارش میزان، اکنون که 6 سال از بحران سوریه که اصلی ترین و مهمترین مسئله کنونی در منطقه است، می گذرد، آن انتظار و توقعی که در اندیشه تکفیری های سلفی وهابی، حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آنها می گذشت، به دست نیامده است.
اگر اهداف و برنامه هایی که برای غرب آسیا تدارک دیده شده است محقق می شد، شرایط و آینده تاریخی هم تغییراتی را به خود می دید.
اما آنگونه نشد که آمریکا، برخی کشورهای منطقه و حامیان تروریست های تکفیری سلفی می خواستند.
همگان در دنیا تماشاگر اقدامات و رفتارهای گروه های افراطی تکفیری در سوریه، عراق، افغانستان هستند و روی سخن با با آنهایی که اشکال و ایراد وارد می کنند که چه لزومی دارد ایران خود را درگیر بحران سوریه یا عراق کرده است؟ چرا ما باید هزینه بپردازیم؟
اما این پرسش اساسی و مهم که شاید ذهن بسیاری را درگیر کرده باشد مطرح می شود که آیا می شد با کوتاه آمدن و مقاومت نکردن در مقابل هجوم وحشیانه ای که در منطقه شکل گرفته است، با رفتن اسد و در واقع سقوط سوریه و بشار اسد، از تبعات جنگ و بحران کنونی کاست؟!
این پرسش را اینگونه هم می توانیم مطرح کنیم که آیا می شد با کنار آمدن با گروه های تروریستی از هر نوع، چه داعش، چه جبهه النصره یا معارضین سوریه و کناره گیری بشار اسد از قدرت از تبعات بعدی بحران جلوگیری کرد؟
پاسخ این پرسش مهم از جریان رفتارها، برنامه های دراز مدتی که تکفیری های وهابی با هدایت و پشتیبانی آمریکا، آل سعود و رژیم اسرائیل تدارک دیده اند بسیار روشن است.
قطعاً و یقیناً اگر سوریه و حامیانش کوتاه می آمدند و میدان را به نیروهای حاضر در این کشور واگذار می کردند، شرایط و معادلات منطقه ای بسیار وخیم تر و بغرج تر از شرایط کنونی بود.
البته به این نکته باید اشاره شود که در بخش هایی که تحت اشغال گروه های معارض در سوریه بوده یا هنوز هست، یک پیشینه تاریخی مخالفت وجود داشته، حضور تفکر اخوانی در این مناطق از جمله حلب ریشه دار بوده است و حتی در زمان حافظ اسد هم اعتراضات و درگیری هایی رخ داده بود.
اخوان المسلمین تفکری است که از سوی ترکیه با حمایت گسترده همراه است، برای اثبات این ادعا کافی است به حمایت دولت ترکیه از دولت محمد مرسی اشاره کرد که با سرنگونی دولت او به دست السیسی روابط و مناسبات ترکیه و مصر هم تیره شد. مرسی رهبر اخوان المسلمین مصر بود.
سوی دیگر بحران، تمایل سوریه به سوی ایران است، روابط سوریه از زمان حافظ اسد رئیس جمهور فقید این کشور با ایران پس از انقلاب اسلامی بسیار دوستانه و نزدیک بوده و این روابط پس از روی کار آمدن بشار اسد با قوت ادامه داشت.
بشار این وصیت پدر خود را اجرا کرد که گفته بود«تو می توانی همیشه به ایرانیان تکیه کنی، اما هرگز به رهبران عرب اعتماد نکن.»
اکنون همان رهبران عرب دشمن اصلی سوریه هستند و هدف آنها سرنگونی دولت قانونی این کشور است در حالی که اکثر کشورهای عربی با شیوه پادشاهی اداره می شوند و مردم هیچ نقشی در امور این کشور ندارند.
سران عرب منطقه هنگامی که به یک کشور عربی دیگر که حتی در پیمان های منطقه ای اعراب عضو است رحم نمی کنند و زیر پای آن را نه تنها خالی، بلکه طناب دار را هم خود به کردن او می اندازند، چگونه می توان اعتماد داشت که اگر ایران کوتاه می آمد و از سوریه حمایت نمی کرد، با قدرت گیری نیروهای دست نشانده آمریکا و اعراب در سوریه ایران هدف بعدی نمی بود؟!
سوریه اگر سقوط می کرد یک حاکمیت تندرو که بر گرفته از تفکرات تکفیری بود، سر کار می آمد، همانگونه که همچنان این نیروهای حاضر در سوریه و عراق سودای دولت اسلامی در سر دارند و حتی چشم طمع به سوی مناطقی از ایران و افغانستان هم دارند.
با این اوصاف اگر اسد در قدرت نمی ماند، روابط برخی کشورهای عربی منطقه و ترکیه با جمهوری اسلامی ایران بهتر می شد؟
اکنون که ایران قدرتمند است و توانسته بر روی تحولات منطقه غرب آسیا تأثیر بگذارد و معادلات کشورهای محور دشمن را به هم بریزد، موضع گیری ها و سخنان سران کشورهایی همچون ترکیه، عربستان و برخی دیگر علیه ایران تند است.
ایران اکنون از هر لحاظ قدرت دارد و مقتدر است، از این ویژگی همه آن کشورها با خبر هستند، اما شکست هایی که برای آنها رقم خورده است، اجازه نمی دهد سکوت کنند.
حال اگر ایران در بحران منطقه شکست خورده وضعیت به همین منوال می بود؟ یا این که رفتارهای دولت هایی همچون ترکیه، عربستان و دیگران خصمانه تر می شد؟ پاسخ به چنین پرسشی بسیار روشن است.
چه بسا پس از سقوط سوریه و قدرت یافتن افرطیون تکفیری، درگیری ها و جنگ های مستقیمی با ایران شکل می گرفت که دیگر از وضعیت نیابتی خارج می شد.
اکنون اگر ایران به اعزام محدود نیروهای مستشاری و نظامی به سوریه اقدام می کند و حتی جمعی از عزیزان ایران اسلامی در این راه به شهادت می رسند، در غیر این شرایط یک جنگ تمام عیار دیگر را باید تجربه می کردیم.
اکنون لازم بود ولازم است و واجب که ما از سوریه و عراق حمایت کنیم، لازم است از مردم مظلوم یمن دفاع کنیم، مردم بحرین هم از این امر مستثنی نیستند، اما سیاست دخالت در امور داخلی این کشورها به هیچ عنوان وجود ندارد.
در جایی که حتی تحلیلگران غربی که در جبهه دشمن قرار دارند از راهبرد ایران در منطقه تمجید می کنند و اعتقاد دارند که ایران در شرایط موجود منطقه بهترین تصمیم را گرفت، آنهایی که در داخل هنوز هم اعتقاد دارند به ما چه مربوط؟! کافی است اندکی مغز خود را به کار بیندازند و اوضاع بحرانی منطقه را تجزیه و تحلیل کنند، شاید توانستند به نتیجه برسند.
نقش تاریخی و سرنوشت ساز جمهوری اسلامی ایران را در معادلات منطقه ای و بین المللی نمی توان و نباید نادیده گرفت.
انقلاب اسلامی ایران یک وظیفه و تعهدی بر دوش خود دارد که باید آن را به اجرا بگذارد. نباید این وظیفه را در این پیچ تاریخی، روی زمین گذاشت.
به گزارش میزان، اکنون که 6 سال از بحران سوریه که اصلی ترین و مهمترین مسئله کنونی در منطقه است، می گذرد، آن انتظار و توقعی که در اندیشه تکفیری های سلفی وهابی، حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آنها می گذشت، به دست نیامده است.
اگر اهداف و برنامه هایی که برای غرب آسیا تدارک دیده شده است محقق می شد، شرایط و آینده تاریخی هم تغییراتی را به خود می دید.
اما آنگونه نشد که آمریکا، برخی کشورهای منطقه و حامیان تروریست های تکفیری سلفی می خواستند.
همگان در دنیا تماشاگر اقدامات و رفتارهای گروه های افراطی تکفیری در سوریه، عراق، افغانستان هستند و روی سخن با با آنهایی که اشکال و ایراد وارد می کنند که چه لزومی دارد ایران خود را درگیر بحران سوریه یا عراق کرده است؟ چرا ما باید هزینه بپردازیم؟
اما این پرسش اساسی و مهم که شاید ذهن بسیاری را درگیر کرده باشد مطرح می شود که آیا می شد با کوتاه آمدن و مقاومت نکردن در مقابل هجوم وحشیانه ای که در منطقه شکل گرفته است، با رفتن اسد و در واقع سقوط سوریه و بشار اسد، از تبعات جنگ و بحران کنونی کاست؟!
این پرسش را اینگونه هم می توانیم مطرح کنیم که آیا می شد با کنار آمدن با گروه های تروریستی از هر نوع، چه داعش، چه جبهه النصره یا معارضین سوریه و کناره گیری بشار اسد از قدرت از تبعات بعدی بحران جلوگیری کرد؟
پاسخ این پرسش مهم از جریان رفتارها، برنامه های دراز مدتی که تکفیری های وهابی با هدایت و پشتیبانی آمریکا، آل سعود و رژیم اسرائیل تدارک دیده اند بسیار روشن است.
قطعاً و یقیناً اگر سوریه و حامیانش کوتاه می آمدند و میدان را به نیروهای حاضر در این کشور واگذار می کردند، شرایط و معادلات منطقه ای بسیار وخیم تر و بغرج تر از شرایط کنونی بود.
البته به این نکته باید اشاره شود که در بخش هایی که تحت اشغال گروه های معارض در سوریه بوده یا هنوز هست، یک پیشینه تاریخی مخالفت وجود داشته، حضور تفکر اخوانی در این مناطق از جمله حلب ریشه دار بوده است و حتی در زمان حافظ اسد هم اعتراضات و درگیری هایی رخ داده بود.
اخوان المسلمین تفکری است که از سوی ترکیه با حمایت گسترده همراه است، برای اثبات این ادعا کافی است به حمایت دولت ترکیه از دولت محمد مرسی اشاره کرد که با سرنگونی دولت او به دست السیسی روابط و مناسبات ترکیه و مصر هم تیره شد. مرسی رهبر اخوان المسلمین مصر بود.
سوی دیگر بحران، تمایل سوریه به سوی ایران است، روابط سوریه از زمان حافظ اسد رئیس جمهور فقید این کشور با ایران پس از انقلاب اسلامی بسیار دوستانه و نزدیک بوده و این روابط پس از روی کار آمدن بشار اسد با قوت ادامه داشت.
بشار این وصیت پدر خود را اجرا کرد که گفته بود«تو می توانی همیشه به ایرانیان تکیه کنی، اما هرگز به رهبران عرب اعتماد نکن.»
اکنون همان رهبران عرب دشمن اصلی سوریه هستند و هدف آنها سرنگونی دولت قانونی این کشور است در حالی که اکثر کشورهای عربی با شیوه پادشاهی اداره می شوند و مردم هیچ نقشی در امور این کشور ندارند.
سران عرب منطقه هنگامی که به یک کشور عربی دیگر که حتی در پیمان های منطقه ای اعراب عضو است رحم نمی کنند و زیر پای آن را نه تنها خالی، بلکه طناب دار را هم خود به کردن او می اندازند، چگونه می توان اعتماد داشت که اگر ایران کوتاه می آمد و از سوریه حمایت نمی کرد، با قدرت گیری نیروهای دست نشانده آمریکا و اعراب در سوریه ایران هدف بعدی نمی بود؟!
سوریه اگر سقوط می کرد یک حاکمیت تندرو که بر گرفته از تفکرات تکفیری بود، سر کار می آمد، همانگونه که همچنان این نیروهای حاضر در سوریه و عراق سودای دولت اسلامی در سر دارند و حتی چشم طمع به سوی مناطقی از ایران و افغانستان هم دارند.
با این اوصاف اگر اسد در قدرت نمی ماند، روابط برخی کشورهای عربی منطقه و ترکیه با جمهوری اسلامی ایران بهتر می شد؟
اکنون که ایران قدرتمند است و توانسته بر روی تحولات منطقه غرب آسیا تأثیر بگذارد و معادلات کشورهای محور دشمن را به هم بریزد، موضع گیری ها و سخنان سران کشورهایی همچون ترکیه، عربستان و برخی دیگر علیه ایران تند است.
ایران اکنون از هر لحاظ قدرت دارد و مقتدر است، از این ویژگی همه آن کشورها با خبر هستند، اما شکست هایی که برای آنها رقم خورده است، اجازه نمی دهد سکوت کنند.
حال اگر ایران در بحران منطقه شکست خورده وضعیت به همین منوال می بود؟ یا این که رفتارهای دولت هایی همچون ترکیه، عربستان و دیگران خصمانه تر می شد؟ پاسخ به چنین پرسشی بسیار روشن است.
چه بسا پس از سقوط سوریه و قدرت یافتن افرطیون تکفیری، درگیری ها و جنگ های مستقیمی با ایران شکل می گرفت که دیگر از وضعیت نیابتی خارج می شد.
اکنون اگر ایران به اعزام محدود نیروهای مستشاری و نظامی به سوریه اقدام می کند و حتی جمعی از عزیزان ایران اسلامی در این راه به شهادت می رسند، در غیر این شرایط یک جنگ تمام عیار دیگر را باید تجربه می کردیم.
اکنون لازم بود ولازم است و واجب که ما از سوریه و عراق حمایت کنیم، لازم است از مردم مظلوم یمن دفاع کنیم، مردم بحرین هم از این امر مستثنی نیستند، اما سیاست دخالت در امور داخلی این کشورها به هیچ عنوان وجود ندارد.
در جایی که حتی تحلیلگران غربی که در جبهه دشمن قرار دارند از راهبرد ایران در منطقه تمجید می کنند و اعتقاد دارند که ایران در شرایط موجود منطقه بهترین تصمیم را گرفت، آنهایی که در داخل هنوز هم اعتقاد دارند به ما چه مربوط؟! کافی است اندکی مغز خود را به کار بیندازند و اوضاع بحرانی منطقه را تجزیه و تحلیل کنند، شاید توانستند به نتیجه برسند.
نقش تاریخی و سرنوشت ساز جمهوری اسلامی ایران را در معادلات منطقه ای و بین المللی نمی توان و نباید نادیده گرفت.
انقلاب اسلامی ایران یک وظیفه و تعهدی بر دوش خود دارد که باید آن را به اجرا بگذارد. نباید این وظیفه را در این پیچ تاریخی، روی زمین گذاشت.